ناصرالدین شاه به این منطقه علاقه بسیاری داشت/ پذیرایی ویژه از مهمانان خارجی و مستشاران در ییلاق
ناصرالدین شاه به منطقه دوشانتپه علاقه وافری داشت و در ماههای گرم سال همراه با شکارچیان به این منطقه خوش آبوهوا میرفت. آهو، گوزن و خرگوش وحشی در این پهنه به وفور پیدا میشدند و شکار آنها «سلطان صاحبقران» را سرخوش میکرد. علاقه شاه به این منطقه به اندازهای بود که از نقاشان میخواست از طبیعت این ییلاق نقاشی کنند.
«دوشانتپه» یکی از دروازههای قدیمی تهران بود و همینطور نام قریهای در شرق شهر که بهنوعی حومه تهران محسوب میشد. این قریه خوشآب و هوا که از محدوده ارک شاهی فاصله زیادی داشت، علاوه بر اینکه یکی از دروازههای دوره ناصری بود که حد و حصر تهران را مشخص میکرد، شکارگاه ناصرالدینشاه قاجار هم بود.
به گزارش همشهری آنلاین، سال ۱۲۶۹ قمری ناصرالدین شاه، حاجبالدوله ـ پدر اعتمادالسلطنه ـ را مأمور کرد تا عمارت دوشانتپه را بسازد. سال ۱۲۷۵ قمری ساخت قناتی در دوشانتپه که صحرایی وسیع بود و بیآب شروع شد و در سال ۱۲۷۹ هم دریاچه بزرگی در برابر عمارت ساختند که آب قنات به داخل آن میریخت. البته عمارت اصلی که ساختمانی هشتگوش بود بالای تپه ساخته شده که خانم «کارلاسرنا» آن را به تالار کشتی تشبیه کرده است. روی این تالار، یک کلاهفرنگی قرار داشت که از آنجا منظره تهران قابل دیدن بود.
این عمارت و بنای آن در حالی به دوران ناصرالدینشاه نسبت داده میشود که برخی مورخان ساخت آن را به دوره مظفرالدینشاه نسبت دادهاند. ناصر نجمی در کتاب «تهران در گذر زمان» نوشته است که این کاخ در زمان مظفرالدینشاه و به دستور او ساخته شده است. اما برخی مورخان دیگر قدمت این عمارت را به مراتب بیشتر میدانند.
نصرالله حدادی در اینباره میگوید: «دوشانتپه از سرحدات تهران در دوره پهلوی اول بود. حد نهایی شهر را در سمت شرق خیابان ۱۷شهریور فعلی معین میکرد. نام میدان شهدا در آن زمان ژاله بود و وقتی میخواستند نامی از عمارت دوشانتپه بیاورند، میگفتند «فرحآباد ژاله»؛ چراکه هر کس میخواست به سمت دوشانتپه برود باید از همین مسیر خود را به این بخش ییلاقی نزدیک به شهر میرساند.»
نقل است که ناصرالدین شاه به منطقه دوشانتپه علاقه وافری داشت و در ماههای گرم سال همراه با شکارچیان به این منطقه خوش آبوهوا میرفت. آهو، گوزن و خرگوش وحشی در این پهنه به وفور پیدا میشدند و شکار آنها «سلطان صاحبقران» را سرخوش میکرد. علاقه شاه به این منطقه به اندازهای بود که از نقاشان میخواست از طبیعت این ییلاق نقاشی کنند.
او مهمانان خارجی و مستشاران را هم برای پذیرایی و شکار به این منطقه میبرد. در کتاب چکیدههای تاریخ آمده است: «روزی ناصرالدین شاه و همراهانش در باغ دوشانتپه قدم میزدند. نهال گل سرخ جلو عمارت نظر شاه را جلب کرد. کاغذ و قلم خواست و آن را نقاشی کرد. تمام که شد آن را به درباریان نشان داد و گفت چطور است؟
مستوفیالممالک پاسخ داد: «قربان بسیار زیباست.» اقبالالدوله گفت: «قربان حقیقتاً عالی است.» اعتمادالسلطنه گفت: «نظیر ندارد.» یکی دیگر گفت «این نقاشی از خود گل هم زیباتر است.» نوبت به ضیاءالدوله که رسید گفت: «تصدقتان شوم حتی عطر و بوی گل نقاشی شده قبله عالم از عطر و بوی خود گل فرحناکتر است.» همه حاضران خندیدند. بعد از آنکه خلوتی دست داد، شاه به ریشار فرانسوی گفت: «اینها را دیدی؟ من باید با این چاپلوسها مملکت را اداره کنم.» و، اما نکته اینکه دوشان در زبان آذری به معنای خرگوش است و دلیل آنکه این محل را دوشانتپه نامیدهاند وجود خرگوشهای وحشی فراوان در این منطقه بوده است.