دست کی بالا؟ مسئلهها، مسئلهها!
رادیوچل، شماره ۸۷۵
چون که گل رفت و گلستان شد خراب
من مادربزرگی داشتم که همه حرفهایش حکمت بود. یکی از توصیههایی که همیشه به ما میکرد، این بود که وقتی یک چیز جدیدی دارید، همیشه کهنه را هم نگه دارید، که هر لحظه ممکن است گذرتان به همان قبلی بیفتد. البته چون مادربزرگ من این ایده را در مورد زن دوم گرفتن مطرح میکرد و زن دوم پدربزرگم یکجوری بود که هیچوقت گذرش دوباره به مادربزرگم نیفتاد، ما هم این اندرز را نادیده گرفتیم.
اما شخصا، همین اواخر بعد از اینکه حجت عبدالملکی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود و خیلی زود عرصه را خالی کرد، فهمیدم نباید استاد رائفیپور را به این راحتی ول میکردم. بههرحال درست است که استاد، اصلا در قواره روزهای اوج وزیر سابق نیست، اما در عوض همیشه هست و مثل حجت یکهو سکوت پیشه نمیکند.
در همین یکی دو هفته گذشته استاد در حمایت از طالبان، پاسخ دندانشکنی به دختر مارشال دوستم خائن در توییتر دادند و ثابت کردند که همیشه گوشبهزنگ هستند که کسی به طالبان توهین نکند. فقط این وسط یک مشکلی بود که دختر عبدالرشید دوستم بلد نبود اسم خانوادگیاش را درست بنویسد که به نظرم استاد باید این را هم به او تذکر میدادند که dostum را ننویسد dostam.
حالا البته یک عده استادنشناس هم پیدا شدهاند و میگویند استاد اگر خواندن و نوشتن بلد بود، باید از روی همین میفهمید که این اکانت جعلی است. ما که مطمئنیم استاد حداقل دیپلم را دارد، برای همین همان فرض اول خودمان را درست میدانیم.
بگذارید هواری بکشم
راه خوبی است! آفرین! بالاخره یک کار درست. درود بر قوه قضاییه.
این مجازات جدید فائزه هاشمی رفسنجانی را میگویم. ظاهرا دیدگاه خانم هاشمی را محکوم کرده است به «محرومیت از فعالیت در احزاب». خیلی مجازات درستی است. درواقع با توجه به اینکه در ایران اصلا به آن معنا حزبی نداریم که کسی بخواهد در آن فعالیت بکند یا نکند، این مجازات درستترین مجازات ممکن است.
امیدوارم اگر روزی برای من هم مشکلی پیش آمد، قاضی محکومم کند به «محرومیت از سوار شدن در جت شخصی»، یا «محرومیت از رئیسجمهور شدن در اروگوئه»، یا مثلا «محرومیت از دریافت جایزه نوبل». این قبیل نوآوریها واقعا کارهای خوبی است. دم آقای قاضی گرم.
کمی آهستهتر زیبا!
رئیس نمیدانم چیچی گوشت گاو گفته است مصرف گوشت گاو صددرصد کم شده است. حالا ما هم میدانیم اوضاع مالی خراب است و ملت خیلی کم گوشت میخرند. لابد گوشت قرمز را دیگر خیلی خیلی هم کم میخرند. درست. ولی آخر صددرصد؟ در مدرسه ریاضی را چند میگرفتید شما؟ اگر مصرف صددرصد کم شده است، یعنی به صفر رسیده است، شما دقیقا الان رئیس چی هستی؟ گاوهای زنده؟ حالا اگر میگفتید ۹۸ یا مثلا ۶۳ هم ما میفهمیدیم که خیلی خیلی کم شده. واقعا لازم نبود عدد ۱۰۰ را به زحمت بیندازیم.
یه صدای پا میاد
والله ما که بخیل نیستیم. به خدا اگر زورمان آمده باشد. حالا درست است که دوستان نشر اسم، ما را کلا داخل آدم حساب نمیکنند و اگر پایش بیفتد، حکم تکفیرمان را هم صادر میکنند، ولی ما از خدایمان است یک کتابفروشی کمتر تعطیل شود.
آقای اسماعیلی، وزیر محترم ارشاد، که لابهلای ممنوعالتصویر کردن و محکوم کردن و اینها یک لحظه یادشان آمده است که حمایت از فرهنگ هم جزو شرح وظایفشان است، نامهای نوشتهاند به آقای خاندوزی، وزیر اقتصاد، که یک راهی پیدا کنند که این نشر که از «جوانان مومن جریان فرهنگی انقلاب» هستند، تعطیل نشود. دستشان هم درد نکند. حالا البته قبلا یک کمی یواشکیتر از «این نوع جوانان» حمایت میکردند که یک وقت جوانان عادی فکر نکنند خودی حساب نمیشوند که دیگر ظاهرا از این خبرها هم نیست. آن هم به ما چه.
ما فقط این وسط یک چیز برایمان سوال شد که گفتیم همان را از دکتر جان، یعنی آقای اسماعیلی بپرسیم. ایشان در نامهشان نوشتند «سرزده و ناشناس» رفتهاند و به نشر اسم سر زدهاند. سوال ما این است که چطوری ناشناس رفتهاند؟ مثلا با تغییر چهره؟ یا مثلا با لباس مبدل؟ یا با کنترل از راه دور؟ ما این بخش را نفهمیدیم. ممنون میشویم برایمان توضیح بدهند.
بگذار که دل حل کند این مسئلهها را
والله به نظر من ما زیادی حساس شدهایم. یعنی الکی میخواهیم به همه چیز گیر بدهیم. بالاخره همه تصمیمهای مسئولان که غلط نیست در این مملکت. مثلا اخیرا دیدهام خیلی گیر میدهید به اینکه رئیس دانشگاه آزاد، آقای حسین اللهکرم را گذاشته است رئیس بخش اندیشه و مسائل ایران. این دیگر از آن الکی گیر دادنهاست. حالا اندیشه را خیلی خبر ندارم، ولی آقای اللهکرم و گروهشان و همفکرانشان، از دوره دوم خرداد تا همین حالا، رئیس بیش از ۹۰ درصد از مسائل ایران هستند. یک نفر هم که ایشان را گذاشته است سر جایش، شما شاکی شدهاید؟
یادآوری
البته من اصلا اهل این نیستم که شوخ دیگران را بیاورم جلوی چشمشان، علیالخصوص که آقای حسینپور از آنهایی است که اگر عصبانی شود، ممکن است شوخی شوخی، چشمت را شخم بزند. ولی صرفا دیدیم بعضیها دارند تذکر میدهند از اول هم قرار نبوده است سال اول آقای رئیسی و رستم مربوطه یکمیلیون واحد تحویل بدهند. گفتیم با استعانت از آقاسیدپویان یادآوری کنیم بعضی رفقا اینطوری خیال میکردند. بر ما ببخشید که ۴ را بر ۴ تقسیم میکنیم، میشود یک.
چالش هفته
وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی این روزها واقعا سرش شلوغ است. خوب طبیعی است که توی صفحه ما هم سروکلهاش زیاد پیدا شود. در یکی از آخرین صحبتهایشان درباره ممنوعالتصویر شدن بعضی هنرمندان ایشان فرمودهاند که من با استفاده از این کلمه «ممنوعالتصویر» مخالف هستم. بهتر است کلمه دیگری بگویید. این زیادی تند است.
الاطاعه لازم! بسمالله. به دعوت آقای اسماعیلی از این به بعد قرار است به کسی که ممنوعالتصویر است، یک چیز دیگر بگوییم. ما خودمان «الزاما در پرده» را پیشنهاد میدهیم، اما اگر شما پیشنهاد بهتری دارید، آن را هم قبول میکنیم. به بهترین معادل یک ماه عدم ممنوعیت تصویر اهدا میشود.
نبوغ هفته
حالا ما که چون خیلی بامزهایم، در این ستون همیشه نشان نبوغ هفته را با کنایه دادهایم و خیلی خیلی حرفهای نیشدار زدهایم، اما این دفعه واقعا دلمان میخواهد نشان نبوغ هفته را بدهیم به بچههای نشر اکاذیب. اشتباه نکنید. نشر اکاذیب واقعا اسمی است که این رفقا روی انتشاراتشان گذاشتهاند. این هم جلد یکی از کتابهایشان است. «رباعیات آدولف هیتلر؛ به همراه دو قطعه برای تکنوازی تنبک».
البته کتابشان یک مقدار گران است. ۱۲۵ هزار تومان. برای همین ما نخریدیمش. ولی ندیده نشان نبوغ هفته ریرادیوچل را تقدیمشان میکنیم. از گلوله اساس حلالتر.
نویسنده: ابراهیم قربانپور
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۷۵