زن جوان بعد از قتل شوهرش چرا اعدام نشد؟ + جزییات
حوادث رکنا: زنی که همسرش را به قتل رسانده و راز جنایتش پس از هشت ماه فاش شده بود دو سال بعد از ارتکاب قتل از سوی فرزندانش بخشیده شد و از قصاص نجات یافت.
به گزارش رکنا، ین زن در ماههای اولیه قصد داشت جنایت را به گردن مردی از آشنایان بیندازد، اما بعد از گذشت هشت ماه اسرار جنایت را فاش کرد و باعث شد مرد آشنا از اتهام قتل تبرئه و آزاد شود.
ماجرای این پرونده در یکی از روزهای مرداد ۱۴۰۰ آغاز شد، زمانی که گزارش قتل یک مرد به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران، اعلام شد. مقتول مردی میانسال و سرایدار شرکتی در شمال غرب پایتخت بود که بر اثر ضربهای به سرش زخمی شده و سه روز پس از بستری شدن در بیمارستان جان باخته بود.
اولین فردی که ماموران به تحقیق از او پرداختند، همسر مقتول بود. این زن گفت: من و همسرم سرایدار شرکت هستیم و او اغلب شبها در اتاق خودش تنها میخوابید، من هم همراه دختران نوجوانم در اتاق دیگر میخوابیدم. شب حادثه همه ما خواب بودیم که نیمههای شب با شنیدن صدای فریاد شوهرم از خواب پریدم. او داد میزد: «دزد، دزد!» صدای شوهرم از داخل محوطه ساختمان شنیده میشد؛ درست مقابل در ورودی. سراسیمه از اتاق سرایداری بیرون رفتم و لحظاتی بعد با پیکر غرق در خونش مواجه شدم، سر او زخمی شده بود، اما من ضارب را ندیدم. به نظر میرسید پیش از رسیدن من، فرار کرده بود.
همسر مقتول در حالی این ادعا را مطرح کرد که ماموران پس از بررسی دوربینهای مداربسته متوجه ورود فرد ناشناسی به داخل ساختمان شرکت نشدند. از سوی دیگر تحقیقات نشان میداد مقتول و همسرش از مدتها قبل با یکدیگر دچار اختلاف بودند و مدام با هم درگیری داشتند. همه شواهد نشان میداد همسر مقتول راز قتل شوهرش را میداند و با داستانسرایی سعی در گمراه کردن تیم تحقیق داشته است. در این شرایط دستور بازداشت این زن صادر شد، اگرچه در ابتدا اصرار داشت شوهرش قربانی سرقت مرگبار شده است، اما در نهایت اعتراف کرد راز قتل را میداند. این زن گفت: من و شوهرم اختلافات زیادی داشتیم، شرکتی که سرایدار آنجا بودیم، غیر از شوهرم دو نگهبان داشت که من گاهی با آنها درد دل میکردم. تا اینکه یکی از آنها وقتی از بدرفتاریهای شوهرم شنید، به من گفت قصد دارد شوهرم را بکشد. بعد هم وعده داد که وقتی شوهرم را به قتل رساند، با من ازدواج میکند و زندگی خوبی برای من و دخترانم میسازد.
زن جوان ادامه داد: من مخالفت کردم، چون نمیخواستم فرزندانم یتیم شوند، اما آن مرد تصمیمش جدی بود تا اینکه شب حادثه با صدای درگیری شوهرم و او از خواب پریدم. وقتی بالای سر آنها رفتم دیدم آن نگهبان با ضربات میله آهنی به سر همسرم او را مجروح کرد و فرار کرد. بعد از این ماجرا او از من خواست تا یک قاتل خیالی به پلیس معرفی کنم و به دروغ به ماموران بگویم سارقانی وارد ساختمان شده و قصد سرقت از شرکت داشتهاند که شوهرم با او درگیر شده است. من هم از ترسم حقیقت را بازگو نکردم، اما بعد دچار عذاب وجدان شدم و تصمیم گرفتم حقایق را بیان کنم و قاتل اصلی را معرفی کنم.
گفتههای این زن کافی بود تا مرد نگهبان بازداشت شود، اما او منکر قتل شد و گفت ادعای تازه این زن همانند اعترافات قبلیاش، دروغ است.
او گفت: این زن و شوهرش سرایدار شرکت بودند و با هم اختلافات زیادی داشتند. زن اخیراً در مورد مشکلات زندگیاش با من صحبت میکرد و من سعی میکردم او را آرام کنم؛ همچنین تشویقش میکردم تا به زندگی در کنار شوهرش ادامه دهد چون همسرش مرد خوبی بود، اما یکدفعه فهمیدم مرد سرایدار به قتل رسیده است.
مرد نگهبان در حالی این اظاهارات را مطرح کرد که دومین نگهبان شرکت هم در تحقیقات پلیسی به ماموران گفت: من به همکارم مشکوک هستم. این اواخر متوجه رابطه او با همسر مقتول شده بودم و مطمئن هستم او سرایدار شرکت را به قتل رسانده تا با همسرش ازدواج کند.
با دستور بازپرس پرونده، همسر مقتول و هر دو نگهبان شرکت بازداشت شدند چون با توجه به شواهد و مدارک به نظر میرسید عامل جنایت یکی از آنها باشد. هر سه متهم به بازداشتگاه اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شدند تا اینکه پس از گذشت هشت ماه، همسر مقتول اسرار جنایت را فاش کرد. او گفت: قاتل کسی جز من نیست، یکی از نگهبانان شرکت مرا اغفال کرد تا به دلیل اختلافاتی که با شوهرم داشتم به قتلش برسانم و جنایت را گردن نگهبان دیگر بیندازم.
با اعترافات این زن، نگهبانی که بیگناه بود آزاد شد و بازپرس جنایی تهران برای همسر مقتول به اتهام مباشرت در قتل ادامه داشته باشد. این در حالی است که پدر و مادر مقتول نیز با حضور در دادسرای جنایی تهران، برای عروسشان درخواست قصاص کردهاند.
همسر مقتول در ادامه تحقیقات گفت: شب حادثه وقتی شوهرم در خواب بود بالای سرش رفتم و با یک میله آهنی دو ضربه به سرش زدم. دست و پایم میلرزید و وحشت کرده بودم. ضربه به حدی نبود که او همان موقع کشته شود. وحشتزده به نگهبانی که مرا به کشتن شوهرم تشویق کرده بود زنگ زدم و گفتم شوهرم زنده است. او به من آموزش داد تا فریاد بزنم و نمایش بازی کنم که سارقانی وارد ساختمان شرکت شدهاند و به او حمله کردهاند. بعد هم نگهبان دیگر را مقصر معرفی کردم اما خیلی پشیمان شدم و بعد از اینکه او هشت ماه بیگناه در زندان بود عذاب وجدان باعث شد راستش را بگویم و اعتراف کنم با راهنمایی نگهبان دیگر به شوهرم حمله کردهام. حتی او بود که او از من خواست با نگهبان دیگر رابطه صمیمی برقرار کنم تا پلیس به او مشکوک شود. در تمام این مدت خانواده نگهبانی که مقصر معرفیاش کرده بودم بارها به ملاقاتم آمدند و از من خواهش کردند حقیقت را بگویم. دیگر نتوانستم به دروغگویی ادامه دهم.
در پی این اعترافات و با توجه به درخواست اولیای دم که مادر و پدر مرد کشتهشده بودند این زن به قصاص محکوم و حکمش نیز در دیوان عالی کشور تایید شد. روند قضایی پرونده یکی پس از دیگری طی میشد تا اینکه پدر و مادر مقتول فوت شدند و دو دختر نوجوان مقتول که به سن قانونی رسیده بودند موضوع بخشش مادر خود را مطرح کردند تا او از قصاص نجات پیدا کند.