بهترین شروع داستان فانتزی
سیاهه – سه تا از بهترین شروعهای فانتزی
بیایید و این یک بار را به ما دل بدهید و فانتزی را در پهنترین تعریفش در نظر بگیرید. یعنی سراغ تفاوتهای یک داستان آخرالزمانی با یک داستان علمی-تخیلی یا یک فانتزی نروید. شروع هر نوشتهای مهم است. این را همه کسانی که کتابی را بعد از خواندن یک صفحه کنار گذاشتهاند، خوب میدانند. ولی برای یک فانتزی قضیه از این هم مهمتر است. خیلی وقتها جمله اول یک فانتزی سرنوشت نهاییاش را روشن میکند. اصلا سرشت متن را همان جمله اول روشن میکند.
برای این شماره «سیاهه»، سه تا از بهترین شروعهای فانتزی، از نظر ما ردیف شده است. قاعدتا شروعهای خوب زیادی وجود دارد. سخت نگیرید.
۱- سلاخخانه شماره ۵ – کورت ونهگات
همه این داستان کمابیش اتفاق افتاده است. بههرحال، قسمتهایی که به جنگ مربوط میشود، تا حد زیادی راست است.
۲- خلعشدگان – اورسولا کی. لهگوئین
یک دیوار بود. مهم به نظر نمیرسید. ساخته شده بود از سنگهای برشنخوردهای که ناشیانه ملاتاندود شده بودند.
۳- پانزده زندگی اول هری آگوست – کلر نورث
دومین فتنه در سال ۱۹۹۶، در زندگی یازدهمم شروع شد. طبق معمول، مشغول مردنم بودم و در گیجی خوشایند مرفین پرسه میزدم که دخترک مرگم را منقطع کرد.
ابراهیم قربانپور
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۵۵