بیوگرافی و زندگی نامه امام رضا (ع)


بیوگرافی و زندگی نامه امام رضا (ع)

بیوگرافی امام هشتم، امام رضا علیه السلام علی بن موسی الرضا علیه السلام مشهور به امام رضا (تولد به سال ۱۴۸–شهادت سال ۲۰۳ قمری) هشتمین پیشوای مسلمین جهان و همچنین شیعیان دوازده امامی میباشد. متداول ترین القاب رضا است در روایتی به نقل از...

بیوگرافی امام هشتم، امام رضا علیه السلام

علی بن موسی الرضا علیه السلام مشهور به امام رضا (تولد به سال ۱۴۸–شهادت سال ۲۰۳ قمری) هشتمین پیشوای مسلمین جهان و همچنین شیعیان دوازده امامی میباشد. متداول ترین القاب رضا است در روایتی به نقل از امام نهم مسلمین، امام جواد علیه السلام فرموده اند که لقب رضا از جانب خدای بلند مرتبه به ایشان اعطا شد. آن حضرت به عالم آل محمد و امام رئوف نیز معروف است.

حضرت امام رضا علیه السلام در سال ۱۸۳ قمری عهده دار امامت گردید و به مدت ۲۰ سال این مسئولیت را بر ذمه گرفته و به جا آورد. دوران رهبری و امامت آن حضرت برای مدت ده سال مصادف با زعامت هارون رشید عباسی، طی پنج سال مقارن محمد امین و پنج سال در دوران خلافت مأمون سپری شد.

امام رضا علیه السلام تا بیش از آنکه عازم خراسان شود، در شهر مدینه سکونت داشت. در سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ قمری بنا به امر مأمون خلیفه عباسی، آن حضرت مجبور به رفتن به شهر مرو گردید که در نهایت با انزجار و کراهت منصب ولایتعهدی را بر پذیرفت.

روایت مشهور سلسله الذهب هنگامی که آن حضرت رهسپار خراسان بوده و در بین راه به شهر نیشابور رسیدند، از ایشان نقل گردیده است. حدیث مذکور در زمینه وحدانیت و شروط وابسته به آن می باشد. پس از آن که امام رضا علیه السلام به خراسان وارد شد، مأمون از آن جهت که جایگاه، شان و امامت آن حضرت را در مقابل دیگران به زیر کشد، اقدام به تشکیل جلسات بحث و مناظره بین امام رضا علیه السلام و دانشمندان و عالمان سایر ادیان و مذاهب نمود که کاملاً برعکس انتظار مأمون، این امر موجب رجحان و برتری آن حضرت و اذعان به بهره علمی و هوشی ایشان گردید. طبرسی در کتاب الاحتجاج قسمت هایی از این جلسات مناظره را به رشته تحریر درآورده است.

بنا به روایت معروف، حضرت امام رضا علیه السلام در آخرین روز ماه صفر در سال ۲۰۳ قمری هنگامی که در سن ۵۵ سالگی به سر می‌برد، در شهر طوس بوسیله مأمون به شهادت رسیده و در آرامگاه هارونیه واقع در روستای سناباد به خاک سپرده شد. بعدها، مزارشریف آن حضرت به «مشهد الرضا» شهرت یافت که در عصر حاضر در زمره مکانهای متبرکه و مقدس شیعیان جهان شمرده می شود.

در خصوص حضرت امام رضا علیه السلام، مطالب متعددی به شکل آثار هنری در قالب سروده، داستان و رمان، فیلم و غیره خر شده و به انتشار رسیده است. ابیاتی از قصیده های تعداد ۷۲ نفر از شعرای فارسی زبان در ستایش امام رضا علیه السلام در کتاب «مدایح رضوی در شعر فارسی» تدوین گردیده است. همچنین سریال تلویزیونی با عنوان «ولایت عشق» ساخته مهدی فخیم زاده، از جمله ارزشمند ترین فیلمها با موضوع امام هشتم بوده که در سال ۱۳۷۶ شمسی تولید شد. در این میان، هنرمند نام آور محمود فرشچیان، تابلویی به نام «یا ضامن آهو» در زمینه ضمانت حضرت امام رضا علیه السلام برای یک ماده آهو را به تصویر در آورده است.

کتب متعددی به زبان های رایج در دنیا همچون، فارسی، عربی و انگلیسی با موضوع امام رضا علیه السلام به رشته تحریر در آمده و انتشار یافته است. سلمان حبیبی در کتاب «کتاب‌شناسی امام رضا (ع)» افزون بر هزار کتاب را با این موضوع معرفی کرده است. همچنین در این زمینه می‌توان از کتابهای الحیاه السیاسیه امام الرضا (ع) نوشته سید جعفر مرتضی عاملی، حیاه الامام علی بن موسی الرضا(ع): دراسه و تحلیل، تألیف باقر شریف قرشی و دانشنامه امام رضا(ع) نام برد.

امام رضا یکی از مصادیق آیه تطهیر

امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در زمره اشخاصی است که خداوند پاک و منزه در آیه تطهیر چنین فرموده است: «آنان را از هر عیب و نقصی پیراسته‌ام.» لذا آن حضرت نیز همچون سایر امامان (ع) دارای طینت و سیرتی پاک و متبرک بودن و از هر انحراف و گمراهی های اخلاقی مبرا میباشد.

منوی دسترسی سریع

خلاصه زندگی نامه

زندگی‌نامه

نام و القاب

همسران و فرزندان

تولد

مادر

دوران کودکی و جوانی

نقش انگشتری

طعنه به امام رضا (ع)

امامت

گرایش شیعیان

سفر به بصره و کوفه

جایگاه امام در مدینه

خلفای معاصر امام رضا

سفر به خراسان

روز شماری حرکت

وداع با خانواده

بیان حدیث سلسله الذهب

ولایت عهدی امام رضا (ع)

فعالیت امام رضا در زمان ولایت‌ عهدی

مناظرات

نماز باران امام رضا (ع)

روایت زنده شدن شیرها

نماز عید

داستان زیبای دعبل

شهادت

تدفین امام رضا (ع)

حرم امام رضا (ع)

انتظار امام از شیعیان

شاگردان برجسته

داستان ضامن آهو

برکات حضور امام رضا در ایران

سیره رضوی

سیره عبادی

سیره اخلاقی

سیره تربیتی

سیره علمی

تقیه نکردن در بحث امامت

آثار منسوب

اصحاب

جایگاه نزد اهل‌ سنت

معجزه زنده شدن مرده توسط امام رضا

اطاعت ملائکه از امام رضا (ع)

شفای دختر بچه ساله

شیعه شدن خانم مسیحی با عنایت امام رضا (ع)

گزیده سخنان حضرت امام رضا (ع)

برخورد امام رضا (ع) با شیعیان غیرواقعی

صحن حرم امام رضا (ع)

خلاصه زندگی نامه

نام: علی بن موسی

کنیه: ابوالحسن (ثانی)

تاریخ تولد: ۱۱ ذی‌القعده، ۱۴۸ق

زادگاه: مدینه

مدت امامت: ۲۰ سال (۱۸۳ق تا ۲۰۳ق)

شهادت: آخر ماه صفر، ۲۰۳ق

مدفن: مشهد

محل زندگی: مدینه، مرو

لقب(ها): رضا، عالم آل محمد

پدر: امام کاظم(ع)

مادر: نجمه خاتون

همسر(ان): سبیکه

فرزند(ان): امام جواد(ع)

طول عمر: ۵۵ سال

زندگی‌نامه

تبار و دودمان علی بن موسی الرضا علیه السلام با وجود پنج واسطه به حضرت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ختم می شود. پدر ایشان موسی بن جعفر هفتمین امام مسلمین و شیعیان بود. صفت ایشان ابوالحسن و معروف ترین لقب آن حضرت رضا می باشد. در احادیثی که از امام جواد علیه السلام، فرزند امام رضا ذکر گردیده، لقب مذکور از جانب خدای بلند مرتبه به پدرشان اعطا شده است. ولی برخی نقل های ضعیف ادعا دارند که این لقب توسط مأمون به ایشان داده شد. سایر القاب ایشان صابر، صدیق، رضی و وفی می باشد. آن حضرت به لقب عالم آل محمد نیز شهرت دارد. چنین آمده که امام موسی کاظم علیه السلام خطاب به فرزندانش می فرمود: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.» همچنین نقل شده امام جواد علیه السلام در حین زیارت امام هشتم، ایشان را با نام امام رئوف یاد کرده است. شیعیان به لقب امام رئوف توجه و اهتمام ویژه‌ای دارند.

نام و القاب امام رضا (ع)

امام هشتم مسلمانان دارای نام پربرکت علی بوده و پدر بزرگوارشان امام کاظم علیه السلام لقب «ابوالحسن» را بر روی او نهاد و خطاب به على بن یقطین فرمودند: «اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من کنیه خویش را به او داده‌ ام.» از این رو امام موسی کاظم علیه السلام را «ابوالحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابوالحسن دوم» می شناسند. ایشان دارای القاب بسیاری بوده که از میان آن‌ها می‌توان به صابر، فاضل، قره ‏اعین المؤمنین (نور چشم مؤمنان) سراج اللّه‌، مکیدات الملحدین‌، صدیق و… اشاره کرد. (الهدایه الکبری، صفحه ۲۷۹؛ کشف الغمه فی معرفه الأئمه، جلد ۲، صفحه ۲۸۴)

لکن معروف ترین و متداول ترین لقب آن حضرت، رضا به مفهوم خوشنودی میباشد.

همسران و فرزندان

حضرت امام رضا علیه السلام دارای تعدادی خدمه و کنیز بودند. یکی از مستخدمین آن حضرت، سبیکه نام داشته که مادر امام جواد علیه السلام می باشد. او کنیزی بود که او را سبیکه یا دُرّه صدا می زدند. امام رضا علیه السلام نام خیزران را بر روی او نهاد. این خانوم بزرگوار از ساکنان نوبه منطقه‌ای در آفریقا می باشد. (إعلام الوری بأعلام الهدی‏، جلد ۲، صفحه ۹۱) چنین آمده که سبیکه از طایفه ماریه قبطیه، یکی از همسران رسول مکرم اسلام بوده است.

در تعدادی از روایات تاریخی، برای امام رضا علیه السلام همسر دیگری نیز نام برده مامان شخصاً به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام توصیه کرد که با دخترش به نام «‌ام حبیب‌» یا «‌ام حبیبه‌» وصلت کند و ایشان نیز قبول کردند.‌ بنا به روایت محمد بن جریر طبری در سال ۲۰۲ قمری این ازدواج صورت گرفت. چنین آورده اند که مقصود اصلی مأمون از ارائه این پیشنهاد نفوذ مضاعف به شخصیت امام رضا علیه السلام بود که حتی در منزل او نیز از امورات و طرح و برنامه‌هایش اطلاع یابد. به جریان وصلت امام رضا علیه السلام با دختر مأمون، سبوطی نیز اشاره داشته است، ولی نام دختر را مطرح نکرده است.

در این میان یافعی در نقلها، دختر مأمون را به نام «ام حبیبه» خوانده که مأمون او را به عقد و ازدواج امام هشتم درآورد. (الأئمه الاثنا عشر، صفحه ۹۸؛ إعلام الوری بأعلام الهدی‏، جلد ۲، صفحه ۴۱)

در خصوص تعداد و نام اولاد امام رضا علیه السلام نظرات مختلفی دیده می شود. شیخ مفید تنها محمد بن علی را به عنوان فرزند آن حضرت قید کرده است. طبرسی و ابن شهر آشوب نیز چنین نظری دارند.‌ در برخی نقل ها از فرزند دختری به نام فاطمه برای آن حضرت مطلبی آورده‌اند. عده ای تعداد فرزندان امام رضا را پنج پسر و یک دختر به نام های محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه درج کرده اند. سبط ابن جوزی معتقد است امام رضا علیه السلام دارای چهار پسر به نام‌های محمد (امام جواد)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم بوده است. هم چنین آورده اند که یکی از فرزندان آن حضرت که در سن دو سالگی و یا حتی کمتر از آن بوده در شهر قدس قزوین مدفون گشته و امامزاده حسین واقع در این شهر را به او نسبت داده اند. در برخی از نقل ها آمده که امام رضا علیه السلام در سال ۱۹۳ قمری سفری به شهر قزوین داشته است.

تولد

چنین آورده‌اند که حضرت امام رضا علیه السلام در روز پنجشنبه و یا جمعه مصادف با یازدهم ذی‌القعده یا ذی‌الحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ قمری چشم به جهان گشود. مورخان و محدثان نام‌آوری همچون کلینی صاحب اصول کافی و سایر حکما و دانشمندان، زمان تولد آن حضرت را در سال ۱۴۸ قمری ذکر کرده‌اند.

مادر

مادر امام هشتم علیه السلام خادمه ای از روستای نوبه بوده است که برای او نام های متعددی را ذکر کرده اند. چنین آورده اند، در زمانی که امام موسی کاظم علیه السلام اقدام به خریداری او نمود، اسم تکتم را بر روی او نهاد. پس از آنکه او فرزندش علی بن موسی الرضا را به دنیا آورد، او را طاهره صدا می کردند. شیخ صدوق معتقد است، برخی افراد نام مادر امام رضا علیه السلام را سَکَن نوبیه قید کرده اند. در این میان اروی، نجمه، سمانه از نام های دیگر او بوده و لقب او ام البنین بوده است. حمیده خاتون همسر امام موسی کاظم علیه السلام، اینگونه تعریف می‌کند: «وقتی که نجمه به خانه ما راه یافت، پیامبر اسلام را در عالم خواب دیدم که به من فرمود: «ای حمیده! نجمه را به پسرت موسی (علیه‌السلام) ببخش» و همسر او کن و فرمود: «فانه سیولد منها خیر اهل الارض؛ همانا بزودی بهترین فرد روی زمین، از او متولد می‌شود.» من به این دستور عمل کردم، و نجمه را همسر فرزندم کاظم نمودم و از او حضرت رضا به دنیا آمد.»

در یکی از نقل ها چنین آورده اند که مادر امام هشتم کنیزی پاکدامن و زاهد بود که نجمه نام داشت و حمیده مادر موسی بن جعفر علیه السلام او را خریداری کرده و به پسرش عطل کرد و پس از آن که او علی بن موسی الرضا را فارغ شد، با نام طاهره خوانده می شد.

دوران کودکی و جوانی امام رضا (ع)

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام سال های کودکی و نوجوانی را تا سال ۲۰۱ هجری قمری در شهر مدینه منوره محل نزول وحی به خاندان رسالت بود در حضور پدر عظیم الشأن پشت سر گذاشت (حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)‏، صفحه ۴۲۶) و بی واسطه مورد پرورش و تربیت علوم و فنون مختلف از پدرش قرار گرفته و مباحث مختلف علم و دانش، عرفان و اخلاق تربیتی را که امام موسی بن جعفر علیه السلام از نیاکانش دریافته بود، تعلیم دید. (پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا (ع)‏، جلد ۱، صفحه ۵۰)

در مستندات و روایات تاریخی مطالبی از حضور یافتن امام رضا علیه السلام در شهر بغداد، مصادف با ایامی که پدر عظیم الشأن آن حضرت در آن شهر اسیر و زندانی بود، مشاهده نشد.

دستیار علمی و فرهنگی پدر

علی بن موسی الرضا علیه السلام تاثیر سازنده ای در گسترش عرفان اسلامی و پرورش شاگردان زبده ایفا کرد. ایشان با ادامه اقدامات و رویکردهای امام موسی بن جعفر علیه السلام به عنوان یک حامی علمی پابرجا و مقاوم در جهت رشد و پیشرفت اهداف فرهنگی خاندان نبوت و امامت شمرده شد. هنگامی که امام موسی بن جعفر علیه السلام در قید حیات بودند، فرزندشان امام رضا علیه السلام را در موضوعات و زمینه های مختلفی به عنوان نایب و قائم مقام خود اعلام می نمود و بر حسب نوع توجه و اهتمام حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به فرزندش علی بن موسی الرضا همه مسلمین و شیعیان کاملاً هوشیار و آگاه می شدند که ایشان تنها یاور صادق و مورد وثوق پدرشان بوده که در همه فعالیت های تفویض شده به شکل پسندیده و سزاوار، امور را عهده دار شده و اجرا می نمود.

سرپرستی امور هنگام زندانی بودن پدر

در همه ایام و سال هایی که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در زندان و سیاه چال های خاندان عباسی سپری کرد، امام رضا علیه السلام مسئولیت رسیدگی به فعالیت ها و وظایف ایشان را در نبود پدر عهده دار بود. با وجودی که در آن زمان هنوز به درجه امامت نائل نگردیده بود، لاکن وظایف و تکالیف امامت را به قیومیت پدر به سرانجام رسانده و تاثیر و جایگاه ارزنده‌ای در حفاظت از فرهنگ و آیین تشیع و تربیت شاگردان و رهبری شیعیان به جا گذاشت. در چنین شرایطی حضرت رضا علیه السلام به موضوعات فرهنگی اجتماعی و مذهبی شیعیان توجه بسیاری داشته و همچنین به نکات ابهام و پرسشهای اعتقادی و باوری آنها پاسخگو بود و به این ترتیب فقدان پدر را به نوعی به دوش کشیده و موجب آرامش خاطر و دلداری مراجعه کنندگان می شد. ایشان همچنین با پیگیری اهداف و مسئولیت های پدر بزرگوارشان، اقدام به رسواسازی و برملا نمودن چهره قبیح زمامداران زورگوی عباسی می کرد.

نقش انگشتری

بر روی یکی از انگشتر های امام رضا علیه السلام نقش «ولی الله» حکاکی شده و انگشتر دیگر نیز در اختیار داشتند که بر روی آن عبارت «العزّه للّه» منقوش گردیده بود. عده ای نیز انگشتر آن حضرت را مزین به نقش «ما شاء الله و لا حول و لا قوّه الّا بالله» دانسته اند.

چرا به امام هشتم پیش از تولد فرزندش طعنه می زدند

هنگامی که امام رضا علیه السلام در سن ۴۷ سالگی بوده و تاریخ اسلامی، سال ۱۹۵ هجری را نشان میداد، ولی هنوز آن حضرت دارای فرزندی نبوده و امام نهم به دنیا نیامده بود.

موضوع جانشینی امام رضا علیه السلام موجب تشویش و اضطراب یاران و شیعیان آن حضرت گردیده بود. این دلنگرانی هنگامی افزایش یافت که پیروان فرقه غیر واقفیه، به علل سوء استفاده مادی و دخل و تصرف بر سهم امام و همچنین بازنگرداندن آن به حضور امام رضا علیه السلام، معتقد بودند که امام موسی کاظم دچار غیبت گردیده است و در گفتار و ادعاهای خود نبودن اولاد پسر برای امام رضا علیه السلام را دلیل موجهی بر سخنان خود می دانستند. تا آنجا که یکی از این اشخاص در نامه ای با عنوان امام رضا علیه السلام، به ایشان گفت: «تو چگونه امام هستی در حالی که فرزندی نداری !»

امام هشتم در جواب بیان داشت: «تو از کجا می دانی که فرزندی ندارم ، به خدا سوگند روزها و شبها سپری نمی شود مگر اینکه خداوند فرزند پسری را به من عنایت فرماید که حق و باطل را از هم جدا سازد.» (اصول کافی جلد ۱، صفحع ۳۲۰)

در عین حال، یکی از روزها شخصی از اصحاب به ایشان می گوید: «امام پس از تو کیست؟»

آن حضرت فرمودند: «فرزندم»

آن شخص گفت: «آیا کسی که فرزند ندارد چگونه جرات آن را دارد که بگوید فرزندم ؟»

نقل کننده این حدیث در ادامه ذکر کرده که تنها پس از گذشت چند روز از این گفتگو، امام جواد علیه السلام متولد شد. (اصول کافی ، جلد ۱، صفحه ۲۸۶)

آورده اند شخصی به نام ابن قیام واسطی از اعضای فرقه واقفیه که اعتقادی به مقام امامت حضرت رضا علیه السلام نداشتند، به حضور ایشان آمده و با هدف اشکال تراشی و خرده گیری چنین گفت: «آیا می شود که دو امام در یک مقطع زمانی با هم باشند؟»

آن حضرت(علیه السلام) فرمود: «نه مگر آنکه یکی از دو صامت ( خاموش ) باشد.»

ابن قیام گفت : «پس چطور برای تو صامت نیست؟»

امام رضا علیه السلام در ادامه فرمود: «چرا . به خدا سوگند خداوند برای من (فرزندی) قرار می دهد که حق و حق خواهان را استواری می بخشد و باطل و باطل خواهان را نیست و نابود میکند.» ( اصول کافی جلد ۱ ،صفحه ۳۲۱)

امامت

جایگاه امامت و ولایت علی بن موسی الرضا علیه السلام به دفعات بسیار از دهان گوهربار پیامبر اسلام صلی الله، پدر جلیل الشأن و نیاکان مطهرش بیان گردیده بود. علی الخصوص که امام موسی بن جعفر علیه السلام به دفعات در حضور کثیر مردم او را در جایگاه وصی، جانشین و پیشوای پس از خود تعیین و اعلام کرده بود که در اینجا تعدادی از این احادیث را ذکر می کنیم.

محمّد بن اسماعیل بن فضل هاشمیّ این گونه نقل کرده که: به حضور مبارک حضرت موسی بن کاظم علیه السلام وارد شدم، در شرایطی که آن حضرت از شدت بیماری دچار ضعف بود. به ایشان عرض کردم: «اگر خدای ناکرده برای شما اتّفاقی بیفتد- و خدا آن روز را نیاورد- به چه کسی رجوع کنیم (امام بعد از شما کیست)؟» آن حضرت پاسخ داد: «به فرزندم علیّ، نوشته او، نوشته من است، و او وصیّ و جانشین من بعد از مرگم خواهد بود» (عیون أخبار الرضا، جلد ۱، صفحه ۲۰ و ۲۱)

از جمله این احادیث حدیث معروف جابر می باشد که در آن به نقل از رسول مکرم اسلام صلی الله آمده است که: «هشتمین خلیفه من و امام مسلمانان، علی بن موسی است.»

پس از آن که امام موسی کاظم علیه السلام در سال ۱۸۳ قمری به شهادت رسید حضرت امام رضا علیه السلام امامت و پیشوایی ما مسلمانان را بر عهده گرفت. طول دوران امامت آن حضرت بیست سال بوده که از سال ۱۸۳ قمری آغاز و به سال ۲۰۳ قمری خاتمه یافت.

نقل کنندگان معتبر و قابل وثوقی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، داود بن سلیمان و محمد بن سنان، در زمینه امامت و رهبری حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام احادیث بسیاری از امام موسی بن جعفر علیه السلام ذکر کرده اند.

در عین حال پذیرش جایگاه امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام در بین شیعیان و جهان آخرت امتیازات علمی و اخلاقی آن حضرت دلیل محکمی بر امامت ایشان بود با وجودی که شرایط امامت در آخرین ایام زندگی امام موسی بن جعفر علیه السلام بسیار دچار مشکل شده بود. ولی اکثریت یاران امام هفتم علیه السلام ولایت و جانشینی حضرت رضا علیه السلام را قبول کردند.‌

گرایش شیعیان

پس از به شهادت رسیدن هفتمین امام، یعنی امام موسی کاظم علیه السلام اکثریت شیعیان با در نظر گرفتن وصیت آن حضرت و ادله و شواهد دیگر، مقام امامت حضرت علی بن موسی الرضا را قبول کرده و آن حضرت را به عنوان هشتمین امام مسلمین به تایید رساندند. این گروه که اکثریت شامل ریش سفیدان و پیشکسوتان یاران امام هفتم علیه السلام بودند، به گروه قطعیه شهرت یافتند. ولی در این میان برخی از اصحاب حضرت موسی کاظم علیه السلام از قبول ولایت و زعامت امام رضا علیه السلام امتناع کرده و به رهبری و امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ساکن ماندند، از این رو به واقفیه معروف شدند. پیروان واقفیه اعتقاد داشتند که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام همان مهدی موعود بوده که در آن هنگام به دوران غیبت رفته و در زمان مقرر باز می گردد و به شهادت رسیدن آن حضرت را انکار می‌کردند.

در یکی از روایات اینگونه نقل شده که امام رضا علیه السلام، سرنوشت گروه واقفیه را اینچنین ذکر کرده‌اند: «در حیرت زندگى مى‌کنند و نهایت در حال کفر مى ‌میرند.»

سفر به بصره و کوفه

با استناد به نقل هایی که توسط راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح درج شده است، پس از آنکه امام هفتم حضرت موسی کاظم علیه السلام به شهادت رسید، حضرت رضا علیه السلام به هدف شناسایی و به ثبوت رساندن جایگاه امامت و ولایتش، به صورت طی الارض عازم شهرهای بصره و کوفه گردیده و در گردهمایی هایی با شرکت شیعیان و علمای آن مناطق، اقدام به احراز ولایت و ارائه دلایل مبرهن نمود. آن حضرت در شهر بصره در خانه حسن بن محمد علوی سکنی گزید و در آن محل با عده‌ای از مسلمین جلساتی به پا کرد. در طی این گردهمایی ها، امام رضا علیه السلام به گویش و زبان‌های متعددی با برخی از اشخاص شرکت کننده در کوفه از قوم و ملیت های متفاوت به سخن پرداخته و به پرسش های آنها جواب داد. همچنین در این نشست ها که جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت (رئیس یهودیان) حضور داشتند، آن حضرت مناظرات زیبا و شگفت آوری را انجام داد.

جایگاه امام در مدینه

حضرت امام رضا علیه السلام تا پیش از آنکه به اجبار عازم خراسان شود، در شهر مدینه ساکن بود. آن حضرت در آن شهر دارای مقام و مرتبه ویژه‌ای بود. به طوری که در گفتگو و صحبتی مقابل مامون با موضوع ولایتعهدی، ایشان در شرح این ایام، این چنین توضیح دادند:

«همانا ولایتعهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچه‌های مدینه عبور می‌کردم، کسی عزیرتر از من نبود.»

امام هشتم در زمینه رتبه علمی خود در شهر مدینه منوره، اینگونه بیان کرده اند:

«من در مسجد پیامبر می‌نشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئله‌ای درمی‌ماندند، همگی به من ارجاع می‌دادند و مسائل‌شان را نزد من می‌فرستادند و من به آنها پاسخ می‌دادم.»

خلفای معاصر امام رضا

دوران امامت هشتمین امام مسلمین، یعنی امام رضا علیه السلام مصادف با خلافت و فرمانروایی سه خلیفه عباسی به نام های هارون الرشید، امین و مأمون بود.

در عصر هارون الرشید

همه دوران زندگانی حضرت امام رضا علیه السلام، از هنگام تولد تا نوجوانی و بزرگسالی و همچنین پس از آن که با به شهادت رسیدن پدر بزرگوارشان، حضرت موسی بن جعفر، مقام امامت رسیده و عهده دار هدایت و زعامت مسلمین شد، مقارن با زمامداری دولت عباسی بود.

خاندان عباسی با این ادعا که نسب و نیاکان آنها با حضرت محمد صلی الله، رسول گرامی اسلام به یک طایفه ختم می شود و همچنین با سوء استفاده از عواطف عموم مردم بر علیه خاندان اموی، موفق به برکناری آنها از زمامداری جامعه اسلامی گردیده و خودشان در مسند خلافت قرار گرفتند. عباسیان پس از آن‌که به قلع و قمع امویان پرداخته و با خلع سلاح قدرت و نفوذ آنها، تهدیدی برایشان محسوب نمی شد، تنها نقطه ضعف باقی مانده و احتمال خطر برای دولت خود را، شیعیان قلمداد می کردند که با پیروی از ائمه اطهار خلفا و حاکمان آن عصر را مشروع ندانسته و در تلاش بودند تا با اقداماتی منجر به سرنگونی این دولت‌ها شود.

لذا امامان معصوم و حق گرای شیعه، در صدر لیست دشمنان و تهدیدگران دولتمردان عباسی قرار داشتند. با توجه به اینکه تک تک ائمه اطهار از زمان امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام مقارن با چنین زمامداران مستبد و خودکامه ای بودند، به توسط آنها شهید شدند. حاکمان عباسی که فسق و زورگویی از خصایص بارز آنها محسوب می‌شد، به قدری شیعیان را در مضیقه و تنگنا قرار داده و با توسل به اقداماتی همچون ارعاب، اذیت و آزار، اخراج و طرد کردن و دربه دری شیعیان، هر آنچه در چنته داشتند را به معرض نمایش می گذاشتند. تا جایی که مورخان نیز از یادآوری این اعمال قبیح و سنگین، دچار اکراه و شرم می شوند.

امام رضا علیه السلام برای مدت ده سال با خلافت هارون الرشید مقارن گشته بود. در طی این سالها بستر مناسبی جهت مبارزات آشکار و افشاگرانه آن حضرت ایجاد نشد و قسمت اعظم اقدامات و تلاش ایشان به شکل مستتر و مخفیانه صورت میگرفت. لکن در نقاط مختلف بلاد اسلامی تحرکات و شورش های مستمر شیعیان موجب گردید تا زمامداران عباسی دچار سردرگمی و حیرت گردیده و این شرایط ابتکار عمل را از هارون الرشید در مواجهه با آنها برباید. با در نظر گرفتن روایات تاریخی مشخص شد که دولت آن زمان در مدت اندکی پس از به شهادت رسیدن امام موسی کاظم علیه السلام، توجه خود را به ولایت و امامت حضرت رضا علیه السلام معطوف داشته و در این میان اشخاصی که در فتنه بازداشت و به شهادت رساندن امام هفتم مشارکت داشتند، تمام همت خود را در اغوا و تحریک هارون الرشید به کار گرفتند تا او را در جهت به هلاکت رساندن امام هشتم وادارند. در این میان لازم است به مکالمه و صحبت هایی که میان حاکم وقت هارون‌الرشید و تعدادی از امرای با نفوذ صورت می گرفت توجه نمایید.

_« اى هارون! این على بن موسى است، که بر جاى پدر خویش تکیه زده و امامت و رهبرى شیعیان را از آن خود مى داند. چه باید کرد؟

_ آن خطایى که در کشتن پدرش موسى مرتکب شدیم براى ما بس است! یعنى مى خواهى تمام آنان را بکشم؟! مگر مى شود؟»

پس از آنکه هارون الرشید جریان به شهادت رساندن امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را به پایان رساند، برخی از افراد خبرچین و کارگزاران امنیتی تحت امر خود را جهت رصد و تحقیق در خصوص گرایش ها، علایق و همه رویکرد های امام رضا روانه کرد تا در این زمینه اطلاعات کسب کنند. در این شرایط امام هشتم علیه السلام به امور گسترش و تبیین احکام الهی و دستورات اسلام و تفسیر موضوعات و مطالب حیطه امامت می پرداخت. با این وجود بسیاری از پیشکسوتان و ریش سفیدان شیعه در بیم و هراس بودند که احیاناً هارون‌الرشید گزندی به آن حضرت وارد نکند. محمد بن سنان یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام، اینگونه تعریف می کند: «من به ابوالحسن الرضا علیه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به این امر شهرت دادى (یعنى اظهار امامت کردى) و جاى پدرت نشستى در حالى که خون شما از شمشیر هارون مى‌ چکد. امام علیه السلام پاسخ داد: «مرا بر این کار جرأت داد آنچه که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اگر ابوجهل بتواند یک مو از سر من کم کند من پیغمبر خدا نیستم.» و من به شما مى‌ گویم اگر هارون بتواند یک مو از سر من کم کند شاهد باشید که من امام نیستم.»»

با توجه و استناد به برخی از روایات آشکار می‌شود که اقدامات برامکه در چیره شدن شرایط سخت و ناخوشایند بر امام موسی کاظم و همچنین امام رضا علیهما السلام به مصائب نقش به سزایی داشتند. از آنجا که آنها بودند که هارون الرشید ظالم را به انجام رفتارهای منتقدانه بر علیه این دو پیشوای معصوم تحریک کرده و وا داشتند. در این میان حضرت امام رضا علیه السلام به طور کامل بر نقشه ها و دسیسه های آنها اشراف داشت. لذا در برابر مکر و فتنه های آنها از خدای بزرگ طلب یاری کرد. محمد بن فضل چنین نقل کرده: «در سالى که هارون الرشید برامکه را قتل عام کرد و بلا بر آنها نازل شد، ابو الحسن الرضا علیه السلام در عرفات ایستاده بود و دعا مى‌ کرد، سپس سرش را خم کرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: «من خدا را علیه برامکه نسبت به آنچه با پدرم کردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت کرد.» طولى نکشید که بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد.»

پس از آن هارون‌الرشید در پی فرمانی به عیسی بن یزید جَلودی، او را به نبرد با محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) که بر علیه خلیفه دست به شورش و طغیان زده بود، راهی کرد، در حکم جدیدی به او فرمان داد که با یورش بر منازل علویان و شیعیان همه لباسها و زیورآلات زنانشان را به چپاول و غارت پرداخته و برای آنها هیچ لباس و جامه ای را الا یک عدد، به جا نگذارند. در پی این امر جَلودی به منزل علی بن موسی الرضا حمله برد. در این شرایط آنحضرت همه زنان الویرا در یکجا فراخوانده و حتی دختران پیامبر خدا صلی الله و خانواده اش را در یک اتاق جمع کرد پس از آن در مقابل درب خانه قرار گرفت. جَلودی خطاب به امام گفت: «راه فرارى نیست، من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت کنم، درست همان گونه که هارون الرشید دستور داده است.» امام در جواب گفت: «من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم که همه چیزهایى را که پوشیده‌ اند بگیرم.» پس از آن به منزل وارد شده و لباس ها، زیورآلات و حتی گوشواره ها و خلخال ها و دکمه های زنان علوی را در یک جا جمع کرده و به جلودی تحویل داد، تا او به هارون الرشید ارائه دهد.

در عصر امین عباسی

پس از درگذشت هارون الرشید طبق وصیت و جانشینی او، محمد امین عباسی خلافت مسلمین را بر عهده گرفت. بنا به نظر اکثریت قریب به اتفاق تاریخ نگاران، او شایستگی و لیاقت برخورداری از این مقام عظیم را نداشت. محمد امین به علت گرایش شدید به هوا و هوس و لذات نفسانی، هیچ بهره ای از علم و دانش نبرده بود. در دورانی که او با برادرش مامون دچار کشمکش و اختلاف بر سر زمامداری گردید، مجال اندکی برای امام رضا علیه السلام پدید آمد تا در استقلال و آزادی مضاعفی به اجرای تکالیف مهم امامت اقدام کند.

در عصر مأمون

به جرئت می توان ادعا کرد که مأمون عباسی، از جمله بانفوذترین و عالم ترین خلفای عباسی بود. حاکمی که علی‌رغم سلاطین پیشین که مسیر لهو و لعب را برخود پیشه کرده بودند، گرایش و تمایل زیادی به دانش و گسترش آن داشت. با همه این احوال مأمون نیز همانند سایر خلیفه های زورگیر و جبار عباسی، کاملاً آگاه بود که حضور امامان معصوم علیهم السلام برای حفظ و پایداری پایه‌های دولتش، تهدید جدی به شمار می رود. از این رو لازم دید تا برای مهار و تسلط بر آنها اقدامات اساسی انجام دهد. او کاملا خلاف رویکرد نیاکانش، که با اعمالی همچون زندانی، شکنجه و حبس کردن امامان سعی در تسلط و کنترل آنها داشتند، مسیر دیگری را برای خود برگزید و آن تسلیم جایگاه ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام بود.

ولی در بین همه خلفای عباسی، مأمون رویکرد متفاوتی داشت که برای تصاحب جایگاه خلافت، برادرش امین را به قتل رسانده و از سر راه کنار رود. او در مقابله با پیروان شیعه علی الخصوص شخص امام رضا علیه السلام، به شیوه‌ ای جدید عمل کرده و تمهیدات جدیدی را اتخاذ نمود.

در این مبحث لازم دیدیم تا چند مورد از دیدگاه و نقطه نظرات مورخان را نسبت به شخصیت مرموز مأمون مورد بررسی قرار دهیم تا گوشه‌ای از موقعیت خطیر امام رضا علیه السلام را در مواجهه با انسانی حیله گر متصور شویم.

یکى از تاریخ نگاران معتقد است:

معمولاً از نظر آینده نگری، همت بالا، شکیبایی، علم و دانش، ذکاوت، عظمت، جسارت و دلاوری در بین همه خاندان عباسی رتبه اول را داشت.

آن دیگرى مى نویسد:

همانطور که معمول در دورهمی ها و مجالس بزم خوشگذرانی حضور می یافت، در عین حال گرایش شدیدی به کتاب و مطالعه، فلسفه، مناظره علمی، بحث و موضوعات فقهی و غیره داشت.

مورخ دیگری بیان می کند:

در برخی اوقات همچون یک انسان متدین و معتقد مردم را به علت تقصیر و غفلت در به پا داشتن نماز و غرق شدن در امور و لذت های دنیوی و دنبال کردن هوای نفس مورد سرزنش قرار داده و نسبت به عقوبت الهی به آنها هشدار می داد و همچنین در مواقعی بود در مجالس لهو و لعب و عیش و نوش حضور میافت.

یکى هم چنین اظهار مى دارد:

مأمون باهوش و ذکاوت ترین خلیفه عباسی و عالم ترین آنها در زمینه فقه و کلام بود.

… و از این یک بشنو که مى گوید:

در برخی از روزها مأمون خودش را مدعی مذهب تشیع دانسته و همه وجودش را مملو از حب و علاقه به حضرت امیرالمومنین علیه السلام دانسته و در رفتار بروز میداد. ولی در کوتاه‌ترین زمان پس از آن، ماسک را از رخسار کنار می زد و به قدری در این کار زیاده‌روی می‌کرد که اجازه نمیداد در دورهمی های او حتی به شخصیت های جنایتکار و خبیثی همانند حجاج بن یوسف، کوچکترین ایراد و اشکالی وارد شود.

با این توصیفات متوجه می شویم که مصادف شدن با چنین شخصیت مبهم و نامتعادلی که هیچ هدف و غرضی جز محکم کردن پایه های سلطنت عباسی نداشت، ولی همزمان مهمترین و قدرتمندترین شخصیت ناموافق و ضد خودش، یعنی وجود امام رضا علیه السلام را در جایگاه ولایتعهدی اش انتخاب می کند، چقدر ظرافت و ذکاوت می طلبد!

به هر صورت، با این ویژگی هایی که مأمون از آن برخوردار بود، پس از تکیه زدن به مسند خلافت و دستیابی به قدرت، در جهت محکم ساختن پایه های زمامداری اش مصمم شد به شکل دیگری با امام رضا علیه السلام روبه رو شود. لذا با ارسال نامه ای برای آن حضرت، او را به سمت ولایتعهدی خود تعیین کرد. امام رضا علیه السلام در وهله اول از قبول این جریان اجتناب نمود، ولی پس از آن که با وجود اصرار و تاکیدات مأمون، باز هم آن حضرت از آن امتناع می‌کرد، مأمون دو نفر از کارگزاران خود را که در خراسان اقامت داشتند، به شهر مدینه راهی کرده و در حضور امام هشتم، مقصود خود را این چنین عملی کرد:

_مأمون خلیفه عباسی به ما امر کرد که شما را به همراه خود به خراسان ببریم.‌

با توجه به اینکه امام رضا علیه السلام کاملا به روش‌های خلیفه های عباسی آشنایی داشته و آگاه بود که مأمون از به هلاکت رساندن برادر خود هیچ ابایی نداشت، لذا ناچار به پذیرش این امر شد.

با در نظر گرفتن پاسخ هایی که مأمون عباسی در برابر شاکیان و منتقدان طایفه عباسی، نسبت به این رویکرد ارائه کرد و همچنین صحبت های امام هشتم علیه السلام در این زمینه، به آشکارسازی اهداف و مقاصد مأمون از این اقدام می پردازیم:

  • جذب اصحاب و شیعیان امام رضا علیه السلام به خود و دولت عباسی
  • قبول رسمیت و مشروعیت سلسله عباسیان از جانب علویان
  • تسلط و مهار اقدامات و حرکات کوچک و بزرگ امام رضا علیه السلام
  • پایین آوردن رتبه و ارزش امام رضا علیه السلام در نظر شیعیان
  • سرکوب کردن اقدامات جهادی و انقلابی علویان

سفر به خراسان

امام رضا علیه السلام در سال ۲۰۰ و یا ۲۰۱ قمری از شهر مدینه به مقصد مرو رهسپار شد. با استناد به روایت یعقوبی، سفیر مأمون جهت همراهی و ملازمت حضرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا خراسان، شخصی به نام رجاء بن ابی‌ضحاک از بستگان فضل بن سهل بود که آن حضرت را از مسیر بصره به مرو رساند.

کلینیک در روایتی به نقل از یاسر خادم و ریّان بن صلت چنین آورده که : «وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام رضا علیه السلام بعللى تمسک مى‏ فرمود و عذر می خواست، اما مأمون پیوسته به آن حضرت نامه می نوشت تا آن حضرت دانست که چاره ‏اى ندارد و او دست بردار نیست، لذا از مدینه بیرون شد.»

روز شماری حرکت

امام رضا از مدینه تا مرو (۲۰۰ قمری یا ۲۰۱ قمری)

۱۵محرم: حرکت از مدینه

۳ صفر: ورود به بصره

۸ صفر: حرکت از بصره

۱۶ صفر: ورود به اهواز

۱۶ ربیع‌الاول: حرکت از اهواز

۲۶ ربیع‌الاول: ورود به فارس (شیراز)

۱ ربیع‌الثانی: حرکت از فارس (شیراز)

۱۵ ربیع‌الثانی: ورود به یزد

۲۰ ربیع‌الثانی: حرکت از یزد

۷ جمادی‌الاول: ورود به نیشابور

۱ جمادی‌الثانی: حرکت از نیشابور

۳ جمادی‌الثانی: ورود به طوس

۸ جمادی‌الثانی: ورود به سرخس

۲۳ جمادی‌الثانی: حرکت از سرخس

۲۹ جمادی‌الثانی: ورود به مرو

۷ رمضان: اعلام ولایتعهدی

وداع با خانواده

در شرایطی که حضرت امام رضا علیه السلام هیچ چاره ای جز ندادن به این سفر برای خود ندید، به این منظور که عدم تمایل و نارضایتی خود را از این سفر آشکار نماید، تا قبل از عزیمت برای چند بار در جوار مرقد مطهر رسول مکرم اسلام صلی الله حضور یافته و در حین زیارت، به وداع با آن حضرت پرداخت. به شکلی که همه ناظران و حاضران دریافتند که حضرت علی بن موسی الرضا، از روی اجبار به این سفر روی آورده است‌.

شخصی از ناظران این ماجرا، چنین نقل کرده که حضرت امام رضا علیه السلام را مشغول زیارت مرقد مطهر پیامبر اسلام صلی الله مشاهده کردم. به نزدیک ایشان رفته و از آنجا که آن حضرت آماده برای این سفری بود، تبریکات خود را به او اعلام کردم. ولی امام رضا علیه السلام اینگونه پاسخ داد:

«مرا به حال خود بگذار! من از جوار جدم پیامبر(ص) خارج مى شوم و در غربت از دنیا خواهم رفت!»

در پی این امر، امام هشتم علیه السلام همه خویشاوندان و اعضای خانواده خود را جمع کرده و در نزد آنها چنین فرمود: «بر من گریه کنید! زیرا دیگر به مدینه بازنخواهم گشت.»

علاوه بر این، در این زمانی که حضرت رضا علیه السلام موافقت کرد که عازم خراسان شود، هیچ یک از اعضای خانواده اش را با خود به این سفر نبرد. این اقدام به تنهایی دلیل آشکاری بود که از دیدگاه امام هشتم این سفر چشم انداز درخشان و مناسبی نداشته و مسافرتی منبعث از دلخوشی و امیدواری نیست. حسن بن على وشّاء روایت کرده که امام رضا علیه السلام خطاب به او فرمود: «موقعى که مى‌خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع کرده و دستور دادم براى من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.»

چنین رویکردهایی به این معناست که امام رضا علیه السلام کاملاً به اهداف منحوس نهفته در پشت اقدامات ریاکارانه مأمون اشراف داشته، ولی چاره ای جز قبول برنامه او در پیش رو نداشت.

حضرت امام رضا علیه السلام پیش از عزیمت به جانب خراسان به مسجد پیامبر صلی الله وارد گشته و دست مبارکش را بر حاشیه قبر مطهر آن حضرت قرار داده و فرزندش امام جواد علیه السلام را به مرقد چسبانده و در پیشگاه جد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درخواست محافظت و یاری برای او نمود. پس از آن خطاب به فرزندش امام جواد علیه السلام فرمود: «به تمام وکلا و خدمتکارانم گفته‌ ام که از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت کنند. و به اصحابش او را معرفى کرد که جانشین وى خواهد بود.»

به این صورت امام هشتم علیه السلام در کنار فرستادگان مامون خلیفه عباسی از مدینه خارج شده و به مقصد خراسان پا به سفر گذاشت. شهری که مأمون آن را مرکز خلافت خود تعیین کرده بود.

رجاء بن ابى ضحاک سفیر و نماینده مأمون، جهت همراهی امام رضا علیه السلام به مقصد مرو از این سفر این گونه نقل می کند: حضرت رضا علیه السلام در طول این سفر همواره مشغول عبادت، شب زنده داری و پند و اندرز مردم بوده و در این حین به طور آشکار، به پرسشهای مردم پاسخ می داد. در توضیحات مبسوطی که او از برنامه های هر روزه حضرت امام علی علیه السلام در طول اسکان در شهرهای بین مسیر بیان کرده چنین آورده که امام رضا علیه السلام از هنگام طلوع خورشید تا ظهر در نزد مردم حضور یافته و با گفتن خطابه و وعظ احادیثی برایشان بیان می کرد. همچنین رجاء در ادامه می گوید: آن حضرت در هیچ شهری اتراق نمی کرد، مگر آن که مردم به پیشواز او آمده و حکما و اندیشمندان دینی پرسش های خود را از ایشان جویا شده و امام رضا علیه السلام به آنها پاسخ می داد و در موارد زیاد و متعددی احادیث بسیاری از پدرانش و امامان پیشین برای مردم نقل می کرد.

بسیاری از صاحب نظران بر آن باورند که مأمون عباسی مسیر خاصی را برای طی کردن امام رضا علیه السلام به مرو مشخص نمود تا ایشان از شهرهایی که محل تجمع شیعیان بسیاری بوده، گذر نکند. چرا که او از گردهمایی شیعیان به اطراف حضرت امام رضا علیه السلام هراس داشت. بدین ترتیب فرمان داد تا آن حضرت را از راه منتهی به شهرهای کوفه و قم نیاورده و فقط از مسیر بصره، خوزستان، فارس و نیشابور حرکت دهند.

در این میان مورخان نسبت به اینکه حضرت امام رضا علیه السلام دقیقاً از کدام مسیر به خراسان و شهر مرو هدایت شد، نظرات متعددی دیده میشود. مختصری از راه هایی که جهت این سفر محتمل است ارائه می شود:

  • مدینه، بصره، اهواز، فارس (شیراز)، اصفهان، رى ، سمنان، دامغان، نیشابور، توس، سرخس، مرو
  • مدینه، بصره، اهواز، اصفهان، کوه آهوان، سمنان، نیشابور، توس، سرخس، مرو
  • مدینه، بصره، اهواز،اصفهان، یزد، طبس، نیشابور، توس، سرخس، مرو
  • مدینه، بصره، اهواز، فارس (شیراز)، کرمان، طبس، نیشابور، توس، سرخس، مرو

همچنین براساس کتاب اطلس شیعه خط سیر این سفر را اینگونه مشخص کرده اند: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو

به نقل از شیخ مفید فرستادگان مأمون حضرت امام رضا علیه السلام و تعدادی از بنی هاشم را از راه بصره به مرو منتقل کردند. در این سفر مأمون جهت امام رضا علیه السلام منزل مجزایی از یارانش در نظر گرفته و توصیه به اکرام و احترام او کرده بود.

بیان حدیث سلسله الذهب

حضرت امام رضا علیه السلام طی این سفر، در هر فرصتی که به او دست میداد، تلاش می‌کرد تا اصول اسلام، قرآن، مذهب تشیع، اخلاق اسلامی، راه و رسم دینی و تعالیم شرع را به مردم ساکن در شهرها و روستاهای بین مسیر بشناساند. یکی از ارزشمند ترین و مهمترین سخنان آن حضرت، هنگامی بود که کاروان حامل امام به شهر نیشابور رسیده و گفتار به یاد ماندنی ایشان در بین عده کثیری از مردم و محدثان آن دیار، بیان شد.

پیدا کردن شناخت از این بیانات و معرفت به حدیث مذکور برای همه مسلمین قابل توجه می باشد.

این گفتار به سلسله الذهب معروف است. در ابتدای امر شما را با شرایط و نحوه بیان این حدیث، آشنا کرده و پس از آن به علت انتخاب چنین نامی برای آن می پردازیم.

دو نفر از راویان حدیث سرشناس و نام آور شهر نیشابور به حضور امام شرف یاب شده و گفتند:

«اى بزرگوار! اى بازمانده از دودمان امامان! اى سلاله پاک پاکان! اى فرزند پیامبر!

به حق پدران و اجداد پاک و نیاکان نیکومقام سوگندت مى دهیم که پرده را بردارى ، رخسار خود را به ما نشان دهى و حدیثى از نیاکان خود را براى ما بازگو فرمایى … تا خاطره اى فراموش نشدنى از شما داشته باشیم.»

بنا به امر امام رضا علیه السلام، کاروان از حرکت باز ایستاد و ایشان پرده کجاوه را به یک طرف کنار زد.‌ در این هنگام خیل کثیری از جمعیت حاضر، تلاش می کردند تا هر یک خودشان را به حضرت امام علیه السلام نزدیک گردانند.

افرادی که مهیای کتابت حدیث بودند، مردم را به آرامش دعوت کرده تا طنین صدای امام رضا علیه السلام به همه جمعیت رسانده شده و آن ها قادر باشند تا این عبارات ارزشمند را برای انسانهای پس از خود در طول تاریخ درج کرده و در خاطر زنده کنند.

سپس امام رضا علیه السلام اینگونه بیان داشتند:

«پدرم بنده شایسته خدا، موسى بن جعفر،

از پدرش جعفر بن محمد،

و او از پدرش محمد بن على ،

و او از پدرش على بن الحسین،

و او از پدرش حسین بن على ،

و او از پدرش على بن ابى طالب،

نقل کرده که از پیامبر(ص) شنیده است،

و پیامبر از جبرئیل دریافت کرده

که خداوند فرموده است:

«کلمه لا اله الا الله دژ استوار من است. هر کس که وارد آن دژ شود از عذاب من ایمن خوهد بود.

«اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَهُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»

ابن بابویه، کتاب التوحید، صفحه ۴۹

در این حین حاضرین همه وجودشان گوش شده و حدیث مذکور را با همه وجود شنیده و قلم ها یادداشت کردند. پس از آن در بین مردم هیاهو ایجاد شد. ده‌ها هزار نفر از مردان و زنانی که این سخنان را درک کردند، آن را برای دیگری نقل می نمودند. پس از آن کاروان امام مجدداً به حرکت درآمد، ولی آن حضرت صدا زده و امر به توقف نموده و در ادامه فرمود: «با شرایط آن… و من از شرطهاى آن هستم.»

حضرت امام رضا علیه السلام در محتوای این حدیث مختصر و مجمل، مطالب ظریف و ارزشمندی را به مردم ارائه کردند که می توان به آن‌ها اشاره کرد.

  • ارزش موضوع وحدانیت و مرکزیت داشتن آن در افکار و اندیشه اسلامی
  • اتصال و استمرار علوم و حکمت خاندان امامت به وجود متبرک نبی مکرم اسلام صلی الله و پس از آن به منبع وحی الهی
  • پیوستگی خلل ناپذیر موضوع توحید با امامت
  • اثبات جایگاه امامت حضرت امام رضا علیه السلام و انکار نظریه افرادی که اعتقادی به مقام امامت آن حضرت نداشتند.

ولی علت آنکه حدیث مذکور به نام سلسله الذهب شهرت یافت، چنین بود که در هنگامی که عبارت و یا بیاناتی از فرد مشخصی روایت می شود، در برخی اوقات چند نفر در بیان آن گفتار به عنوان واسطه حضور دارند که آن جملات را به نقل از افراد دیگری بیان می کنند. در علم حدیث این اشخاص به سلسله سند حدیث خوانده می شوند. برای نمونه در حدیث مذکور که امام هشتم علیه السلام این گفتار را از زبان پدران و نیاکان خود روایت می کند، آن اشخاص سلسله سند این حدیث نامیده مى شوند. با توجه به اینکه تک تک راویان هر یک در زمره امامان و پیشوایان مقدس و والامقام مسلمانان و شیعیان هستند، لذا حدیث مذکور در تاریخ به عنوان حدیثی که همه سلسله سند آن طلایى و زرّین هستند، شهرت یافت و از آن به نام سلسله الذهب، یعنى رشته طلایى یاد می شود.

از هنگامی که این حدیث از زبان متبرک امام رضا علیه السلام بیان شد، در طول تاریخ به طور مستمر مدنظر و توجه محدثان، تاریخ نگاران و هنرمندان قرار گرفت. در حال حاضر نیز هنرمندان مختلف، به طرق متفاوت این حدیث را درج کرده و به مردم ارائه می کنند.‌

ولایت عهدی امام رضا (ع)

از جمله با اهمیت ترین بخش به یاد ماندنی دوران زندگی حضرت امام رضا علیه السلام، موضوع ولایت عهدی ایشان بود. رویدادی که باعث شد امام رضا علیه السلام محل سکونت خود را از شهر مدینه به مرو انتقال دهد. بعد از آن که آن حضرت به شهر مرو رسید، بنا به فرمان مأمون خلیفه عباسی، امام رضا علیه السلام مورد پیشواز و استقبال رسمی قرار گرفت. لذا ماموران نظامی و مسلح و سایر ساکنین شهر به جهت استقبال از ایشان، از شهر بیرون آمده و در موقعیتی که مأمون پیشاپیش خط اول پیشوازکنندگان قرار داشت، وزیر اعظم او سهل بن فضل و سایر وزرا و کارگزاران به طور منظم در پس او قرار گرفتند.

شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام چنین نقل کرده که برنامه ریز جریان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام، شخص مأمون بود. در شرایطی که مأمون در هنگام خلافت برادرش امین، از رسیدن به قدرت مستاصل گشته بود، با خدا پیمان بست در صورتی که از برادرش امین رهایی یافته و بر او غلبه یابد، خلافت را به علی بن موسی الرضا علیه السلام واگذار می‌کند. پس از آنکه امین به قتل رسیده و مأمون موفق شد جایگاه خلافت را از آن خود کند، وزیر مأمون فضل بن سهل، پیمان او را با خدا متذکر شد. ولی در کتاب بحار الانوار نوشته علامه مجلسی، برنامه و ایده نخستین موضوع ولایتعهدی به فضل بن سهل نسبت داده شده است. از آنجا که او به علویان گرایش داشته و در نظر داشت که زمامداری را از سلسله عباسیان به علویان انتقال دهد.

پس از آن که امام رضا علیه السلام در شهر مرو ساکن شد، مأمون به طور رسمی جایگاه خلافت خود را به آن حضرت پیشکش کرد و از امام تقاضا نمود که این مقام را عهده دار شود. ولی با توجه به اینکه امام رضا علیه السلام به طور کامل از اهداف شوم و مخفیانه مأمون شناخت داشت و مامون کسی بود که برای دستیابی به مقام خلافت مرتکب قتل برادرش امین گردیده و شهر بغداد را به ویرانه تبدیل کرد، از این رو حضرت رضا علیه السلام به او پاسخ داد: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع کنى و لباسى را که خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست، چیزى که مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.» پژوهشگران و تاریخ نگاران اعتقاد دارند که این پاسخ امام رضا علیه السلام پایه های صلاحیت و مشروعیت فرمانروایی مأمون را متزلزل کرد. در این میان سید جعفر مرتضی عاملی نیز اینگونه باور دارد که در حقیقت مأمون به طور جدی این مسئله را به امام رضا علیه السلام توصیه نمی کرد و بحث های مفصلی را در این زمینه ارائه کرده و سرانجام این پیشنهاد مأمون را کوششی در جهت اثبات و محکم سازی جایگاه خلافت خود قلمداد می‌کند.‌ پس از این مرحله معما مصمم شد که مسند ولایتعهدی بعد از خودش را به حضرت امام رضا علیه السلام پیشکش کند که مجددا با انکار و رویگردانی جدی آن حضرت رو به رو شد. در این شرایط مأمون گفتاری تهدید گونه بیان کرده و پس از آن گفت: «عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جدّ تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود!. چاره‌ای نیست جز اینکه آنچه از تو می‌خواهم بپذیری که من گزیری از آن نمی‌یابم.» امام رضا علیه السلام مقصود نهایی مأمون را در ملاقات و دیدار با او، این چنین پاسخ می دهد: «از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند که على بن موسى الرضا خود را از دنیا کنار نکشید، بلکه دنیا بود که خود را از او کنار کشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد؟»

پس از آن که مأمون با عدم پذیرش منصب ولایت عهدی از جانب حضرت رضا علیه السلام مواجه شد، به سختی برآشفت و خطاب به آن حضرت گفت: «تو همیشه مرا به کارى وادار مى‌ کنى که از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوکت من باک ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول کنى، یا اینکه تو را به قبول آن مجبور مى ‌کنم. تو باید این کار را بکنى وگرنه گردنت را می زنم» امام رضا علیه السلام در جواب فرمود: «پس من می‌پذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه باز دارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم.» و مأمون شروط امام را پذیرفت.

پیمان ولایتعهدی مابین امام هشتم حضرت رضا علیه السلام و مامون خلیفه عباسی در مستندات رسمی و تاریخی درج گردید و حضرت امام و مأمون آن را امضا کردند و بر این رویداد امرا و کارگزاران شاهد و گواه گردیده و عده‌ای از تاریخ نگاران نیز آن را روایت کردند.

به این صورت در تاریخ دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ قمری، مأمون خلیفه عباسی با حضرت امام رضا علیه السلام، امام هشتم مسلمین و شیعیان در جایگاه ولیعهد پس از خود بیعت نمود. در پی این امر مأمون تدارک دورهمی و مجلسی را دیده که در آن صاحب منصبان، بزرگان و مردم با حضرت رضا علیه السلام بیعت نمودند و مأمون فرمان داد که لباس سیاه که نماد عباسیان بود از تن خارج کرده و لباس سبز که نشان علویان بود بر تن کنند.

پس از آن مأمون امر کرد که سکه به نام آن حضرت زده و به یمن تبرک این روز دختر عموی اسحق بن موسى را به زوجیت اسحاق درآورد. همچنین به او فرمان داد در جایگاه امیر الحاجى به همراه گروهی از مردم به خانه خدا آزمون شده و در هر شهر و دیاری که در مسیر وارد می شوند، به نام امام رضا علیه السلام برای مردم سخنرانی نماید. او همچنین حکم آن را به شهرها و مناطق تحت فرمان خود نگاشته و جهت آن حضرت بیعت گرفت و دستور داد به نام آن حضرت بر روی منبر ها خطاب قرائت نموده و شخصی باقی نماند که لباس سبز بر تن نکرده باشد، به جز اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.

یوسفی در دستگاه فرعونیان

یکی از خدمتگزاران حضرت رضا علیه السلام اینگونه تعریف می کند: بعد از آنکه جریان ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام به قطعیت رسید آن حضرت را در حالی مشاهده کردم که دست‌های مبارکش را به سمت آسمان بلند کرده و خطاب به خداوند اینگونه می فرمود: «خدایا، تو می دانی که من در مورد قبول ولایت عهدی ناگزیر شدم. پس مرا مورد بازخواست قرار نده، چنان که بنده و پیامبرت یوسف علیه السلام را هنگامی که حکومت مصر را به دست گرفت، بازخواست نکردی»

فعالیت امام رضا در زمان ولایت‌ عهدی

از جمله اقدامات و رویکردهای امام هشتم حضرت رضا علیه السلام در دوران ولایت عهدی چنین بود که به شهرها و مناطق مختلفی عازم شده و دیدار و ملاقاتی با مردم و ساکنین آن انجام می داد. آن حضرت تا پیش از رهسپار شدن به این گونه سفرها، پیشاپیش اشخاصی را به مناطق مورد نظر راهی می کرد، تا مردم از این جریان آگاه شده و خودشان را برای این دیدار مهیا نمایند. درایت حضرت رضا علیه السلام سبب شد که اشخاص بیشتری از وجود ایشان مستفیض گردند از آن طرف زمامداران نیز بیم و هراس بیشتری در وجودشان رخنه می کرد. مدت ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام برای ۳ سال به طول انجامید که همه آن در دوران خلافت مأمون بود.

مناظرات

پس از آن که مأمون امام هشتم حضرت رضا علیه السلام را به مرو منتقل کرد، دورهمی و نشست های علمی بسیاری با شرکت دانشمندان متعدد تدارک دید. در طی این جلسات بحث ها و مناظرات متعددی بین حضرت رضا علیه السلام و سایرین انجام می شد که اصولاً در زمینه مسائل فقهی و اعتقادی بود. طبرسی در کتاب احتجاج به قسمتی از این مذاکرات پرداخته و نقل کرده است. تعدادی از این مناظرات با چنین موضوعاتی صورت می گرفت:

  • مناظره امام رضا (ع) در باب توحید
  • احتجاج در باب امامت
  • مناظره امام رضا (ع) با سلیمان مروزی
  • مناظره امام رضا (ع) با ابو قره
  • مناظره امام رضا (ع) با جاثلیق
  • مناظره امام رضا (ع) با رأس الجالوت
  • مناظره امام رضا (ع) با عالم زرتشتی
  • مناظره امام رضا(ع) با عمران صابی

هدف اصلی مأمون از قرار دادن حضرت رضا علیه السلام در این مناظرات چنین بود که به این وسیله وجهه زیبایی که مردم در خصوص ائمه اطهار و اهل بیت علیهم السلام در اذهان داشته‌ و آنها را دارای علوم ویژه همچون «‌علم لدنّی‌» قلمداد می کردند، خدشه وارد کرده و در هم بشکند.‌ شیخ صدوق در این زمینه چنین نظری دارد: «مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.»

چنین نشست‌هایی اندک اندک سبب‌ساز فراهم شدن مسائلی پیچیده و عمیق تر برای مأمون شد. هنگامی که او پی برد، ترتیب دادن چنین مذاکراتی برای او بسیار خطرآفرین است، از این رو سعی کرد تا حضرت رضا علیه السلام را در تنگنا قرار دهد.‌ در روایتی از عبدالسلام هروی چنین آمده که مامورین به مأمون خبر دادند: «امام رضا علیه‌السلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.»

نماز باران امام رضا (ع) روایت علم لدنّی و مستجاب‌الدعوه بودن

همانطور که در پیش از این نقل شد، امام هشتم حضرت رضا علیه السلام به فرمان مستقیم مأمون خلیفه عباسی به خراسان آمد. جریان این مهاجرت و ترتیب دادن این سفر یالاجبار بوده که به جزئیاتی از آن پرداختیم.‌ مدت اندکی از استقرار حضرت رضا علیه السلام در شهر مرو سپری نشده بود که خشکسالی و بی آبی موقعیت بغرنج و نابهنجاری را برای ساکنین آن پدید آورد. در این شرایط در بین مردم زمزمه هایی بر علیه مأمون رواج یافت که دهان به دهان می‌گشت که مبنای آن انتقاداتی بود که مردم به علت فرمان مأمون به انتقال حضرت علی بن‌ موسی الرضا علیه السلام به شهر مرو و این رفتار غیر متعارف را عامل اصلی خشکسالی می دانستند. مأمون پس از اطلاع از این دیدگاه، به حضور امام رضا علیه السلام پیشنهاد کرد که ایشان نمازی جهت طلب باران به درگاه الهی بخوانند تا گشایشی صورت گیرد.

در وهله اول حضرت رضا علیه السلام این پیشنهاد را نپذیرفت، ولی در مواجهه با اصرار و پافشاری مأمون ایشان قبول کردند که نماز باران را برپا دارند. ولی در این زمینه یک شهر قائل شد و آن که حضرت رضا فرمودند که: «من نماز باران را به صورتی می‌خوانم که جدم رسول خدا(ص) خواندند.» مأمون تصمیم داشت که نماز باران در روز جمعه صورت گیرد، ولی حضرت رضا علیه السلام آن را در روز دوشنبه مقرر نمود. مأمون علت این امر را از آن حضرت جویا شد که چرا روز جمعه را مناسب نماز باران ندانستند؟ امام علیه السلام در جواب به خواب و رویای خود اشاره کرده و بیان داشتند: «من رسول خدا(ص) و حضرت امیر(ع) را در عالم رؤیا دیدم و پیامبر(ص) به من فرمودند: «فرزندم این نماز را در روز دوشنبه بخوان.»» امام با این رویکرد در درجه اول کنترل و تسلط مأمون را از تعیین وقت جهت انجام این کار سلب نموده و در عین حال در زمانی که امام هشتم علیه السلام نام پیامبر اسلام صلی الله و حضرت علی علیه السلام را بر زبان جاری می کرد، عبارت «فرزندم» که نبی مکرم اسلام صلی الله خطاب به حضرت رضا علیه السلام بیان می‌کرد، اهمیت زیادی دارد. بدین ترتیب نماز باران در روز دوشنبه برپا شد و حضرت رضا علیه السلام کنترل و مدیریت تعیین وقت را از عوامل حکومتی گرفت. در روز مقرر امام هشتم علیه السلام در شکل و شمایلی از منزل خارج شد که کفشی به پا نداشته و پای برهنه بوده و لباس شان نیز کاملاً معمول بود. البته موارد ظریف و موشکافانه ای در نماز آن روز حضرت رضا علیه السلام پنهان است که هم در موضوعات اعتقادی و همچنین در زمینه مباحث سیاسی بسیار قابل توجه می باشد.

پس از آن، امام رضا علیه السلام قبل از قرائت نماز خطبه ای خواند. از آن جهت که ایشان، پیشاپیش از مأمون این پیمان گرفت که در صورت برپا داشتن نماز توسط او، لازم است تا همچون پیامبر اسلام صلی الله آن را به جا آورد، از این رو آن حضرت در بالای منبر حضور یافتند. مطلب دوم چنین بود که امام هشتم علیه السلام در این موقعیتی که جمعیت کثیر در آنجا گرد آمده بود، از برتری و فضیلت های اهل بیت پیامبر علیه السلام مطالبی را مطرح می‌کرد. در ادامه آن حضرت اینگونه به درگاه خدا دعا کردند: «خدایا باران رحمت خود را بر ما بفرست و خدایا، بارانی بفرست که به اندازه و مفید باشد.» حتی امام هشتم علیه السلام در دعای خود اینگونه ذکر کردند که: «خدایا باران رحمتت را وقتی نازل کن که مردم به خانه‌های خود رسیده باشند.» آن حضرت در این دعا چگونگی (کیفیت) و حتی مقدار آن (کمیت) را کاملاً با جزئیات درخواست نمودند.

کیفیتی که آن حضرت در این دعا نقل فرمودند از آن جهت بود که آسیبی با خود به همراه نداشته و پیامد آن همچون سیل برای ساکنین وارد نشود و هنگام وقوع آن نیز بعد از رسیدن مردم در منازل شان باشد. در هنگامی که دعای حضرت رضا علیه السلام به پایان رسید، مردم ابرها را در آسمان مشاهده کرده و شروع به تکبیر گفتن نمودند. امام هشتم علیه السلام خطاب به انبوه جمعیت فرمود: «آرام باشید، این ابری که بالای سر شماست برایتان باران ندارد و این ابر، مسافر شهر دیگری است و به شهر دیگری باران را می‌برد.» هر جزء این رویداد نشانگر مقام والای اهل بیت علیه السلام بوده و باطل شدن فتنه و مکر زمامداران حکومتی را بیان می کند. پس از آن برای دومین بار ابری بر فراز این جمعیت قرار گرفت و غوغایی به پا شد. امام علی علیه السلام فرمودند: «آرام باشید، این ابر نیز باران دارد، اما برای شما نیست، بلکه مربوط به شهر دیگری است.»

زمانی که برای سومین بار ابری به پیش آمده و در آسمان ظاهر شد، امام رضا علیه السلام بیان داشتند: «این ابر از آن شماست.» و در ادامه فرمودند: «به منازل خود بازگردید.» ابر بر فراز شهر رسیده و صاعقه هایی از آن حاصل شد که امام مجدداً خطاب به مردم تاکید نمودند که به خانه‌های خود بازگردند. در زمانی که مردم از اطراف شهر به خانه‌های خود رسیدند در این حین، بارش باران آغاز گردید. حضرت رضا علیه السلام با دعای مذکور از جنبه کیفیت و کمیت دو مطلب بنیادی و اعتقادی را به پیروان خود انتقال دادند.‌ اول اینکه دعای معصومین در پیشگاه خدای متعال مستجاب می باشد و اشخاصی که در بین مردم ادعای درجات عرفانی دارند، یکی از راه های تشخیص حق و باطل آنها چنین است که نظاره کنیم دعای آنها به اجابت می رسد یا خیر! و در درجه دوم علم لدنی بوده که خدای متعال در وجود امامان به ودیعه گذاشته است.

پس از آنکه باران شروع به بارش کرد مردم شیدا و محب حضرت رضا علیه السلام طاقت ماندن در خانه را نداشتند، لذا به سمت منزل امام هشتم علیه السلام آمده و در زمان باریدن باران در آنجا اجتماع کردند. وقتی که امام از هیاهو و صدای مردم در بیرون از منزل اطلاع یافتند، از خانه خارج شده و همه مردم در آنجا به آن حضرت تبریک و شادباش گفتند. در حقیقت منظور اصلی مردم چنین بود که می گفتند: «ای فرزند پیامبر(ص)، این کرامتی که خدا به شما عنایت کرده را تبریک می‌گوییم.» حضرت رضا علیه السلام در مقابل جمعیت قرار گرفته و فرمودند: «ای مردم نعمت‌های خدا به سمت شما جریان دارد و هیچ‌وقت این نعمت‌ها را با گناه از بین نبرید و مانع رسیدن نعمت‌های خدا نشوید. وقتی شما به حضرت حق‌تعالی و مردم کفران کنید و معصیتی داشته باشید، نعمت‌ها به شما نمی‌رسد. دوم اینکه، همیشه شاکر خدا باشید و نعمات و خوبی ها را مد نظر قرار داده و همواره از خدا سپاسگزار باشید. سوم اینکه نعمت‌های خدا به سمت شماست و با کفران این نعمت‌ها را تضعیف نکنید.» در ادامه اضافه کردند: «حقوق اهل بیت(ع) را پاس بدارید و به احترام فرزندان پیامبر(ص) توجه کنید.»

آن حضرت در صحبت های خود مردم را ترغیب کردند که در زندگی این موارد را در اولویت قرار داده و به آن پایبند باشند. همچنین در صدد رفع حوائج و نیازهای یکدیگر تلاش کرده و از هم فروگذاری نکنند که بدین ترتیب هم اطاعت و فرمانداری از خدای بزرگ را به جا آورده و در عین حال آن نعمات الهی را در معرض کفر و غفران قرار ندهند. امام هشتم علیه السلام به مردم توصیه کردند که در مقابل تغییر و تحولات جامعه احساس خطر کرده و نسبت به آن بی توجه نباشند که در اینصورت عنایات و لطف الهی شامل حال همه آن مردم خواهد شد.

روایت زنده شدن شیرها به امر امام رضا (ع)

همانطور که شرح آن در مبحث بالا بیان شد، در دوران زمامداری مأمون عباسی به علت خشکسالی سختی که بر آن منطقه حاکم شد و با پافشاری و تاکید مأمون، حضرت رضا علیه السلام برای قرائت نماز باران به همراه عده کثیری از مردم عازم بیابان شد. پس از آن که دعای آن حضرت به اجابت رسید و باران نعمت الهی بر آن دیار بارید، برخی از کارگزاران و درباریان قصر مأمون اقدام به افترا و زشت گویی نسبت به حضرت رضا علیه السلام نموده و مأمون را ترغیب می کردند که بعد از رخ دادن چنین اتفاقی احتمال می رود که حکومت از خاندان بنی عباس به ذریه و نسل امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام انتقال یابد. یکی از اشخاصی که در این زمینه بسیار سخن میگفت حمید بن مهران بود. او در مجلسی با لحن تند و بی ادبانه ای خطاب به امام رضا علیه السلام گفت:

«اى پسر موسى! پایت را از گلیمت درازتر کرده‌ای!‌ خداوند بارانی را در وقتش فرستاده و تو آن را کرامتی برای خود می‌پنداری! گویا مانند ابراهیم(ع)، مرغان تکه‌تکه شده را دوباره زنده کرده‌ای! در زنده کردن مرغان را انجام داده‌ای،… اگر می‌پنداری که راستگویی، تصویر این دو شیری که بر تخت مأمون است را زنده کرده و به جان من بینداز! این می‌تواند معجزه باشد نه بارش بارانی که هم در وقتش آمده و هم دیگران برای آن دست به دعا برداشته بودند!»

حضرت رضا علیه السلام در مواجهه با رفتار توهین آمیز و بددهنی این شخص، دچار غصب شده و خطاب به دو عکس شیر بر روی تخت مأمون فریاد زد: «این نابکار را بدرید و هیچ اثری از او باقی مگذارید!» در پی این فرمان امام هشتم علیه السلام، آن دو تصویر به دو شیر زنده تبدیل شده و در مقابل نگاه های تعجب آور حاضران در آن مجلس، به آن فرد هتاک یورش برده و استخوانهای او را در هم شکسته و خوردند و حتی خون جاری شده از آن شخص را بر روی زمین لیسیدند، به طوری که هیچ نشانی از بقایای او بر روی زمین باقی نماند. سپس آن دو حیوان در برابر حضرت رضا علیه السلام قرار گرفته و عرض کردند: «ای ولی خدا بر روی زمین! دستورت در مورد مأمون چیست؟ آیا او را نیز به همین ترتیب دریده و نابود کنیم؟!» مأمون با دیدن این صحنه هوشیاری خود را از دست داده و بیهوش شد. حضرت امام علیه السلام در پاسخ به شیرها امر کردند که در حال حاضر ادامه ندهید و توصیه کردند که دیگران عطر و گلاب به چهره مأمون پاشید و او را به هوش آورند. پس از آنکه مأمون هوشیاری خود را بازیافت، آن دو شیر مجدداً خدمت امام هشتم علیه السلام عرض کردند: «آیا اجازه می‌دهید که او را به رفیقش ملحق سازیم؟!» امام فرمود: «نه! خدا درباره او نیز نقشه‌ای دارد که اجرایش خواهد کرد!» در ادامه شیرها گفتند: «پس چه فرمانی می‌دهید؟» امام فرمود: «به جای خود برگردید و همان‌گونه شوید که قبلاً بودید!»

نماز عید

پس از آنکه پیمان ولایت عهدی حضرت رضا علیه السلام در هفتم رمضان سال ۲۰۱ به رسمیت رسید، اندکی بعد در موسم عید فطر سال همان سال قرار گرفتند. مامون به امام پیشنهاد داد که ایشان عهده‌دار اقامه نماز عید فطر گردد، ولی آن حضرت به علت شرطهایی که هنگام پذیرش جایگاه ولایت عهدی با مامون عباسی مذاکره کرده بود، از قبول مسوولیت رهبری برپایی نماز عید فطر سر باز زد. با اصرار و پافشاری مکرر مأمون در نهالیت آن حضرت پذیرفت و بیان کرد: «پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت.» مأمون نیز آن را قبول کرد و فرمان داد تا ماموران نظامی و کارگزاران حکومتی به همراه همه مردم، در صبحگاه روز عید مجاور منزل امام رضا علیه السلام جمع شده و آن حضرت را از خانه تا محل برگزاری نماز ملازمت نمایند.

حضرت امام رضا علیه السلام در صبح روز عید سعید فطر در حالی از منزل خارج شد که کاملاً خود را معطر نموده، عبای خود را بر دوش انداخته و با عمامه ای بر سر، عصایی را در دست داشته و با پاهای برهنه و قدم های راسخ جهت برپایی نماز عید رهسپار شد. مردم چنین می‌پنداشتند که حضرت رضا علیه السلام همانند خلفا و دولت مردان، با تشریفات و مقدمات خاصی از منزل بیرون آید، اما مشاهده کردند که آن حضرت با پاهای برهنه به طوری که بانگ تکبیر از دهان مبارکش خارج می‌شد، شروع به حرکت کرد. امرا و دولتمردان در حالی که جامعه های رسمی و متداول جهت اینگونه مراسمات را بر تن داشتند، با دیدن امام در این جامه و شمایل، به ناگاه از روی اسب ها به زیر آمده و با خارج کردن کفش ها از پایشان، متاثر از آن حضرت با گفتن تکبیر در پشت امام به حرکت درآمدند. حضرت رضا علیه السلام در هر گامی که برمی داشت سه بار تکبیر می گفت.

چنین آورده اند فضل خطاب به مأمون چنین گفت: «اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او می‌شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد.» لذا مأمون فرستاده ای را به سوی امام راهی کرده و از او خواست که باز گردد. حضرت رضا علیه السلام پس از شنیدن این پیغام کفش های خود را پوشیده و پس از سوار شدن بر اسب به منزل بازگشت.

داستان زیبای دعبل

شخصی از شاعران و مدیحه سرایان اهل بیت علیهم السلام که همواره مورد توجه و لطف ائمه اطهار قرار داشت، دعبل خزایی میباشد. دعبل اینگونه تعریف می کند: هنگامی که قصیده های مشهور خود را با محتوای اهل بیت علیهم سلام سرودم، مصمم شدم که به دیار خراسان رفته و همزمان با شرفیابی به حضور حضرت رضا علیه السلام، اشعارم را برای ایشان بازگو کنم. از این رو مهیای سفر شده و به مرو آمدم. پس از آن، در حضور حضرت رضا علیه السلام شروع به خواندن ابیات قصیده خود کردم.

دعبل سروده های «تائیه» اش را اغلب با مضمون تصرف حقوق ذریه و خاندان نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، بیان کرده است. در میان آنها دو بیت از ااشعا بسیار امام رضا علیه السلام را منقلب نمود، به طوری که با پریشانی و اندوه اشک از دیده های مبارک سرازیر شد:

بیت اوّل:

أری فَیئَهُم فی غَیرهِم مُتَقَسِّماً *** وَأَیدِیهُم مِن فَیئِهِمْ صَفَراتِ

«من، حقّ خاندان عصمت علیهم السلام را تقسیم شده نزد دیگران می بینم و دست هایشان از حقّ و اموالشان خالی است.»

در زمانی که امام رضا علیه السلام به این اشعار گوش می سپرد، اشک و گریه ایشان را فرا گرفته و بیان کردند: «صَدَقْتَ یا خُزاعی. ای دعبل؛ راست گفتی.»

بیت دوّم:

اِذا وُتِرُوا مَدُّوا اِلی واتِریهِمُ *** اَکفًّا عَنِ الْاَوْتارِ مُنْقَبِضاتِ

«هنگامی که از سوی کینه توزان به عترت ستم می شود، آنان دست های بسته را برای دریافت حقّ خود، دراز می کنند (دست هایشان به حقّشان نمی رسد).»

حضرت رضا علیه السلام با شنیدن دومین ابیات، دستان مبارکش را برگردانده و با ناراحتی و حزن فرمودند: «به خدا قسم؛ که دست های ما بسته است.» (نق از کتاب دعبل شاعر امام رضا علیه السلام، صفحه ۲۴۵)

دعبل ادامه سروده های خود را با موضوع غصب و تصاحب خلاف که حق مسلم و مشروع امامان معصوم بود، ادامه داده و به ابیاتی در زمینه ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه بود، رسید.

هروی چنین نقل کرده که شنیدم، دعبل خزایی اینگونه می گفت: در حال خواندن اشعارم برای حضرت رضا علیه السلام بودم و هنگامی که به این ابیات رسیدم:

خروج إمام لا محاله خارج *** یقوم علی اسم اللَّه والبرکات ***یمیز فینا کلّ حقّ وباطل *** ویجزی علی النّعماء والنقمات

«خروج امامی که حتماً و بدون تردید خروج خواهد کرد، و با نام مبارک خدا و برکات الهی قیام می کند.

هر حقّ و باطلی را در میان ما جدا می کند، و مردمان را به پاداش عملشان (یا) نعمت می دهد و (یا) کیفر می کند.»

مجدداً حضرت رضا علیه السلام با اندوه و سختی بیشتری شروع به گریه کرده، سپس روی مبارک را بلند کرده و فرمودند:

«ای خزاعی؛ این دو بیت را روح القدس بر زبان تو جاری ساخت، آیا می دانی آن امام قیام کننده کیست؟ و چه زمانی قیام خواهد کرد؟»

عرض کردم: «نه مولای من؛ تنها شنیده ام که امامی از شما خروج می کند و او زمین را از هر گونه فساد و آلودگی پاک می کند و پر از عدل و داد می گرداند همان گونه که پر از ستم شده باشد.»

امام هشتم فرمود:«ای دعبل؛ پیشوای بعد از من فرزندم محمّد است، بعد از او فرزندش علی، و پس از علی فرزندش حسن، و پس از حسن فرزندش حجّت خدا آن قیام کننده است؛ او که در دوران غیبتش باید انتظارش را کشید و در دوران ظهورش باید اطاعتش کرد، اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن را طولانی گرداند تا آن حضرت خروج کند و جهان را پر از عدل و داد نماید؛ همان طور که پر از ستم شده باشد.

و امّا چه زمانی خواهد بود؟ خبر دادن از وقت است، و پدرم از پدرش، از پدرانش، از حضرت علی علیه السلام خبر داده اند که فرمود:

شخصی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سؤال کرد که آن امام قیام کننده از فرزندان شما، چه زمانی خروج خواهد کرد؟

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «مَثل خروج او مَثَل قیامت است، کسی جز او از وقت آن خبر ندارد و برایش روشن و آشکار نیست، او جز ناگهانی نمی آید و خروج نمی کند.»»

بحار الأنوار، ۱۵۴_۵۱ و ۲۳۷_۴۹، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۲۶۹_۲، بهجه النظر، ۱۲۱)

پس از آنکه سروده ام به پایان رسید، آنحضرت ابیاتی به قصیده ام افزودند که در موضوع به شهادت رسیدن خودشان بود و در ادامه فرمود: «قصیده ات را برای کسی مخوان.»

در آن ایام که مأمون خلیفه عباسی از حضور من در شهر مرو اطلاع یافته بود، مرا به حضور طلبیده و درخواست کرد که قصیده ام را برای او بخوانم.‌ در پاسخ من منکر سرودن چنین قصیده ای شدم، لکن مأمون با دعوت حضرت رضا علیه السلام به این مجلس، در پیشگاه آنحضرت گفت: «آن قصیده معروفی که درباره فضایل خاندان علی در حضور امام علیه السلام خوانده ای در حضور من هم بخوان.»

از روی اجبار شروع به خواندن قصیده نمودند، مأمون در ظاهر اظهار خوشحالی کرده و حتی جایزه‌ای در قبال آن به من عطا کرد و وزیر اعظمش فضل، پیشکشی مناسبی به همراه یک اسب تازه‌نفس برایم فرستاد.

امام رضا علیه السلام نیز صد دینار از سکه هایی که مأمون به نام آن حضرت ضرب کرده بود، به من عطا کرده و بیان داشتند: «این را نگهدار که روزی به آن محتاج خواهی شد.»

من رو به آن حضرت عرض کردم: «یکی از پیراهن هایی که پوشیده اید را به من بدهید تا وقت مردن آن را کفن خویش سازم.» امام قبول کرده و یکی از پیراهن هایشان که قبلاً آن را بر تن کرده بود، به من داده و در ادامه فرمود: «این پیراهن با تو باشد که به برکت آن محفوظ خواهی ماند.»

سید محسن امین نقل کرده: حضرت رضا (عَلیه السَلام) در زمانی که پیراهن خود را به دعبل عطا کرد، فرمود: «این لباس را حفظ نما، زیرا در آن هزار شب، هر شب هزار رکعت نماز با آن خوانده ام و هزار ختم قرآن را با آن انجام داده ام!»

پس از آن من با امام رضا علیه السلام خداحافظی و بدرود نموده و سوار بر مرکبی که فضل وزیر مأمون برایم مهیا نموده بود، در جمع کاروانی از طوس خارج شدم. در میانه راه راهزنان به کاروان یورش برده و هر آنچه که مسافران در قافله از شهر طوس به همراه داشتند را سرقت نمودند. پس از اندک زمانی، یکی از آنها که به نظر می رسید رئیس دزدان بود، در حالی که بر روی اسب نشسته بود، سروده هایی از من را بر روی لب زمزمه می کرد.

من در مجاورت او قرار گرفته و پرسیدم: «آیا می دانی گوینده این اشعاری که می خوانی کیست؟» او در جواب گفت: «آری، این اشعار از «دِعبل خزائی» است.» ادامه دادم: «آیا می دانی که من دعبل هستم؟» او با حیرت به من نگریسته و سخن مرا قبول نکرد. گفتم: «از اهل قافله بپرس» کاروانیان همگی گواهی دادند که من دعبل خزایی شاعر معروف هستم. از این رو هنگامی که هویت من برای رئیس دزدان مسجل شد، فرمان داد همه اموال و اجناسی که از کاروان به سرقت برده و در بین خود توزیع کرده بودند، به حرمت وجود من به صاحبانش بازگردانند و همانطور که حضرت رضا علیه السلام پیشاپیش بشارت داده بود، این لباس موجب رهایی من و دوستانم گردید و همه کالاهایی را که از ما ربوده بودند، باز پس دادند.

پس از آنکه دعبل از چنگال سارقان رهایی یافت، به جانب قم رهسپار شد. بعد از وارد شدن به شهر قم، اهالی آنجا به پیشواز او آمده و درخواست کردند که سروده های معروفی که در نزد حضرت رضا علیه السلام خوانده برایشان بخواند. او قبول کرده و در مسجد قم اشعار خود را برای مردم خواند. پس از آن اهالی قم وجوه نقد و هدایایی به او تقدیم کردند. پس از آنکه دعبل ماجرای پیراهن حضرت رضا علیه السلام را برای آنها بازگو کرد، اهالی با زاری و التماس از او تقاضا کردند که آن لباس را به آنها عرضه کند و در مقابلش هر اندازه که پول طلب کند، به او بدهند. ولی آن را نپذیرفت. مردم قم در پافشاری به درخواست خود پیشنهاد دادند که تکه ای از آن لباس را به آنها بدهد، ولی باز هم دعبل آن را قبول نکرد.

هنگامی که دعبل از شهر قم خارج شد، عده‌ای از جوانان به دنبال او آمده و به زور پیراهن را از او ستانده و به قم بازگشتند. دعبل در پی بازپس‌گیری لباس به قم مراجعت کرد. او درخواست برگرداندن پیراهن را نمود، ولی آنها موافقت نکردند. با پافشاری تقاضا کرد که قسمتی از آن جامع را به او برگردانند. این درخواست مقبول واقع شده و تکه ای از پیراهن را به همراه هزار درهم به او بازپس دادند و او به ناچار راضی شده و عازم شهر و دیار خود شد.

پس از آنکه به سرزمین خود مراجعت نمود راه خانه اش را در پیش گرفت ولی با حیرت نظاره کرد که سارقان منزل او را مورد چپاول قرار داده و هیچ چیزی را به جا نگذاشته اند. در این هنگام او در اندیشه سخنان حضرت رضا علیه السلام افتاد که در زمان بخشیدن صد دینار به او فرموده بود: «این را نگهدار که به آن سخت محتاج خواهی شد.» در این شرایط همسرش که از محبوبیت بسیاری نزد او برخوردار بود، دچار بیماری سختی شده و چشمانش آب آورده بود. طبیب معالج از درمان او عاجز شد. در این لحظات دعبل با هوشیاری و بصیرت، آن تکه از لباس حضرت امام که در اختیار داشت را بر روی چشمان همسرش بست و روز پس از آن که چشمان همسرش را گشود، شاهد بود که به طور کامل شفا یافته بود.

شهادت

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام امام هشتم مسلمین، بنا به روایات متعدد در روز جمعه و یا دوشنبه آخرین روز ماه صفر، یا تاریخ هفدهم صفر، یا بیست و یکم رمضان، یا هجدهم جمادی الاول، یا بیست و سوم ذی‌القعده و یا آخر آن ماه، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ قمری به شهادت رسید. کلینی چنین نقل کرده که شهادت آن حضرت در ماه صفر سال ۲۰۳ قمری در سن ۵۵ سالگی اتفاق افتاد. بنا به اکثریت نظر اندیشمندان و حکما، آن حضرت در سال ۲۰۳ قمری به شهادت رسید. همچنین طبرسی تاریخ شهادت حضرت رضا علیه السلام را در روز آخر ماه صفر ذکر کرده است.

در مورد سالهای دوران زندگانی آن حضرت، به علت نظرات متفاوتی که در تاریخ به دنیا آمدن و همچنین شهادت حضرت رضا علیه السلام دیده می شود، به مدت چهل و هفت سال و یا ۵۷ سال ذکر کرده‌اند. بنا به روایت معروف در زمینه زمان تولد و شهادت حضرت امام رضا علیه السلام، ایشان به هنگام شهادت در سن ۵۵ سالگی بوده اند.

در آن زمان مأمون جهت جلب نظر خاندان عباسی و مستحکم نمودن پایه های حکومت خود، مصمم شد که پایتخت دولت خود را از شهر مرو به بغداد انتقال دهد. در این راستا او به حضرت رضا علیه السلام گفت که مهیا های سفر به جانب بغداد شود و در پی آن مأمون به همراه دولتمردان خود به سوی بغداد عازم شد.

در عین حال روایات مختلفی در مورد نحوه شهادت حضرت رضا علیه السلام بیان شده است:

در تاریخ یعقوبی چنین نقل شده که در سال ۲۰۲ قمری مأمون از مرو به جانب عراق حرکت کرد و در این سفر، امام رضا علیه السلام در جایگاه ولیعهد و وزیر اعظمش فضل بن سهل را در کنار خود داشت. هنگامی که به شهر طوس وارد شدند، امام هشتم علیه السلام در روستایی که نوقان نام داشت، در ابتدای سال ۲۰۳ قمری به شهادت رسید و مدت بیماری ایشان تنها سه روز طول کشید. چنین آورده اند که علی بن هشام انار آغشته به زهر را به آن حضرت خورانیده است. مامون در پی این جریان به شدت بیقراری نشان میداد. یعقوبی در ادامه چنین ذکر کرده: «‌خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه (امام) رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده می‌رفت و می‌گفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او می‌آوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت»

شیخ مفید معتقد است که عبدالله بن بشیر به امر مأمون مدتی ناخن هایش را کوتاه نکرد تا بلند تر از حد معمول برسد. پس از آن مأمون ماده ای همانند تمر هندی به او داد تا با دستانش از آن خمیری حاصل کند. در زمانی که مأمون به نزد حضرت رضا علیه السلام رفته بود، عبدالله را فراخوانده و به او فرمان داد که با دستانش انار را آبگیری کند و در پی این امر آن را به حضرت رضا علیه السلام نوشاند. بدین ترتیب امام هشتم مسلمین حضرت رضا علیه السلام پس از گذشت دو روز به شهادت رسید.

نقل هایی همانند آنچه ذکر شد، توسط شیخ صدوق ذکر گردیده که تعدادی از آنها سم را در انگور دانسته اند و در برخی از آنها سم هم در انگور بوده و هم در انار آغشته بود. در این میان شش نظریه توسط سید جعفر مرتضی عاملی در زمینه شهادت امام رضا علیه السلام بیان گردیده است.

ابن حِبّان از محدثین و مردم شناسان معروفی است که در قرن چهارم هجری می زیست. او در زیر نام «‌علی بن موسی الرضا‌» این گونه درج کرده است: «علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.»

درباره علل و انگیزه به شهادت رساندن حضرت رضا علیه السلام به وسیله مأمون ادله متفاوتی بیان شده است که از میان آن‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد؛ در مراسم برگزاری نماز عید سعید فطر مردم و اهالی مرو پیشواز باشکوه و مملو از احساسات از وجود حضرت امام رضا علیه السلام داشته اند که مأمون با مشاهده این جریان، خطر را در یک قدمی خلافت خود احساس کرده و به این نتیجه رسید که تفویض جایگاه ولایت عهدی به آن حضرت موقعیت را بر ضد خلافت و دولت او به مراتب دشوار کرده است. لذا ماموران و جاسوسان بسیاری در اطراف آن حضرت گماشت تا احیاناً فعالیتی برعلیه او صورت نگیرد. حضرت رضا علیه السلام هیچگاه نسبت به مأمون رعب و هراسی در دل نداشت و در اغلب اوقات پاسخ های کوبنده ای به او می فرمود که موجب ملامت وی میگشت. چنین شرایطی موجب غضب و وحشت مأمون شده که هر لحظه عداوت و کینه را در وجود او دوچندان می کرد، با وجودی که در ظاهر هیچ علائم و نشانه های از آن را بروز نمی داد. در روایات آورده اند در زمانی که مأمون پس از شنیدن اخبار مربوط به یکی از از فتوحات نظامی کارگزارانش، اظهار مسرت و شادمانی می کرد، حضرت رضا علیه السلام به او فرمود: «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کرده‌ای و…»

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام خیلی قبل تر، در خصوص به شهادت رسیدنش توسط مامون عباسی به تعدادی از اصحابش مطالبی فرموده بود که در میان آن ها آمده که آن حضرت خطاب به دو نفر از یارانش اینگونه بیان کرد:

«اینک هنگام بازگشت من به سوى خدا فرا رسیده و زمان آن است که به جدم رسول خدا(ص) و پدرانم بپیوندم. تومار زندگى ام به انجام رسیده است. این حاکم خودکامه (مأمون) تصمیم گرفته است که مرا با انگور و انار مسموم به قتل برساند.»

در بین روایات متعددی که در زمینه روز، ماه و سال به شهادت رسیدن حضرت رضا علیه السلام نقل شده، معروف است که آن حضرت در روز جمعه آخرین روز از ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری به شهادت رسید، در شرایطی که ایشان تنها ۵۵ سال از ایام زندگی را پشت سر گذاشته بود.

تدفین امام رضا (ع)

بنا به اراده و مشیت الهی حضرت امام جواد علیه السلام، نهمین امام مسلمین و فرزند حضرت رضا علیه السلام، به طور پنهانی و به دور از انظار دشمنان، پیکر پاک آن حضرت را غسل داده و بر آن نماز گذاشت. پس از آن جسم مطهر حضرت رضا علیه السلام در جمع مشایعت کنندگان بسیاری از شیعیان و علاقمندان در مشهد به خاک سپرده شد. تا به اکنون قرنهاست که مرقد مطهر حضرت رضا علیه السلام، موجب جریان یافتن رونق و برکت و مایه فخر مردم ایران می باشد.

حرم امام رضا (ع)

ضریح امام رضا (ع)

مأمون خلیفه عباسی، پس از آنکه حضرت علی بن موسی الرضا هشتمین امام مسلمانان و شیعیان را به شهادت رساند، پیکر مطهرش را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) واقع در روستای سناباد دفن کرد. هم اکنون مرقد متبرک آن‌حضرت معروف به حرم رضوی در کشور ایران و در شهر مشهد مقدس واقع بوده و هر سال محل زیارت جمع کثیری از میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.

انتظار امام از شیعیان

محدث قمی رحمه الله در روایتی از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام چنین نقل کرده که حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: «ای عبدالعظیم، سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو وسوسه های شیطانی را به خود راه ندهند و در زندگی راستگو و امانت دار باشند. راجع به چیزهایی که برایشان فایده ای ندارد سکوت کنند و جدال نکنند. با یکدیگر رفت و آمد نمایند؛ زیرا این عمل موجب تقرب به من می شود. حیثیت و آبروی خود را از بین نبرند که هرکس آبروی کسی را بریزد و از این راه یکی از دوستان مرا به غضب آورد، دعا می کنم که خدا او را در دنیا و آخرت به عذاب دچار سازد و در آخرت از زیان کاران به شمار آید».

زندگی گوارا

علی بن شعیب این گونه نقل می کند که در یکی از روزها به حضور حضرت رضا علیه السلام شرفیاب شدم. آن حضرت فرمودند: «ای پسر شعیب به نظر تو زندگی چه کسی از همه مردم گواراتر است؟» پاسخ دادم: «یابن رسول اللّه، شما در این باره از همه داناترید.» سپس حضرت امام فرمودند: «کسی که مردم از زندگی او بهره مند گردند و خیرش به دیگران برسد». آن حضرت در ادامه بیان داشتند: «چه کسی زندگی اش از همه نکبت بارتر است؟ گفتم: «باز هم در این مورد شما از همه عالم ترید.» حضرت فرمودند: «کسی که مردم از زندگی او خیری نبینند».

شاگردان برجسته امام رضا (ع)

حضرت امام رضا علیه السلام در مدینه منوره در کلاس های آموزشی خود محصلان و دانش آموختگان بسیاری را تعلیم داده و به تربیت آنها همت گمارد. شاگردانی که در پیرامون وجود با برکت آن حضرت گرد آمده و از دانش ایشان مستفیض می شدند. از جمله شاگردان مکتب آن حضرت می توان به «زکریّا بن آدم» اشاره کرد که به نمایندگی از آن حضرت در شهر قم به تعلیم و تربیت می پرداخت. حضرت رضا علیه السلام در نامه‌ای خطاب به او اینگونه نوشته است: «خداوند به سبب وجود تو بلا را از شهر قم دور می سازد، چنان که بلا را به علت وجود امام کاظم علیه السلام از مردم بغداد برطرف می گرداند» از سایر محصلان و دانش آموختگان معروف امام رضا علیه السلام اشخاصی همچون یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب و علی بن میثم بوده اند.

داستان ضامن آهو

روایت ضامن آهو

یکی از صفاتی که حضرت رضا علیه السلام به آن مشهور بوده و در بین مردم متداول است، لقب ضامن آهو می باشد. دایل نسبت دادن این لقب به آن حضرت از جهت عهده‌دار شدن ضمانت ماده آهویی است که برای فرار از دست صیاد و شکارچی به حضرت امام رضا علیه السلام پناهنده شد.

پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام

یکی از شکارچیان در بیابان تصمیم به صید آهوی مینماید که به دنبال این امر آهویی را یافته و مسافت بسیار زیادی در پی او می رود. سرانجام پس از تعقیب و گریز طولانی، آهو متوجه حضور حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که به طور تصادفی در آنجا حضور داشت، شده و به او پناه می برد. شکارچی که در پی به دام انداختن آهو با حضرت رضا علیه السلام روبرو می شود، آن حضرت درخواست گذشتن شکارچی از آهو و اجتناب از شکار آن را می نماید. ولی از آنجا که شکارچی آهو را شکار مسلم و حق شرعی خود قلمداد می کرد، جهت بازپس گیری و تسلیم آهو به حضرت اصرار و تاکید می نماید. امام هشتم علیه السلام پیشنهاد می دهد مبلغی افزون بر قیمت رایج آهو به صیاد بپردازد تا از آن آهو درگذرد و او را آزاد کند. ولی شکارچیان را نپذیرفته و پاسخ میدهد: «الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، می‌خواهم و نه غیر آن را… » در این لحظه آهو در برابر حضرت رضا علیه السلام و به اذن الهی قادر به سخن گفتن شده و به حضور امام علیه السلام تعریف می کند که من دارای دو بچه آهوی شیرخوار هستم و هم اکنون گرسنه و چشم انتظارم مانده اند که به سمت آنها رفته و به آنها شیر دهم تا به طور کامل سیر شوند. دلیل گریز من نیز همین امر بود. در حال حاضر شما در مقابل این شکارچی ضمانت من را بکنید که راضی شود، من بروم و به فرزندانم شیر دهم و مجددا باز گردم تا در اسارت صیاد درایم.

ضمانت آهو توسط امام رضا

امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در مقابل صیاد ضمانت آهو را عهده دار شده و خود را به عنوان دلیل الضمان در اختیار شکارچی قرار داد. پس از آن آهو به نزد فرزندانش رفته و بعد از شیر دادن به آنها با شتاب بسیار به نزد امام و شکارچی مراجعت نمود و خود را به شکارچی تسلیم کرد.

آزادی آهو

شکارچی که از ابتدا با وجود ضمانت حضرت رضا علیه السلام باور نداشت که آهو به نزد آنها بازگردد، پس از مشاهده ی پایبندی آهو به پیمانش با حضرت رضا علیه السلام، دچار حیرت شده و شدیداً متحول و آشفته گردید. پس از آن تازه آگاه می شود که گروگان او، وجود مقدس حضرت رضا علیه السلام می باشد. از این رو با افتادن به دست و پای آن حضرت طلب عفو و بخشش نموده و عذرخواهی می کند. امام رضا علیه السلام نیز مبلغ چشمگیری وجه نقد را به او عطا کرده و متعهد می شود که در روز قیامت در مقابل جدش پیامبر اسلام صلی الله شفاعت او را بر عهده بگیرد. بدین ترتیب صیاد با دلی پر امید راهی می شود. پس از آن آهو که زندگی خود را مدیون امام هشتم علیه السلام می دانست، از حضور ایشان کسب اجازه نموده و به نزد فرزندانش در لانه باز می گردد.

برکات حضور امام رضا در ایران

حضرت امام رضا علیه السلام از همان ابتدای ورودش به سرزمین ایران، نعمات و برکات وافری برای این مرز و بوم به همراه داشت که به تعدادی از آنها می پردازیم.

پس از اقامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در خراسان، تعداد زیادی از برادران و برادرزادگان آن حضرت و سایر بستگان و علویان رهسپار سرزمین ایران شدند، که در رأس همه آن ها وجود مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله خواهر گرامی ایشان بود. این بانوی پر فضیلت به انگیزه دیدار و ملاقات با برادر عازم سرزمین ایران شد. ولی تا قبل از پیوستن به حضور برادر، در شهر ساوه دچار کسالت و بیماری گردید. این بانو مصمم شد که او را به شهر قم برسانند. پس از وارد شدن به این شهر، او ایامی را در منزل یکی از اهالی نام آور شیعه در قم به نام موسی‌بن‌خزرج گذراند. پس از چند صباحی این بانو در همانجا دار فانی را وداع گفته و در این شهر به خاک سپرده شد.

تا قبل از این رویداد نیز شهر قم به عنوان مرکز تجمع شیعیان محسوب می شد. ولی به یمن وجود حضرت فاطمه معصومه سلام الله، از آن هنگام تا آغاز غیبت کبری قم به عنوان عظیم ترین مرکز علمی شیعه به شمار می رفت و پس از آن هم به طور مستمر در این جایگاه قرار گرفت. سپس در عصر حاضر مجدداً در مباحث علمی شیعه پیشرفت قابل توجهی پیدا کرد.

همچنین احمد بن موسی برادر حضرت امام رضا علیه السلام ملقب به «شاه‌چراغ» از جمله نام آورانی بود که رهسپار ایران شد. او در فارس به دیار باقی شتافت. وارد شدن فرزندان امامان معصوم خصوصاً اولاد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در پی ورود حضرت رضا علیه السلام به ایران، باعث شناخت مضاعف مردم با سنت اهل بیت و رغبت و تمایل بسیار به مذهب شیعه گردید. لذا قبل از تشکیل دولت صفویه قسمت اعظمی از بخشهای پهناور ایران به یمن عزیمت حضرت رضا علیه السلام به این سرزمین، به مذهب تشیع گرویده بودند.

از سایر عنایات و برکات وجود حضرت رضا علیه السلام، امام هشتم مسلمین و شیعیان، توسعه مرتبه اندیشه، استدلال و تفکر در بین اندیشمندان بود. این دیدگاه برگرفته از مناظرات علمی بود که حضرت رضا علیه السلام در آن شرکت می کرد. در طی این مباحثات، همه حاضران و ناظران شاهد بودند که حضرت امام رضا علیه السلام به رغم سایر علمای دینی از دیدگاه های منطقی بهره مند می باشد. در شرایطی که سایر حکمای سنی بعد از طرد کردن گروه معتزله، استدلال های عقلی و پرداختن به دانش و علوم را در زمره گناه و خطا قلمداد کرده و با اشخاصی که رغبت و تمایل زیادی به علوم و مباحث داشتند، شدیداً برخورد میکردند. ولی در سرزمین ایران به یمن مناظرات پرثمر حضرت رضا علیه السلام نه فقط پیروان شیعه، بلکه اهل سنت نیز گرایش شدیدی به موضوعات منطقی یافته و سرزمین ایران تا دوران صفویه مرکز عظیمی جهت مناظرات عقلی، فلسفی و کلامی محسوب شد. در پی ایجاد سلسله صفویه نیز این جریان به حد نهایت خود ارتقا یافت.

سیره رضوی

شخصیت اخلاقی امام

در زمینه خوش خلقی و نیک رفتاری حضرت رضا علیه السلام نقل های بسیاری است. در این مبحث با بررسی مواردی از آنها متوجه می‌شویم که چگونه حضرت امام رضا علیه السلام در مواجهه با مردم ظرافت و لطافت بسیاری در رفتار و گفتار قائل بودند.

  • هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد.
  • سخن هیچ کسى را قطع نکرد.
  • به نیازمندان بسیار کمک مى فرمود.
  • با خدمتگزاران خود بر سر یک سفره مى نشست و غذا مى خورد.
  • همیشه چهره اى خندان داشت.
  • هرگز با صداى بلند و با قهقهه نمى خندید.
  • هنگام نشستن، هرگز پاى خود را در حضور دیگران دراز نمى کرد.
  • در حضور دیگران هرگز به دیوار تکیه نمى زد.
  • به عیادت بیماران مى رفت.
  • در تشییع جنازه ها شرکت مى جست.
  • از مهمانان خود، شخصا پذیرایى مى کرد.
  • وقتى بر سر سفره اى مى رسید، اجازه نمى داد تا به احترام او از جاى برخیزند.
  • به پاکیزگى بدن، موى سر و پوشاک خود بسیار توجه داشت.
  • بسیار بردبار و صبور و شکیبا بود.
  • در پیش چشم مردم، آراسته بود و در خلوت، ساده زیست و زاهد

مواردی که بیان شد، جزئی از رفتار و اخلاق حضرت امام هشتم علیه السلام بود. چگونه ممکن است با برخورداری از چنین رفتار و کردار پسندیده‌ای خدا از او راضی و خشنود نباشد؟ آیا لقب رضا برازنده آن حضرت نیست؟

آیا ممکن است شخصی که خدا از او رضایت داشته و خرسند است، مردم از او راضی نباشند! چنین است که لقب رضا را برای آن حضرت شایسته و زیبنده دیدند.

سخاوت

حضرت رضا علیه السلام همانند اجداد پاک و مطهرش در زمینه بخشش و دست و دلبازی شهره خاص و عام بوده و همه دوستان و حتی دشمنان را در بر می گرفت. آنحضرت یکبار در ایامی مصادف با عرفه همه اموال و دارایی خود را میان مردم توزیع کرد.

یاران ایشان در نهایت حیرت از آن حضرت سوال کردند که آیا چنین بخششی جایز است؟ ایشان پاسخ دادند: «نه تنها روا است که غنیمت است؛ غنیمتی برای کسب اجر و ثواب و کرامت.»

فصاحت و بلاغت

هر زمان که امام هشتم حضرت رضا علیه السلام در توضیح و تبیین مسئله ای لب به صحبت باز میکرد، هر مستمعی را در جای خود میخکوب کرده و بر همه شنوندگان تاثیر ویژه می گذاشت. آنحضرت همانند پدران مطهرش در سخنوری بسیار بلاغت و فصاحت داشت.

تلاوت قرآن

یکی از عاملان و کارگزاران مأمون عباسی به نام رجاء بن ضحاک که عهده دار مسئولیت همراهی و هدایت امام از شهر مدینه به خراسان بود، تعریف می کند که: «امام رضا علیه السلام شب ها بسیار قرآن تلاوت می کرد. هنگامی که به آیه ای می رسید که در آن سخن از بهشت و دوزخ به میان آمده بود، گریه می کرد و از درگاه خدا تقاضای بهشت می فرمود و می گفت: «پناه می برم به خدا از آتش دوزخ»»

سیره عبادی

در توصیف روش و سیرت عملی حضرت رضا علیه السلام چنین آمده که ایشان در مباحثات علمی که علمای مذاهب و فرقه های مختلفی در آن شرکت داشتند، به محض آنکه صدای اذان بلند می شد، از جلسه خارج می شدند. در این میان که عده ای تقاضای ادامه دادن مناظرات را می نمودند، در پاسخ بیان داشتند: «نماز می‌گزاریم و بازمی‌گردیم.» روایات بسیاری به مناجات و عبادات شب هنگام آنحضرت اشاره داشته اند. در زمانی که حضرت رضا علیه السلام جامه خود را به دعبل خزاعی عطا کرد چ، به او فرمود: «از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خوانده‌ام و با آن هزار بار قرآن را ختم کرده‌ام.» در نقل ها از سجده های طولانی حضرت رضا علیه السلام بسیار سخن گفته‌اند.

سیره اخلاقی

موارد بسیاری از رفتارهای پسندیده و محبت‌آمیز حضرت رضا علیه السلام در دیدار و معاشرت با مردم بیان شده است رفتار ملاطفت آمیز و پر محبت آن حضرت، همچنین در کنار خدمه و برده ها در یک سفره قرار گرفتن و به همراه آنها غذا خوردن، از جمله خصلت هایی بود که حتی پس از پذیرش جایگاه ولایت عهدی آن را ترک نکرد. ابن شهر آشوب اینگونه روایت کرده که در یکی از روزها امام به حمام رفته بود. شخصی از افراد حاضر در حمام که هیچ شناختی از آن حضرت نداشت، از ایشان تقاضای دلاکی نمود. آن حضرت نیز آن را پذیرفته و اقدام به دلاکی برای آن شخص کرد. اشخاص دیگری که نظاره گر این جریان بودند، مرد را از هویت امام آگاه ساختند. آن مرد به حالت شرمندگی و خجالت شروع به پوزش و عذرخواهی از حضور امام نمود‌. حضرت رضا علیه السلام او را به آرامش دعوت کرده و دلاکی او را به اتمام رساند.

سیره تربیتی

در روش و اصول تربیتی حضرت رضا علیه السلام، نسبت به جایگاه خانواده و تاثیر آن در پرورش فرزند اهتمام ویژه‌ای گردیده است. همچنین به مواردی مانند تاکید بر انتخاب همسری صالح و شایسته، توجه به دوران بارداری، برگزیدن نام پسندیده برای فرزند و احترام به کودکان تصریح و تأکید شده است. در زمینه ارزش نهادن حضرت رضا علیه السلام به الفت با اعضای خانواده و خویشان نیز مواردی ذکر گردیده است که هر زمان آن حضرت فرصت و مجالی می یافت، بستگان و اطرافیانش را از کودکان تا افراد پیر و کهنسال را به نزد خود فرا خوانده و به مصاحبت و معاشرت با آنها می پرداخت.

قال الرضا(ع):

«لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَالِاجْتِهَادَ فِی الْعِبَادَهِ اتِّکَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(ع‏)؛ لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ(ع) وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّکَالًا عَلَى الْعِبَادَهِ فَإِنَّهُ لَا یُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَر؛»

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: «انجام کار نیک و کوشش در عبادت را با تکیه بر دوستی آل‌محمد (ص) رها نکنید؛ دوستی آل‌ محمد (ص) و تسلیم بودن در برابر دستورات‌شان را نیز با تکیه بر عبادت وانگذارید، چرا که هیچ‌یک از این دو بدون دیگری پذیرفته نمی‌شود.»

بحار الأنوار، جلد ۷۵، صفحه ۳۴۸

سیره علمی

حضرت رضا علیه السلام در دوران اقامت در شهر مدینه در روضه نبوی مسجد نبی حضور می یافت و علما و دانشمندانی که در جواب به سوالات علمی و فلسفی عاجز بودند، از ایشان درخواست مدد می کردند. آن حضرت بعد از اقامت در شهر مرو نیز، در نتیجه مناظرات و مباحثاتی که در آن شرکت می کرد، به سوالات و ابهامات بسیاری پاسخ میداد. علاوه بر اینها حضرت رضا علیه السلام در خانه و همچنین مسجد مرو مجالس علمی تشکیل می‌داد. لکن پس از آنکه مشتاقان و علاقمندان بسیاری جهت شرکت در این جلسات حضور یافتند، مأمون امر به تعطیلی این مجالس نمود و امام به نفرین او پرداخت.

حضرت امام رضا علیه السلام همواره در سخنان خود، ارزش و اهمیت بسیاری به سلامت جسم برای رعایت نکات آن قائل بودند. آن حضرت در این بیانات ضمن توضیح معانی مرتبط با این موضوع، نسبت به پیشگیری از بیماری، اصول مناسب خوردن غذا و مواد خوراکی، رعایت بهداشت و مراعات پاکیزگی فردی و عمومی و حتی درمان نیز پرداخته اند. کتاب طب الرضا معروف به رساله ذهبیه منسوب به حضرت رضا(ع‏) بوده و شامل اندرز و پیشنهاداتی با این موضوع می باشد.

همانطور که در مباحث قبل اشاره کردیم، از جمله بارزترین و با اهمیت ترین القاب حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام عالم آل محمد ( صلی‌ الله) می باشد. توجه به این نکته که در بین همه امامان معصوم، حضرت رضا علیه السلام به این صفت معروف شدند، نشان دهنده وجه تمایز آن حضرت در زمینه علوم متداول در آن زمان بوده و همچنین مجالی مناسب جهت بروز دانش و علوم مهیا گردیده بود.

اباصلت از جمله یاران حضرت رضا علیه السلام بود که رواایتی را از جانب برادرزاده آن حضرت بیان می‌کند که بسی خواندنی است و نشان می‌دهد که چگونه لقب عالم آل محمد (صلی الله) به آن حضرت منتسب گردید.

حضرت امام موسى بن جعفر(علیه السلام) خطاب به فرزندانش مى فرمود: «برادرتان، على بن موسى (یعنى امام رضا)، عالم آل محمد است… نیازهاى دینى خود را از وى فرا بگیرید و آن چه را به شما آموزش مى دهد، به یاد داشته باشید، زیرا پدرم امام صادق(ع) بارها به من مى فرمود: عالم آل محمد در نسل توست و اى کاش من مى توانستم او را ببینم.»

علاوه بر حدیثی که در بالا ذکر شد، لازم است دو حدیث دیگر نیز برای تاکید بر این لقب بیاوریم که یکی از آنها از کلام شیرین حضرت رضا علیه السلام بوده و دیگری به نقل از یکی از یاران نزدیک ایشان بوده است. در اینجا حضرت رضا علیه السلام چنین می فرماید:

«در حرم پیامبر(ص) مى نشستم و دانشمندان مدینه هرگاه در مسأله اى با مشکل روبرو مى شدند و از حلّ آن ناتوان مى ماندند، به سوى من رو مى آوردند و پاسخ مى گرفتند.»

همچنین عبدالسلام هروى از یاران حضرت رضا علیه السلام که بیشتر جلسات علمی و مناسبات ایشان شرکت داشت، اینگونه می گوید:

«هیچ کسى را از امام رضا (ع) داناتر ندیدم و هر دانشمندى که او را دیده به دانش برتر او گواهى داده است. در نشستهایى که گروهى از دانشوران و فقیهان و دانایان ادیان گوناگون حضور داشتند، بر تمامى آنها چیره شد، تا آن جا که همه آنان به ناتوانى علمى خود و برترى امام اعتراف کردند و گواهى دادند.»

از جمله نکات بارزی که به هنگام پژوهش در سیره علمی حضرت رضا علیه السلام، نظر مخاطب را به خود جلب می کند، چنین است که امام هشتم حضرت رضا علیه السلام در صحبت و گفتگو با هر دسته و طایفه ای از مردم، با گویش و زبان آنها سخن می گفت. به بیان اباصلت، آن حضرت در زمره فصیح ترین و فرهیخته ترین انسانها در ارتباط با هر زبان و فرهنگ بود. با وجودی که اباصلت کاملاً به این مطلب اذعان داشت، ولی خود در هنگام مواجهه با تسلط و مهارت حضرت رضا علیه‌السلام، دچار بهت و حیرت شده و زمانی که تحیر خود را به آن حضرت منعکس می کند، ایشان در جواب می فرماید:

«من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه مى شود چنین فردى زبان آنان را درک نکند؟ مگر نشنیده اى که امیرالمؤمنین على (ع) فرمود: به ما (فصل الخطاب) داده اند، و آن چیزى نیست، جز آشنایى با زبان دیگران.»

همه مواردی که مطرح شد تنها ذره ای از اقیانوس بیکران شخصیت علمی حضرت امام رضا علیه السلام بوده که در اسناد و کتب تاریخی با تحقیق و بررسی وجوه متفاوت زندگی آن حضرت، استخراج گردیده است. این موارد در عرصه وسیع مورد بحث و بررسی قرار گرفته و جریان‌ها و اتفاقات کثیری که نشان دهنده رجحان و تفضل علمی حضرت رضا علیه السلام می باشد، ارائه گردیده است.

تقیه نکردن در بحث امامت

در دوران امامت حضرت رضا علیه السلام نه تنها تقیه راه و روش مناسبی نبود، بلکه به ضرر جریان امامت منعکس می شد. از آنجا که رویدادهای مرتبط با ظهور فرقه واقفیه جریان امامت را با تهدید اساسی روبه‌رو کرده بود و همچنین تعدادی از بقایای فرقه قحطیه نیز در دوران حضرت رضا علیه السلام فعالیت و اقداماتی داشته اند، این‌رو امام هشتم علیه السلام به مقدار زیادی از رویکرد تقیه اجتناب کرده و با تاکید و تصریح مضاعف به بیان جنبه های امامت روی آورد. برای نمونه می‌توان به بحث مفترض الطاعه بودن امام اشاره کرد که از زمان امامت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در مجالس مذهبی و کلامی بروز کرده بود. لکن امامان معصوم علیه السلام در این مسئله راه تقیه را در پیش گرفتند. در این میان امام هشتم حضرت رضا علیه السلام، بدون هیچ باک و هراسی به نقل از روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد»، آشکارا خودشان را پیشوای مفترض الطاعه اعلام می کرد. در این شرایط آن حضرت به شیعیان و پیروان خود توصیه می کرد که: «تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»

مامون عباسی در یکی از مکاتباتی که با حضرت امام هشتم علیه السلام داشت، از ایشان درخواست کرده بود که در زمینه اسلام ناب، مطالبی را برای او درج کند. حضرت رضا علیه السلام نیز بعد از بیان مسئله توحید و نبوت رسول مکرم اسلام صلی الله، جریان امامت و جانشینی امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام و یازده امام و پیشوای پس از او را بیان کرد و از جمله «القائم بامر المسلمین؛ کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» در زمینه امام و پیشوای مسلمین استفاده می کرد.

آثار منسوب

بسیاری از تاریخ نگاران در کنار روایات، احادیث و مطالبی که از حضرت رضا علیه السلام بیان داشته اند و یا در جواب اشخاصی که جهت درک مطالب علمی و عرفانی به آن حضرت روی می‌آوردند، همچون کتاب عیون اخبار الرضا که موارد مذکور در آن درج شده است، به مکاتبات و تألیفاتی اشاره داشته‌اند که صحت و سقم انتساب به آن حضرت، مشروط به ارائه دلایل و مستندات کافی می باشد و حتی تعدادی از آنها دارای ادله کافی برای تثبیت صحت این ادعا در اختیار ندارند. در این میان می توان از کتاب «‌الفقه الرضوی‌» نام برد که پژوهشگران با حکما هم نظر نبوده و آن را منتسب به حضرت رضا علیه السلام نمی دانند. همچنین کتاب «‌رساله ذهبیه‌» اثری با موضوعات پزشکی و درمان بوده که امام هشتم علیه السلام را نگارنده آن شمرده اند، چنین آورده اند که حضرت رضا علیه السلام این رساله را در سال ۲۰۱ قمری برای مأمون خلیفه عباسی ارسال کرده و مامون نیز جهت بیان ارزش و اهمیت آن، فرمان می دهد که آن را با طلا نگاشته و در محل خزانه دارالحکمه محافظت شود. از این رو نام آن را رساله ذهبیه انتخاب کرده‌اند. لازم به ذکر است که دانشمندان و حکمای بسیاری شرح و توضیحی بر این رساله نگاشته اند.

از سایر تألیفاتی که نگارنده آن را حضرت امام رضا علیه السلام ذکر کرده اند، «‌صحیفه الرضا‌» در فقه می باشد که این ادعا بر اساس شواهد، روایات و اسناد احراز نگردیده است. همچنین کتاب «‌محض الاسلام و شرایع الدین‌» نیز منتسب به آن حضرت بوده، ولی دلایل اثبات کافی برای آن وجود ندارد.

اصحاب

در کتاب رجال تألیف شیخ طوسی اسامی تعداد ۳۳۰ نفر از یاران حضرت رضا علیه السلام قید شده است. پژوهشگران معاصر همچون عطاردی در کتاب «مسند الامام الرضا» ۳۱۲ نفر از اصحاب و راویان و همچنین قرشی در کتاب «حیاه الامام علی بن موسی الرضا(ع)» شمارش روایت گران حضرت رضا علیه السلام را ۳۶۷ نفر دانسته است. در کتاب الجامع لِرُواه اصحاب الامام الرضا نوشته محمد مهدی نجف، نام و کنیه ۸۳۱ نفر را به نقل از اسناد شیعه و روایات متعدد گردآوری و ذکر نموده است.

شیخ طوسی اسامی یاران حضرت رضا علیه السلام را بدین شکل درج کرده است:

  • یونس بن عبدالرحمن
  • صفوان بن یحیی
  • محمد بن ابی‌عمیر
  • عبدالله بن مغیره
  • حسن بن محبوب
  • احمد بن ابی نصر بزنطی
  • حماد بن عثمان
  • ‌ احمد بن محمد بن عیسی اشعری
  • اسحاق بن موسی بن جعفر(ع)
  • ابراهیم بن هاشم قمی
  • علی بن مهزیار اهوازی
  • زکریا بن آدم
  • زکریا بن ادریس اشعری قمی
  • دعبل خزاعی
  • علی بن اسماعیل میثمی
  • ریان بن صلت

یکی از رجال و نام آوران شیعه به نام محمد بن عمر کشی که در قرن چهارم هجری می زیست، تعداد ۶ نفر از یارانه امام هشتم، علی بن موسی الرضا علیه السلام را در زمره اصحاب اجماع بیان کرده است که عبارتند از یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، ابن ابی‌عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب و بزنطی. همچنین او معتقد است حماد بن عثمان نه تنها در زمره اصحاب اجماع بوده بلکه از یاران امام جعفر صادق علیه‌السلام نیز بوده است.

جایگاه نزد اهل سنت

چنین آورده‌اند که برخی از علما و نام آوران اهل تسنن در خطابه و جملاتی به مدح و ستایش حضرت رضا علیه السلام در زمینه نسب، علم و فضل آن حضرت پرداخته و در به دفعات به زیارت مزار مطهر آن حضرت می شتافتند. در کتاب «تاریخ تشیع در ایران» تألیف رسول جعفریان از محققان تاریخ معاصر، چنین قید کرده که تعدادی از اندیشمندان اهل سنت تا قرن ششم هجری به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف می شدند. همچنین ابن حِبّان، حدیث شناس اهل تسنن که در قرن سوم و چهارم هجری می زیسته، چنین ذکر کرده که همواره برای زیارت امام هشتم حضرت رضا علیه السلام عازم مشهد مقدس شده و با توسل به آن بزرگوار، اجابت و گشایشی در مسائل و مشکلات خود می یافت. در این میان ابن حجر عسقلانی چنین آورده که یکی از فقها، تفسیرگران و محدثان اهل سنت به نام ابوبکر محمد بن خُزَیْمه متعلق به قرن سوم و چهارم هجری و ابوعلی ثقفی از اندیشمندان شهر نیشابور با تعداد دیگری از پیروان اهل تسنن به زیارت مزار شریف امام هشتم حضرت رضا علیه السلام رهسپار می شدند. حکایت گر این جریان که شخصا چنین مطالبی را برای ابن حجر روایت کرده است، چنین گفته که: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.» همچنین ابن نجار نسبت به مقام و مرتبه حضرت امام علیه السلام در دانش و عرفان بسیار سخن گفته و چنین نقل کرده که: «وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجدالنبی فتوا می‌داد.»

رسول جعفریان چنین نقل کرده‌ که فرماندار شهر نیشابور که تبحر و تخصص بسیاری در علم حدیث داشته و از فقهای شافعی مذهب در قرن چهارم هجری بوده است، کتابی به نام «مفاخر الرضا» با موضوع امام هشتم حضرت رضا علیه السلام به رشته تحریر در آورده بود که از میان رفته است و تنها قسمت ناچیزی از آن در کتاب الثاقب فی المناقب نوشته ابن حمزه طوسی منعکس گردیده است.

معجزه زنده شدن مرده توسط امام رضا

خاطره از عبدالله

در یکی از روزها پیرمردی به همراه یک دختر که او را با چادر پوشانده و بر روی پارچه بر روی زمین می کشید، به صحن روضه منوره امام رضا علیه السلام وارد شد. من که مسئولیت خدمت در آنجا را عهده‌دار بودم، در مقابل او قرار گرفته و سوال کردم که: «با این وضع کجا میخواهی بروی؟» در جواب گفت: «این دخترم هست و برای گرفتن شفا به محضر حضرت می برم.» بنا به تقاضای من چادر را از صورت دختر کنار کشیده و در کمال حیرت متوجه شدم که دختر از دنیا رفته و جانی در بدنش نیست برای کسب یقین تعدادی از سایر خادمان را صدا زده و و توصیه کردم که به معاینه بپردازند بعد از معاینه بیان شد که به طور قطع آن دختر هیچ نشانی از حیات و زندگانی در بدنش نبوده و دار فانی را وداع گفته است در نهایت خشم و غضب خطاب به پیرمرد گفتم: «ای مرد تو حرم را با غسال خانه اشتباه گرفته ای. امام رضا مُرده زنده نمی کند بلکه مریض شفا می دهد و آن هم اگر مصلحت باشد.» پیرمرد با تضرع و تمنای بسیار به من گفت: «اجازه بدهید او را به حرم ببرم،آخه این که برای شما ضرری ندارد و اگر هم شفا نیافت برمیگردانم و دفن می کنیم.» دلم برایش سوخت و در اندیشه خود چنین پنداشتم که لااقل جهت انجام زیارت خداحافظی به او اجازه رفتن به داخل حرم را صادر کنم. در پی این امر، بعد از حدود یک ساعت متوجه برپا شدن هیاهوی عظیم در داخل حرم شده و با چشمان خودم نظاره کردم که دختر مرده، زنده شد و جانی دوباره یافت.

اطاعت ملائکه از امام رضا (ع)

شخصی به نام دعوات راوندی به نقل از امام نهم مسلمین، حضرت جواد علیه السلام آورده که فرمود: یکی از یاران پدرم دچار بیماری شد امام رضا علیه السلام به ملاقات او رفته و از او سوال کرد: «احوالت در چه شرایطی است؟» گفت: «بعد از آمدن شما مرگ را به چشم خود دیدم.» آن شخص قصد داشت با این جملات توصیف درد و رنجی که از این بیماری احساس کرده، به آن حضرت بیان کند. امام فرمود: «مرگ را چگونه دیدی؟» گفت: «سخت و دردناک.» حضرت فرمود: «مرگ را ندیدی، آنچه دیدی فقط کاری بود که مرگ در ابتدا با تو می‌کند و بدین وسیله گوشه‌ای از احوال خود را به تو نشان می‌دهد. مردم دو دسته‌اند؛ کسانی که با مرگ راحت می‌شوند و کسانی که با مرگشان دیگران از دستشان راحت می‌شوند. ایمانت به خدا و ولایت را تجدید کن تا از کسانی باشی که با مرگ راحت می‌شوند.»

مرد بیمار سخنان حضرت رضا علیه السلام را با جان و دل شنیده و پذیرا بود. پس از آن گفت: «ای پسر رسول خدا! اینان فرشتگان پروردگارند که با درودها و هدایا بر شما سلام می‌کنند. آنها روبروی شما ایستاده‌اند. اجازه بدهید بنشینند.» امام رضا(ع) فرمود: «بنشینید ای فرشتگان پروردگار من!» سپس به مریض فرمود: «از آن‌ها بپرس آیا دستور داشتند که در حضور من بایستند؟» مریض گفت: «از آنها پرسیدم، گفتند اگر همۀ فرشتگانی که خدا آفریده در محضر شما باشند، برای شما خواهند ایستاد و تا اجازه ندهید نخواهند نشست. خدای بزرگ به آنان چنین دستور فرموده است.» آنگاه مرد چشمانش را بست و گفت: «سلام بر تو ای پسر رسول‌خدا، این شمایید که در کنار محمد(ص) و امامان پس از او در برابرم ایستاده‌اید.» پس از آن با گفتن این جملات، جان سپرد.

شفای دختر بچه ساله

در “ایوان طلا” حرم حضرت رضا علیه السلام یکی از خادمان را در حالی که دختر بچه خردسالی در آغوش داشته، در حال دویدن دیدم که مردم و زائران نیز در پی او بودند. به کمک او رفته و کودک را در اتاق مأمورین انتظامی انتقال دادیم تا در اثر فشار جمعیت دچار آسیب نشود. با تعجب خطاب به پدرش سوال کردم: «چه شده؟!» و او پاسخ داد: «در حال بازی کردن بود و سماور آب جوش بر رویش ریخت. گوشت یک پارچه ای بر روی صورتش در آمده بود و معالجه نمی شد. مدتی است که او برای شفا گرفتن به حرم امام رضا (ع) آوردیم و هم اکنون دخترم، شفا یافته و هیچ علامت و نشانه ای از آن لکه بزرگ در صورتش نیست!» پدر دختر بچه در کمال حیرت و ناباوری به کودکش نگاه می کرد. تا به آن لحظه دیده بودم که کور نابینا یا فلج در حرم رضوی شفا یابند، ولی این چنین معجزه برایم بسیار تعجب آور بود. رخسار دختر بچه در حال درخشیدن بود.

شیعه شدن خانم مسیحی با عنایت امام رضا (ع)

خانومی از پیروان آیین مسیحیت در نزد حضرت آیت الله میلانی در زمره مذهب تشیع گرویده بود. او رانیک اصلانیان نام داشت و آیت الله میدانی نام فاطمه را بر او نهاده بود. این خانوم باعث رویا اوردنش به مذهب شیعه مرحمت حضرت رضا علیه السلام ذکر کرده بود و چنین تعریف میکرد: من به درد و گرفتاری شدیدی دچار شده و برای مدت های بسیار در بیمارستان های تهران بستری شدم. به طوری که قدرت و توان انجام هیچ کاری را نداشتم. در نهایت پزشکان پس از بررسی مدارک و اسناد پزشکی اعلام کردند که سه تا از مهره های کمرم به رنگ سیاه درآمده و به تدریج به من فهماندند که این مرض راه درمانی ندارد.

واضح هست که چه احوال و روزگاری به من دست داد. یکی از خانم های پرستار که کاملاً از از جزئیات پرونده ام اطلاع داشت، به من گفت: «شما به زیارت امام رضا علیه السلام بروید، خوب می شود.» گفتم: «من مسیحی هستم و ایشان امام شیعیان، چگونه نزد ایشان بروم وچه بگویم، بعد هم بیماری من که علاج ندارد.»

او در جواب گفت: «ایشان طبیب هر دردی هستند و قدرت ایشان، مافوق انسان هاست، به علاوه ایشان امام رئوف هستند وکسی را نامید نمی کنند، حال هر که می خواهد باشد.» در نهایت استیصال و درماندگی از خانواده ام درخواست کردم به هر طریق ممکن مرا عازم شهر مشهد کنند. آنها نیز با گرفتن یک کوپه قطار من را بر روی صندلی ها خوابانده و در همان حالت نیز در شهر مشهد به داخل حرم حضرت رضا علیه السلام انتقال داده و دخیل بستند.

در روز دوم حضور مدر حرم حضرت رضا علیه السلام در عالم رویا شخص آقای را مشاهده کردند که از داخل ضریح به بیرون آمده و اشاره‌ای به مهره های کمرم نمودند. من علی رغم اینکه توان هیچ حرکتی نداشتم، به راحتی از جا بلند شده و نشستم. پس از آن ایستاده و حتی شروع به راه رفتن نمودم.

همه در نهایت شگفتی به من نگاه می‌کردند و به یکباره هیاهو و صدای شوق اعضای خانواده، اطرافیان و دیگر زائران در آنجا بلند شد و انبوهی از جمعیت برای تبرک گرفتن از جامه های من به سمتم آمدند.

پس از آن به تهران مراجعت کرده و به بیمارستانی که قبلا در آن بستری بودم، رفتم.‌ پزشکان برای بار دوم همه آزمایشات و عکسبرداری ها را تکرار کرده و آشکارا بیان کردند که با وجودی که درد و مرض شما هیچ معالجه ای از نظر علم پزشکی نداشت، ولی در حال حاضر در صحت و سلامت کامل به سر برده و هیچ مشکلی در بدن ندارید. در پی این جریان من با همه وجودم بزرگی و ولایت این خانواده و ذریه رسول مکرم اسلام را احساس کردم. زندگی من مدیون لطف و مرحمت حضرت رضا علیه السلام بوده و همه تلاشم را بر این می گذارم که شیعه خوبی برای آن حضرت باشم.

گزیده سخنان حضرت امام رضا (ع)

«خوشا به حال کسى که دلش به شکر نعمت، مشغول است.»

«قناعت افزون بر نگهداشت شخصیت و عزّت نفس، رنج زیاده خواهى و بندگى دنیاپرستان را نیز از دوش انسان بر مى دارد و جز دو کس راه قناعت را نپیماید: آن که بیشتر در پى پاداش اخروى است و بزرگى که خود را از مردم فرومایه دور نگاه مى دارد.»

«نیکى به دیگران را چون برشمرى، دیگر خیرى ندارد.»

«اجل آفت آرزوست، و نیکى اندوخته همیشگى، و نیکوکارى دستآورد استواراندیش، و کوتاهى کردن مصیبت نیرومندان، و بخل آبرو را از میان مى برد، و محبّت فراخوان رنج‌هاست، و بزرگترین و گرامى ترین صفت ها نیکى کردن به دیگران و فریادرسى غمدیدگان و تحقّق بخشیدن به آرزوى آرزومندان و امید امیدواران و افزون ساختن دوستان در زندگى و گریه کنندگان پس از مرگ است.»

«گدایى کلید سختى است.»

«مصاحبتت با حاکم، محتاطانه و با دوست، فروتنانه و با دشمن پرهیزکارانه و با توده مردم،خوشرویانه باشد.»

صوفیان به امام گفتند: مأمون ولایت را به تو بازگردانده است و تو سزاوارترینِ مردم به آن هستى ولى کسى چون تو که سرور و مقدّم بر همگان است باید جامه پشمین و زبر به تن کند. پس حضرتش فرمود: «واى بر شما، آنچه از پیشواى جامعه خواسته مى شود، عدل و داد اوست و این که هرگاه سخن بگوید، راست گوید و هرگاه حکم کند، عدالت ورزد و چون وعده دهد، وفا کند. «بگو چه کسى زینت هایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و روزى پاکیزه را حرام کرده است؟». بى گمان یوسف صدّیق، جامه دیباى زربفت پوشید و بر پشتى هاى خاندان فرعون تکیه زد.»

برخورد امام رضا (ع) با شیعیان غیرواقعی

حضرت امام رضا علیه السلام در دوران زندگی خود در مواجهه با انسان هایی که تنها ادعا داشته و در باطن و درون به ادعایشان پایبند نبودند، مقابله می نمود. در یکی از روزها عده‌ای از شیعیان به حضور امام رضا علیه السلام آمدند. در آن ایام آن حضرت در شهر مرو خراسان اقامت داشت. آن اشخاص از راه های دوری به حضور ایشان آمده و مسیر طولانی را طی کرده بودند. آنها به خادم امام گفتند: «ما شیعه هستیم.» واقعیت آن بود که آنها در عین شیعه بودن، بار گناهان زیادی را نیز بر دوش داشتند. این اشخاص به مدت یک ماه در مرو ماندگار شده و در هر روز دو بار به نزد امام می آمدند تا مگر مجالی برای دیدن آن حضرت به آن ها دست دهد. ولی آن حضرت این گروه را به حضور راه نمی داد. آنها به خادم امام گفتند: «به امام رضا بگو: ما شیعه هستیم از راه دور آمدیم. برویم بگوییم: ما یک ماه مشهد، خراسان بودیم و امام رضا با ما ملاقات نداشت. این ننگ ما است!» امام رضا علیه السلام بعد از گذشت سی روز به آنها اجازه ورود داد.‌ گفتند: «آقا یک ماه است، روزی دوبار آمدیم. شصت بار آمدیم شما ما را راه ندادید.» امام هشتم خطاب به آنها فرمود: « شما ادعا دارید که در زمره شیعیان ما هستید، ولی با این وجود گناهان بسیاری را مرتکب می شوید!» و امام در مقابل آنها، یک یک گناهان آنان را برایشان برشمرد و در ادامه فرمود: «مگر می شود هرکسی بگوید: من شیعه هستم؟»

امام رضا علیه السلام به خادمش فرمودند:

«به تعداد بارهایی که اینها آمدند و ما آنها را راه ندادیم، حالا تو برو سلام مرا ابلاغ کن.»

برای کسب درآمد؛ کافیه یکسری قواعدی که ثروتمندان بلد هستن رو تو هم یاد بگیری. اینکه چطوری پول دربیاری و ثروتمند بشی تو جلسه‌ی آموزشی بهت یاد داده شده. بعد ازدیدن این جلسه، زندگیت عوض میشه.

در صورت تمایل این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
تلگرام واتس آپ فیس بوک پیامک
تلگرام واتس آپ فیس بوک پیامک

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

بهترین فیلم‌ها و سریال‌های سال 2024 به انتخاب مجله تایم