ابلق؛ محافظه‌کار، مصلحت‌اندیش و ضد زن/ اثری در ستایش سکوت


ابلق؛ محافظه‌کار، مصلحت‌اندیش و ضد زن/ اثری در ستایش سکوت

«ابلق» فیلمی است در باب تعرض به زنان اما در آن نه طرح مسئله به درستی انجام می‌گیرد؛ نه جامعه هدف به خوبی ساخته می‌شود و نه راه حل درستی ارائه می‌شود. فیلم نمی‌تواند برای زنان قربانی الهام‌بخش باشد و در نهایت قهرمان خود را قربانی مصلحت‌ها می‌کند!

گروه فرهنگ-رجانیوز: نرگس آبیار را شاید بتوان مهم‌ترین فیلم‌ساز زن سینمای ایران دانست. او با فیلم «شیار ۱۴۳» کار خود را آغاز کرد و در ادامه فیلم «نفس» را ساخت و با فیلم «شبی که ماه کامل شد» که از لحاظ اجرا پروژه‌ای عظیم بود و سوژه‌ای به شدت ملتهبی داشت، به شهرت رسید. چهارمین اثر او «ابلق»، این روزها در حال اکران است. فیلمی با مسئله تعرض به زنان، که اخیرا با توجه به کنش‌گری زنان در این زمینه از قبیل جنبش «METOO»، بسیار مورد توجه است.
به گزارش رجانیوز؛ «ابلق» به مانند تمامی فیلم‌های آبیار، حول شخصیت یک زن می‌چرخد. «راحله» با بازی «الناز شاکردوست» شخصیت محوری داستان است که در سکانس آغازین فیلم توسط همسرش «علی» با بازی «هوتن شکیبا» مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. آسیب‌پذیری شخصیت اصلی، از همان ابتدا برای مخاطب مشخص می‌شود.
در ادامه فیلم‌ساز مخاطب را به درون محله‌ای در ناکجاآباد می‌برد و سی دقیقه ابتدایی فیلم بدون هیچ اتفاق مهمی به شناخت شخصیت‌ها و درک مناسبات بین آن‌ها می‌گذرد. تصویر ارائه شده از از این محله و مردمانش که به نوعی یک جامعه کوچک را شکل می‌دهند؛ به مانند اکثر فیلم‌های مشابه چند سال اخیر، سیاه و توهین‌آمیز است. فضای ساخته شده در فیلم مشخصا شباهت‌هایی به فیلم «مغز‌های کوچک زنگ زده» دارد. «جلال» با بازی «بهرام رادان» شخصیتی است مرفه، که همه اهالی محل برای او کار می‌کنند و از او حرف شنوی دارند. این همان رابطه چوپان و گوسفندی است که در «مغز‌های کوچک زنگ زده» به شکل دیگری تصویر شده بود. تمام اهالی محل حسود، دو رو و غیرقابل اعتماد نشان داده می‌شوند و هیچ کدام برای مخاطب سمپاتیک نیستند. این نگاه غلط و توهین‌آمیز، نشان از عدم شناخت فیلم‌ساز از این طبقه و آدم‌هایش دارد. از طرفی فیلم‌ساز هیچ اطلاعاتی از مکان به مخاطب نمی‌دهد و مشخص نمی‌شود این محله دقیقا در کجا واقع شده است و با توجه به استفاده از لهجه‌های مختلف برای شخصیت‌ها (از لهجه قمی تا آذری و لری)، فیلم‌ساز خواسته یا ناخواسته، ویژگی‌های این محله و آدم‌هایش را به کل جامعه تعمیم دهد.
دوربین آشفته و سرگردان
در اکثر نماهای فیلم، از دوربین روی دست استفاده شده است و کم‌تر سکانسی یافت می‌شود که در آن دوربین آرام و قرار دارد. لرزش‌‌های مکرر، حرکات سریع، زوم‌های متعدد همگی با هدف ایجاد فضایی ملتهب استفاده شده‌اند؛ اما در عمل نه تنها موثر نیستند بلکه فقط باعث آزار مخاطب می‌شوند چراکه التهاب در وهله اول باید در داستان دراماتیز شود. در بسیاری از گفتگو‌ها به جای استفاده از نماهای جداگانه و کات به آن نماها، فیلم‌ساز ترجیحش استفاده از برداشت‌های بلند با حرکات آزار دهنده و سریع دوربین به چپ و راست بوده است. پلان‌های غیر متعارف نیز به وفور در فیلم قابل مشاهده است. تصاویر کج و معوج از شخصیت‌ها، انعکاس تصویر شخصیت‌ها در آیینه و ... که مشخص نیست هدف فیلم‌ساز از این پلان‌ها چیست. این‌ها همه ضعف کارگردانی را نشان می‌دهد که نتوانسته به فرم درستی برسد.
بازی بازیگران اما، خوب و قابل قبول است. هوتن شکیبا و الناز شاکردوست در دومین همکاری خود با نرگس آبیار به خوبی از پس نقش خویش برآمده‌اند. اگرچه لهجه شاکردوست در جاهایی بیش از حد است و توی ذوق میزند. «بهرام رادان» نیز تا حدی توانسته شخصیت مرموز و پلید «جلال» را به تصویر بکشد.
از دیگر ویژگی‌های فیلم استفاده بیش از حد از نماد است. موش‌ها در داستان به نوعی نماد متجاوزین هستند و در طول فیلم بارها غیرمستقیم به آن اشاره می‌شود. فیلم با تصویری از آنها که بر خلاف تصور از بین رفتنشان پس از سم‌پاشی، در زیر پوست شهر به حیات خود ادامه می‌دهند به نوعی این پیام را به مخاطب القا می‌کند که هزاران متجاوز مانند جلال هنوز وجود دارند. شخصیتی معلول در فیلم وجود دارد که فیلم‌ساز تاکید زیادی بر وی می‌کند؛ او از همه چیز خبر دارد اما هیچ کاری از دستش بر‌نمی‌آید. می‌توان او را به نوعی نماد مخاطبین فیلم دانست که دقیقا در شرایط او هستند. دختر بچه‌ای که توانایی صحبت ندارد و از پدر خویش می‌ترسد را نیز میتوان استعاره‌ای از سکوت جامعه زنانه مقابل جامعه مردانه دانست.
تعرض موتور محرک داستان
نقطه عطف اول داستان، پس از یک مقدمه نسبتا طولانی، بلاخره اتفاق می‌افتد و مخاطب درمی‌یابد «جلال» که شوهر خواهر «علی» نیز هست به «راحله» نظر دارد و در سکانسی از فیلم تلاش می‌کند او را تسلیم نیت‌های پلید خویش کند. میزانسن در سکانس تعرض، به گونه‌ایست که دوربین پشت جلال می‌ایستد و مخاطب از این زاویه شاهد اتفاقات است. انتظار می‌رفت با توجه به جهان زنانه فیلم، فیلم‌ساز از نمای نقطه نظر(POV) «راحله» در این سکانس استفاده کند تا حس همذات پنداری بیشتری در مخاطب ایجاد شود. پس از این مخاطب شاهد انفعال راحله و عدم تلاش برای رسوا کردن متجاوز است تا جایی که تعرض، دوباره تکرار می‌شود. از این نقطه به بعد فیلم به اوج خود می‌رسد و ما شاهد تلاش «راحله» برای رسوایی «جلال» هستیم. در صحنه درگیری «علی» و «جلال»، بی‌پناهی زن داستان بیش از پیش نمود پیدا می‌کند و گویی همگان دوست دارند سمت متجاوز بایستند و حرف‌های «راحله» را باور نکنند. حتی شخصیت «فیروزه» که دوست «راحله» است هم حاضر به دفاع از او و بیان حقیقت نمی‌‌شود. فیلم‌ساز سعی دارد با آوردن قرآن برای قسم خوردن دو طرف دعوا، در کنار نشانه‌هایی که پیش‌تر در فیلم مشاهده شد نظیر صلوات فرستادن در سکانس کفتر‌بازی، اشاره به مسئله طهارت دختر بچه وکتیبه دوزی به نوعی مولفه مذهب را نیز در جامعه کوچک خود وارد کند. لذا فیلم‌ساز برای روایت داستان خود، به سراغ طبقه ضعیف آن هم با ریشه‌های مذهبی رفته است. چرا باید این جامعه با این ویژگی‌ها برای روایت یک تعرض انتخاب شود؟ حال آن که در عمل تجاوز به زنان در جوامع غیرمذهبی و اتفاقا در طبقات مرفه‌ بیشتر رخ می‌دهد.
تناقض در نگاه فیلم‌ساز
این اولین بار نیست که به موضوع تجاوز در سینمای ایران پرداخته شده است. از «هیس دخترها فریاد نمیزنند» پوران درخشنده و «فروشنده» اصغر فرهادی تا «علفزار» که هم ‌اکنون در حال اکران است همه و همه از زوایای مختلف به این موضوع پرداخته‌اند. اما عجیب است که یک فیلم‌ساز زن، اثری در ارتباط با تعرض به زنان بسازد و نتیجه یک اثر ضد زن شود. اتفاقی که در این اثر رخ داده است. نرگس آبیار که خود از حامیان حقوق زنان و از امضاکنندگان بیانیه سینماگران در اعتراض به خشونت علیه زنان است؛ در اثر خود نوع نگاه دیگری را دنبال می‌کند. راحله قهرمان داستان در انتها دست به سکوت می‌زند و از حق خود می‌گذرد؛ تصمیمی که با مصلحت اندیشی و تن دادن به اجباری که از سوی جامعه تحمیل می‌شود اتفاق می‌افتد و حتی زنان قربانی دیگر نیز او را به این تصمیم سوق می‌دهند. کار به جایی می‌رسد که «شهلا» همسر «جلال» با علم بر فساد شوهرش، راحله را دعوت به سکوت می‌کند تا بتواند با یک متجاوز زیر یک سقف زندگی کند. این در مقابل جریانی است که امروزه زنان فعال در این عرصه پیش‌می‌برند و آبیار نیز خود را یکی از آن‌ها میداند. جریانی که زنان را تشویق به دفاع از خود و رسوا کردن متجاوز به هر قیمتی می‌کند. افشاگری‌های متعدد تحت عنوان جنبش «METOO» خود دلیل بر این ادعاست. این تناقض در نگاه آبیار در داخل و خارج اثر از نکات قابل توجه است.
«ابلق» فیلمی است در باب تعرض به زنان، مسئله‌ای مهم که این روزها بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. اما در فیلم نه طرح مسئله به درستی انجام می‌گیرد؛ نه جامعه هدف به خوبی ساخته می‌شود و نه راه حل درستی ارائه می‌شود. فیلم نمی‌تواند برای زنان قربانی الهام‌بخش باشد و باعث سرکوب آن‌ها می‌شود. ابلق در نهایت قهرمان خود را قربانی مصلحت‌ها می‌کند و مهر سکوت بر دهان او می‌زند.

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

مدیرکل منابع انسانی و پشتیبانی وزارت علوم منصوب شد