سخت‌ترین مرحله سلوک – از تذکره‌الاولیاء

منبع خبر / طنز / 17-09-1401

از کتاب تذکره‌الاولیاء، فریدالدین ابوحامد محمّد عطار نیشابوری

از کتاب تذکره‌الاولیاء، فریدالدین ابوحامد محمّد عطار نیشابوری، قرن هفتم

زاهدی بود از جمله بزرگان بسطام، صاحب تبع(۱) و صاحب قبول. و از حلقه بایزید هیچ غایب نبودی؛ همه سخن او شنیدی و با اصحاب او نشست کردی.

یک روز بایزید را گفت: خواجه! امروز سی سال است تا صایم‌الدهرم(۲) و به شب در نمازم، چنان‌که هیچ نمی‌خفتم، و در خود از این علم که می‌گویی، اثری نمی‌یابم. و تصدیق این علم می‌کنم، و دوست می‌دارم این سخن را.

بایزید گفت: اگر سیصد سال به روزْ روزه باشی و به شب به نماز، یکی ذرّه از این حدیث نیابی.

مرد گفت: چرا؟

گفت: از جهت آن‌که تو محجوبی به نفس خویش.(۳)

مرد گفت: دوای این چیست؟

شیخ گفت: تو هرگز قبول نکنی.

گفت: کنم؛ با من بگوی تا به جای آورم هرچه گویی.

آرامگاه بایزید بسطامیآرامگاه بایزید بسطامی، در سمنان

شیخ گفت: این ساعت برو و موی محاسن و سر را پاک بُسْتُره کن(۴) و این جامه که داری برکش و ازاری(۵) از گلیم بر میان بند، و توبره‌ای پُرِ جوز(۶) بر گردن آویز و به بازار بیرون شو، و کودکان را جمع کن و بدیشان گوی: هر که مرا یکی سیلی می‌زند، یک جوز بدو می‌دهم. هم‌چنین در شهر می‌گرد! هرجا که تو را می‌شناسند، آن‌جا می‌رو! و علاج تو این است.

مرد این بشنود. گفت: سبحان‌اللّه، لا اله الاللّه.

گفت: کافری اگر این کلمه بگوید، مؤمن می‌شود؛ تو بدین کلمه گفتن مُشرک شدی.

مرد گفت: چرا؟

شیخ گفت: از جهت آن‌که خویشتن بزرگ‌تر شمردی از آن‌که این توان کرد؛ لاجرم مشرک گشتی. تو بزرگیِ نفس خویش را این کلمه گفتی، نه تعظیم خدای را.

مرد گفت: این نتوانم کرد. چیزی دیگرم فرمای!

گفت: علاج این است که گفتم.

مرد گفت: نتوانم کرد.

شیخ گفت: نه من گفتم که نکنی و فرمان نبری!

۱. ثروتمند و آدم‌دار
۲. روزها روزه‌ام
۳. در حجاب از خویشی، گرفتار ذات خویشی
۴. بتراش، پاک‌ کن
۵. شلوار، جامه
۶. گردو

مهرو ملالی

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۷۲

Post Views: ۱۶


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

(تصاویر) مخوف‌ترین مرکز بازداشت و شکنجه در دمشق