ریچارد فورد در آستانه 80 سالگی کتاب جدیدش را منتشر کرد


ریچارد فورد در آستانه 80 سالگی کتاب جدیدش را منتشر کرد

نویسنده آمریکایی که به‌خاطر خلق آثاری چون «روز استقلال» شناخته می‌شود و دو جایزه پولیترز در کارنامه دارد، هشتمین رمانش را منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از گاردین، ریچارد فورد نویسنده آمریکایی به‌تازگی هشتمین رمانش را با عنوان «مال من باش» منتشر کرده است.

این‌نویسنده آمریکایی در مورد پنجمین و آخرین رمانی که درباره شخصیت فرانک باسکومب نوشته، اینکه چرا ترامپ دوباره انتخاب نمی‌شود و سختی نوشتن صحبت کرده است.

فرانک باسکومب، معروف‌ترین شخصیتی است که فورد خلق کرده است. باسکومب اولین بار سال ۱۹۸۶ در رمانی به نام «ورزشی‌نویس» ظاهر شد و مردی آمریکایی است که پس از مرگ پسر خردسالش دچار بحران وجودی می‌شود، رمان‌نویسی شکست خورده که تبدیل به روزنامه‌نگار ورزشی شده است. پس از آن ۳ کتاب دیگر درباره او منتشر شد که «روز استقلال» در سال ۱۹۹۵ و دومین کتاب مجموعه برنده جایزه پولیتزر داستان شد - و اکنون پنجمین کتاب درباره این شخصیت که از قبل اعلام شده آخرین کتاب این مجموعه خواهد بود با عنوان «مال من باش» منتشر شده است.

تصور می‌کردم این یکی باید با مراسم خاکسپاری فرانک شروع شود. «مال من باش» که مثل دیگر رمان‌های این مجموعه به صورت روایت اول شخص نوشته شده درباره یکی دیگر از پسران فرانک، پل، مردی میانسال و آشفته است که وقتی کتاب شروع می‌شود، به بیماری ALS مبتلا شده است؛ نوعی بیماری نورون حرکتی.

کشتن فرزندان فرانک بیچاره چقدر ظالمانه است! او یک دختر هم دارد که با پدر رابطه برقرار نمی کند. رمان‌نویسان چقدر می‌توانند بی‌رحم باشند؟ فورد می‌گوید: من یک نویسنده معمولی هستم و به هر حال نمی‌خواستم او بمیرد! می‌خواستم تا جایی که می‌توانم از او ماجرا بیرون بیاورم.

فورد فرانک را دوست دارد و می‌گوید: او خیلی بهتر از من است. من همه چیزهایی را که هستم کنترل نمی‌کنم، اما او همه چیزهایی که هست را کنترل می‌کند. و به این ترتیب این رمان در حالی به پایان می‌رسد که فرانک در حالی که از نظر سلامتی خوب نیست، در زیرزمین خانه یک دوست که صاحب خانه‌ای مشرف به اقیانوس است زندگی می‌کند و دوست دارد از یک زندگی ساده لذت ببرد.

مردم می‌گویند پیری با همه ناتوانی‌ها و نیاز به مراقبت، مانند کودکی دوم است. آیا فورد، که ۷۹ ساله است، می‌خواست با مراقبت از فرانک به جای پسرش، علیه این موضوع برخیزد؟ نه واقعاً نه. می‌گوید: فکر می‌کنم آنچه شما به رمان نسبت می‌دهید درست است. «مال من باش» یک جور حسابرسی در مورد شادی و آنچه شامل آن می‌شود، است. کتاب می پرسد آیا ممکن است پس از مرگ فرزند دوباره شاد باشیم؟ اما داستان به طور غیرقابل انکاری درباره ایالتی است که ماجرا در آن می‌گذرد. در غیر این صورت چرا پل و فرانک برای آخرین سفر خود سفر جاده‌ای به کوه راشمور که چهره روسای جمهوری آمریکا در آن حک شده؛ می‌روند؟

فورد می‌گوید: عقاید سیاسی من از این نظر مانند عقاید سیاسی همه است. اما می‌خواستم این بخشی از پس‌زمینه کتاب باشد.

او ۳ بار در طول زندگی‌اش به راشمور رفته و آخرین بار در ۳ ژوئیه ۲۰۲۰ ترامپ آنجا بود. می‌گوید: من برنامه‌ریزی نکرده بودم و ناگهان دیدم همه این اتوبوس‌های مگا ماگا [بار دیگر آمریکا را بزرگ کنیم] آنجا بودند. حدس می‌زنم ترامپ دوست دارد صورتش در آنجا نقش ببندد. مطمئنم به همین دلیل بود که او آنجا بود، هرچند من واقعاً او را ندیدم. وقتی او آنجا بود من در مسافرخانه بودم. اما چنین اتفاقی یکی از آن چیزهایی است که وقتی رمان نویس باشی باعث می‌شود با خود فکر کنی: من اینجا کاری دارم. فرهنگ به نوعی به تو نگاه می کند و می‌گوید: بله، در حال انجام چیزی هستی.

امروز انتخاب دوباره دونالد ترامپ، مثل قبل برای او مضحک به نظر می‌رسد، اما فورد معتقد است که ریاست جمهوری او یک دوره بین سلطنتی بود، نه شروع یک مارپیچ نزولی. وی می‌گوید: فکر نمی‌کنم او در جهنم شانس انتخاب مجدد داشته باشد. او خیلی پیر است، درست مثل بایدن. اما او احتمالاً دیوانه هم هست. فکر می‌کنم برای همه به وضوح آشکار شده که او دچار توهم است. آیا دموکراسی در آمریکا پایدار خواهد ماند؟ من جواب آن را نمی‌دانم و به هر حال خیلی زنده نخواهم بود، اما می‌گویم که بقای آن بسیار کمتر به اینکه چه کسی رییس جمهوری است بستگی دارد تا به موقعیت ما در مقابل مخالفانمان.

نوشتن برای او این روزها آسان‌تر است یا سخت‌تر؟ می‌گوید: اوه، نوشتن رمان سخت نیست و حتی اگر هم باشد، نمی‌توانیم این را به زبان بیاوریم. هیچکس نمی‌خواهد به آن گوش دهد. هیچکس حرفی نمی‌زند. این انتخاب شماست که این کار را انجام دهید، و اگر می‌خواهید در مورد سختی آن حرف بزنید بهتر است ساکت شوید.

اما او از حس کمتری که برخی از نویسندگان جوان این روزها در برابر بزرگترها دارند آگاه است. می‌گوید: آنها هیچ فایده‌ای برای ما ندارند، زمانی که ما وارد صحنه می‌شدیم اینطور نبودیم. نوعی احساس برتری دروغین… نه. من هرگز جان آپدایک را تحقیر نکردم. او چیزی جز تشکر و قدردانی از من دریافت نکرد.

«مال من باش» بسکامب تمایل به زندگی را حتی در مواجهه با فقدانی وحشتناک، آشکار می‌کند. فورد می‌گوید: این کاری مکانیکی نیست، اما انگیزه او پس از مرگ پسرش، ادامه زندگی است، و این چنین خواهد شد. احتمالاً بعد از مدتی درباره من هم می‌شود. انسان‌ها شگفت‌انگیز هستند، همان‌قدر که تخیل به آنها اجازه می‌دهد شگفت‌انگیز باشند. هیچ راهی برای کنار آمدن با مرگ فرزند وجود ندارد و هیچ راهی برای زندگی وجود ندارد.

فورد هم قصد دارد به نوشتن ادامه دهد، اما او با این احتمال که هر چه از نظر کلمات در چنته دارد ممکن است «چیز به‌دربخوری نباشد» در آرامش است.

او سال آینده تولد ۸۰ سالگی خود را چگونه جشن خواهد گرفت؟

با لبخند می‌گوید: من معمولاً از دوستانم می‌خواهم ساکت شوند و بگذارند تولدم را آرام بگذرانم. نمی‌خواهم مردم موتورهای شادی خود را به طور غیرصادقانه روشن کنند. اما کریستینا (همسرش) در مورد آن حرف زده و بنابراین شاید یک مهمانی؟ حتماً باید مهمانی بگیرد…اما بهترین کلمه‌ای که می‌توانم برای توصیف احساسم در مورد زندگی‌ام بگویم این است که... هر کاری بکنیم، خوشحال کننده نخواهد بود.

«مال من باش» توسط انتشارات بلومزبری با قیمت ۱۸/۹۹ پوند منتشر شده است.



کپشن در مورد چتر ؛ جملات کوتاه عاشقانه و غمگین برای چتر