زیر خاک – سعدی شیرازی

منبع خبر / طنز / 30-08-1401

سایه فقید، وقتی خبر از میان رفتن عزیزی یا آشنایی را می‌شنید، این غزل از سعدی را زمزمه می‌کرد

کاین آب چشمه آید و باد صبا رود…

غزلی از سعدی شیرازی، قرن هفتم هجری قمری

اینکه در منظومه زبان فارسی، ادبیات مطبوعاتی ما چه نسبتی با ادبیات کهن دارد چیزی نیست که به این راحتی بشود درباره‌اش نظر داد. اما قدر مسلم اینکه جای خالی ادبیات کهن آن‌قدر توی ذوق می‌زند که هوشنگ ابتهاج، سایه عزیز ادبیات ایران، در دیدار کوتاهی که با چند تن از تحریریه چلچراغ داشت سفارش کرد چنین صفحه‌ای به مجله اضافه شود. این صفحه را به سفارش «سایه» ایجاد کردیم تا فراموش نکنیم که ادبیات کهن چه سهمی در امروز ما دارد.

سعدیطرحی از چهره سعدی شیرازی، اثر نادر لنجانی

سیار سال‌ها به سر خاک ما رود
کاین آب چشمه آید و باد صبا رود

این پنج روزه مهلت ایام، آدمی
بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟

ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو همین ماجرا رود

دامن‌کشان که می‌رود امروز بر زمین
فردا غبار کالبدش در هوا رود

خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ‌چشم
مانند سرمه‌دان که در او توتیا رود

دنیا حریف سفله و معشوق بی‌وفاست
چون می‌رود هر آینه بگذار تا رود

این است حال تن که تو بینی به زیر خاک
تا جان نازنین که بر آید کجا رود

بر سایبان حُسنِ عمل اعتماد نیست
سعدی مگر به سایه لطف خدا رود

یا رب مگیر بنده مسکین و دست‌گیر
کز تو کرم برآید و بر ما خطا رود

توضیح: دیده بودم که سایه فقید، بارها، وقتی خبر از میان رفتن عزیزی یا آشنایی را می‌شنید، این غزل را زمزمه می‌کرد. حالا دیگر او نیست؛ تا جان نازنینش به کجا رفته باشد…

مهرو ملالی

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۷۵

Post Views: ۱۶


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

(تصاویر) مخوف‌ترین مرکز بازداشت و شکنجه در دمشق