کاریکاتوربینی در حد علی آهنگر
گپی با علی آهنگر، کاریکاتوریست، و نگاهی به برخی از آثارش
علی آهنگر کاریکاتوریست و تصویرساز متولد ۱۳۶۸ است که از همهجاش هم معلوم است که شهر او کاشان است، چون هر وقت قلم در دست گرفته، سهراب سپهری را در هر فرم و قالبی برده و هرجا هم توانسته، انار روی سر و صورتش دانه کرده. از طراحی استیکر سهراب سپهری گرفته، تا طراحی چهره سهراب سپهری.
هایلایت: علی آهنگر
علاقهمندی به کاریکاتور از عنفوان کودکیاش شروع شده. چند وقت پیش بعد از دو دهه اقرار کرد که از شدت هیجانِ تماشای کاریکاتورهای مجله گل آقا، تلفن را برمیداشته و زنگ میزده دفتر مجله و فوت میکرده. آن وقتها ۹، ۱۰ ساله بوده و درحالیکه گوشی تلفن هم توی خانهشان نبوده، میآمده از پارکینگ ساختمان گوشی تلفن را برمیداشته و شماره مجله را میگرفته و نفسهای عمیق میکشیده و آماده فوتهای هیجانانگیز میشده که یک جوری بالاخره علاقهاش به کاریکاتور را اعلام کند.
خانواده آهنگر او را در کودکی به کلاس طراحی میفرستند که البته یک ایرادی در این سری کلاسها بوده؛ اینکه اختلاف سنی چشمگیری بین علی و بقیه شرکتکنندههای کلاس طراحی وجود داشته. در آن سن و سال او خیلی قدرت طراحی مدل زنده را نداشته و نقاشی هم کجوکوله درمیآمده و معلم هم مدام تذکر میداده: «اینها چیه که میکشی، مگه داری کاریکاتور میکشی؟» او هم در همان عوالم کودکی تنها راهی که به ذهنش میرسد، این میشود که با خودش میگوید: «این سری که به من گفت کاریکاتور میکشی، میگم آره، دارم کاریکاتور میکشم.»
اینجا را باید به علی آهنگر حق داد، چون توی آن کلاسها او ۱۰، ۱۱ ساله بوده و بقیه هنرجوها دانشجوهای طراحی فرش و معماری. خودش میگوید: «بعد از یه مدتی تو کلاس همه فکر میکردن من دارم عمداً کاریکاتور میکشم، در صورتی که واقعا از ناتوانی بود که دماغ یا ابروهای اون مدل زنده رو نمیتونستم بکشم.» در آن دوره بعضیها هر چیز چپرچوله و کجوکولهای را کاریکاتور حساب میکردند.
این طرح جزو اولین اتودهام هست تقریبا، تو سن ۱۵-۱۶ سالگی.
علی آهنگر هم که در آن سن نمیتوانسته اینها را به معلم طراحی و همکلاسیها توضیح دهد، تصمیم میگیرد همین مدلی کار کند و طراحیاش را اصلاح نکند و بگوید از عمد اینطوری کار میکند. او در طول این سالها نزدیک سههزار کاریکاتور چهره کشیده که دیگر واقعا کاریکاتور هستند و کار حرفهای اوست. این هنرمند جوان از سال ۱۳۸۵ به طور رسمی فعالیت هنریاش را شروع کرده.
این طرح، تبدیل ایده کودکیام بود به استیکرهای شبکههای اجتماعی که هنوز هیچجا منتشر نشده.
علی آهنگر در همین صفحه پاککن اعلام کرده که به ماهیچه خیلی علاقه دارد؛ آن هم ماهیچه صورت. میگوید آنقدر به ماهیچههای صورت مدلهایش دقت میکند تا بفهمد کدام ماهیچه روی صورت طرف بیشتر یا کمتر کار کرده، تا بر اساس آن اخلاقیات سوژه مورد نظر را هم کشف کند. مثلا از روی کاریکاتور پی میبرد که شخصیت مورد نظر شکاک است. به نظر که یک جور کاریکاتوربینی به حساب میآید در مایههای همان کفبینی. ظاهرا از این جهت کار و بار او در ایام ولنتاین و مناسبتهایی از این دست خوب است و مشتریها سفارش کاریکاتور اعضای خانواده و دوستان و سایر بستگان را میدهند که روانشناسی و خُلقیات طرف مورد نظرشان را بدانند.
یه روز از آقای فروغی پرسیدن چرا عادل فردوسیپور رو از شبکه حذف کردی! گفتن ایشون از مدار خارج شده بودن! این حرفشون باعث شد به این ایده برسم و این سوال که از مدار ما یا شما؟
اولین نمایشگاه انفرادی کاریکاتور علی آهنگر در سال ۱۳۸۷ در کاشان بوده. خاطرهای که خودش از این نمایشگاه دارد، مربوط به محل جغرافیایی برگزاری نمایشگاهش است، که یک چیزی شبیه پناهگاه بوده و توی یک جای پرتی قرار داشته که چندین پله میرفته پایین و بعد قفلی روی در سنگین آهنی و سالن تودرتویی که باید طرحها را آنجا به نمایش میگذاشته.
به خاطر آن موقعیت زیرزمینی که این محل داشته، کسانی که به این مکان مراجعه میکردند، همه فکر میکردند اینجا یک توالت عمومی است که مسئولش حالا نیامده که درش را باز کند. برای همین وقتی اول صبحی، یا آخر شبی به درِ بسته آنجا برمیخوردند، کارشان را میکردند و میرفتند. علی آهنگر هم که میآمده در را باز کند، دیگر مجبور بوده صبح به صبح تا شعاع چند کیلومتری آنجا را تمیز کند و برود بنشیند که کسی بیاید دیدن طرحهایش.
ایده این کار از چهره باب دیلن خواننده و ترانهسرای آمریکایی وقتی به ذهنم رسید که داشتم آهنگ «دمیدن در باد» رو گوش میدادم. ابتدای این آهنگ میگه «چه راههایی رو باید طی کنیم که واقعا آدم بشیم؟»
او در مدرسه رشته علوم تجربی خوانده و از دانشگاه نیشابور مدرک گرافیک گرفته. در ایام کرونا یکی از اتاقهای خانهاش در مشهد را کرده دفتر کار و بازاریابی کارش هم در فضای مجازی است. علی آهنگر هنرمند صمیمی و خوشکلامی است، فقط یک مشکل کوچکی که با او پیش میآید، این است که بعد از کلی گپ زدن با او متوجه میشوی به قدر کافی مطلب برای نوشتن گیرت نیامده. همین نیمصفحه مطلب حاصل دو ساعت و نیم مکالمه تلفنی و ۷۳۲ پیام در واتساپ و ۲۱۴ پیام در تلگرام است.
از او درباره آرزویش پرسیدم:
«از صمیم قلبم دوست دارم آزادی و برابری حقوق بین زن و مرد توی ایران برقرار بشه. من خودم برای اولین قدم روز بعد از عقد با خانمم رفتیم و حق طلاق رو بهش دادم.»
این کار از ترامپ دو برداشت متفاوت در داخل و خارج کشور داشت و دلیل برداشت متفاوت هم نگاه متفاوتی بود که در مورد خوک وجود داره! یه زمانی فکر کردم نمایشگاه بعدیم عنوانش حیواناتی که بر ما حکومت میکنن، خواهد بود. چند موردش رو هم اجرا کردم ولی از بس فحش خوردم که پشیمون شدم از این کار.
به او گفتیم یک آرزوی کوچکتر هم بگوید که شرمنده طول کشیدن تحقق آرزوی اولش نشویم، گفت:
«اینکه یه کمی اجارهخونهها بیاد پایین. فقط خدا ما رو توی این شرایط سخت نگه داشته، یعنی همین که زندهایم، معجزه است، وگرنه نمیشه سر ماه هم پول اجارهخونهات رو بدی، هم پول غذا و مایحتاج زندگی و اینترنت و مخارج دیگه رو.»
علی آهنگر در دوره نوجوانیاش یک بار از کامبیز درمبخش که یکی از کارهایش فروش نسبتا خوبی داشته، میپرسد طراحی این کار چقدر کار برده! آقای درمبخش هم جواب میدهد ۵۰ سال و ۱۰ دقیقه. کار طراحی و کاریکاتور برای هنرمندش همین است؛ طی سالها تمرین و تجربه به دست میآید.
علی آهنگر در رشته تصویرسازی در دانشگاه فردوسی مشهد تدریس میکند و با خنده و خوشی خاطرات بامزه کودکی و نوجوانیاش را اینجا با ما به اشتراک گذاشت که ما هم برای تشکر از او قرار گذاشتیم یک بار از دفتر مجله به او زنگ بزنیم و فوت کنیم. البته قبلش باید شماره مجله را در گوشیاش با عنوان مجله گل آقا ذخیره کنیم که فوتها، فوت نوستالژی به حساب بیاید برایش. حالا چند نمونه از کارهای او را با قصههایشان به انتخاب خودش با هم نگاه میکنیم؛ باشد که رستگار شویم.
سهیلا عابدینی
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۵۵