معرفی فانتوم کورسیر یکی از زیباترین و پیشروترین خودروهای تاریخ!
رؤیای داشتن کمپانی خودروسازی از گذشته تا به امروز یکی از شیرینترین رؤیاها در بین عاشقان خودرو است. زیرا از این طریق میتوانند خودرویی مطابق با سلیقه و انتظارات خود بسازند. به همین دلیل در طول تاریخ خودروسازی افراد زیادی بودند که اقدام به این کار...
رؤیای داشتن کمپانی خودروسازی از گذشته تا به امروز یکی از شیرینترین رؤیاها در بین عاشقان خودرو است. زیرا از این طریق میتوانند خودرویی مطابق با سلیقه و انتظارات خود بسازند. به همین دلیل در طول تاریخ خودروسازی افراد زیادی بودند که اقدام به این کار کردهاند که بعضی از آنها موفق شدند و نام آنها ماندگار شد و برخی نیز شکست خوردند و فراموش شدند. دراینبین اما افرادی نیز بودند که علیرغم موفقیت داستان زندگی آنها به تراژیک ترین شکل ممکن رقم خورده است، در ادامه یکی ازایندست موارد را میخوانید.
داستان از جایی شروع میشود که Rust Heinz بیست ساله یکی از فرزندان خانواده معتبر، ثروتمند و صاحب صنایع غذایی Heinz (این برند همچنان در حال فعالیت است) برخلاف انتظار علاقهای به ادامهی کسبوکار خانوادگی خود نداشت.
سرباززدن او از پذیرفتن این کسبوکار پررونق تنها یک دلیل داشت، او میخواست طراح و سازنده خودرو شود و ایدههای بسیار زیادی را در ذهن میپروراند. شاید امروزه ایده ساخت خودرو دشوار به نظر برسد اما در دهه ۳۰ میلادی این کار بهمراتب آسانتر بود. به همین دلیل Rust برای عملی کردن ایدههای خود پنسیلوانیا را به مقصد کالیفرنیا ترک کرد. Rust قصد تولید انبوه نداشت بلکه هدف او تولید خودروهای لوکس و خاص در تعداد محدود بود از همین رو میتوان فهمید که انتخاب کالیفرنیا که ثروتمندان زیادی در آن زندگی میکردند کاملاً هوشمندانه بود.
مانند تمام ماجراهای اینچنینی پدر او یعنی مدیر و مالک کمپانی Heinz با ایده ساخت خودرو کاملاً مخالفت کرد و بهصراحت گفت که هیچگونه حمایتی از Rust نخواهد کرد. و درواقع این عمه Rust بود که حامی مالی او شد. در سن ۲۲ سالگی Rust موفق شد یک خودروی Cord 810 سدان خریداری کند (Cord 810 در زمان خود خودرویی پیشرو بود و درزمینهٔ طراحی و بخشهای فنی از بسیاری از خودروهای آن زمان جلوتر بود بهگونهای که اولین خودروی دیفرانسیل جلوی ساخت آمریکا بود و همچنین برای اولین بار مکانیسم چراغ مخفی در این خودرو به اجرا درآمد).
با این حال اما Rust به چیزی فراتر از اینها فکر میکرد و پیشرو بودن Cord برایش کافی نبود. پس شروع به طراحی خودروی رؤیایی خود کرد. چیزی که در سر Rust میگذشت بههیچوجه یک خودروی معمولی نبود و میتوان گفت که خودروی مدنظر او بسیار جلوتر از زمان خود بود. درنهایت در سال ۱۹۳۶ طرحهای نهایی Rust برای خودروی رویاییش تکمیل شد. خودروی طراحی شده او برخلاف نمونههای موجود در آن زمان دارای خطوط نرم و منحنی که از جلو به عقب خودرو منتهی میشد بود و در کمال تعجب بسیار آیرودینامیک بود، مسئلهای که در آن زمان اهمیتی چندانی نداشت. ساخت چنین بدنهای آنهم با دانش آن زمان کار بسیار دشواری به نظر میرسید اما خوشبختانه یافتن اتاقسازهای مستقل در آن زمان کار راحتی بود. هرچند که Rust سختگیری زیادی در این زمینه داشت و علت آن هم پیچیدگی طرح او بود. اما سرانجام Rust کمپانی Bohman Schwarz را برای ساخت بدنه خودروی خود انتخاب کرد. (نام این شرکت درواقع از نام دو مؤسس آن یعنی Bohman اهل سوئد و Schwartz اهل اتریش نشاءت میگیرد، و شاید این روزها شناخته شده نباشد اما در آن زمان درزمینهٔ ساخت خودروهای سفارشی نامی شناخته شده بود تا جایی که حتی هنرمندان و کارگردانهای برتر هالیوود نیز خودروهای سفارشی خود را به این مجموعه سفارش میدادند.) Schwartz تصمیم گرفت تا خود مستقیماً ساخت بدنه خودرو را بر عهده بگیرد که این خود نشان از جلبتوجه او به این طرح بوده زیرا در بسیاری از موارد تنها کار نظارت بر ساخت را انجام میداد. با توجه به ابعاد بدنه، آنها تصمیم گرفتند تا از آلومینیوم برای ساخت خودرو استفاده کنند تا وزن خودرو بیش از حد افزایش پیدا نکند. و البته این موضوع خود باعث خاصتر شدن خودرو میشد زیرا در آن زمان استفاده از آلومینیوم برای ساخت بدنه خودرو چندان رایج نبود. Rust از شاسی Cord 810 خود که به عقیده بسیاری پیشرفتهترین شاسی در آن زمان بازار آمریکا بود برای سوار کردن بدنه استفاده کرد. البته این شاسی برای خودرویی با طول پنج متر طراحی شده بود و نیاز به اعمال تغییرات داشت، زیرا خودروی طراحی شده توسط Rust طولی حدود شش متر (۶۰۲۰ میلیمتر) داشت. به همین منظور آنها با اضافه کردن بخشی به انتهای شاسی طول شاسی را افزایش دادند، و خوشبختانه به دلیل دیفرانسیل جلو بودن Cord 810 و نبود میلگاردان این افزایش طول مشکل فنی خاصی ایجاد نمیکرد.
سپس بر روی شاسی خودرو یک فریم لولهای از جنس فولاد طراحی شد تا پنلهای بدنه بر روی آن نصب شوند. سختترین کار ساخت پنلهای بدنه از جنس آلومینیوم بود. آنها برای ساخت پنل ها قالبهایی از چوب ساختند تا ورقهای آلومینیوم را بر روی آنها شکل دهد. اما این کار بسیار دشوار است زیرا آلومینیوم پس از هر بار شکل دادن کمی دچار تغییر شکل میشود. به همین منظور آنها مجبور بودند ورقها را حرارت و بعد شکل دهند، هرچند که پس از آن نیز باز ورقهای آلومینیومی نیاز به چکشکاریهای متعدد داشتند، اما طرح نهایی بسیار خوب از آب درآمد. همچنین به گفته بسیاری Rust بدنه خودرو را در تونل باد مورد آزمایش قرار داده است!
موتور خودرو همان موتور Cord 810 بود که یک نمونه V8 به حجم ۴.۷ لیتری Lycoming به قدرت ۱۲۵ اسب بخار بود که این قدرت برای دهه ۳۰ میلادی عددی قابل توجه بود، پس در ابتدا این موتور دستنخورده باقی ماند ولی بعدها قدرت خروجی آن افزایش پیدا کرد. علاوه بر پیشرانه گیربکس چهار سرعته نیز بدون تغییر باقی ماند. (این گیربکس در زمان خود بسیار پیشرفته بود و میتوانست بخشی از فرایند تعویض دنده را انجام دهد، بهگونهای که به راننده این امکان را میداد تا در زمان تعویض دنده، دنده مورد نظر خود را از طریق یک اهرم کوچک انتخاب کند. برای تعویض دنده کافی بود راننده تنها یک پدال را در زیر پای خود بفشارد و رها کند. به این ترتیب در زمان بسیار اندکی گیربکس بهصورت خودکار دنده بعدی را درگیر میکرد بدون اینکه نیاز باشد راننده خود را با دستهدنده درگیر کند. این گیربکس در بسیاری از خودروهای لوکس و حتی خودروهای مسابقهای آن زمان مورد استفاده قرار گرفت.)
سرانجام خودروی جدید در سال ۱۹۳۸ آماده شد. Rust به دنبال نامی دهانپرکن برای خودرویاش بود و درنهایت Phantom Corsair را برای آن انتخاب کرد.
مطابق انتظار خودرویی بسیار خاص و منحصربهفرد متولد شده که توجه جهانیان را به خود جلب کرد. بدنهای با طراحی کشیده در کنار خطوط سیال چیزی نبود که در آن زمان بتوان دید. علاوه بر اینها ابعاد خودرو نیز بزرگتر از خودروهای معمول آن زمان بود بهگونهای که عرض خودرو نزدیک به دو متر (۱۹۴۳ میلیمتر) بود و در کمال تعجب خودرو بهعنوان یک خودروی ۲+۴ طراحی شده بود و درواقع چهار سرنشین بزرگسال در صندلی یکپارچه جلو به راحتی مینشستند بهگونهای که سرنشین چهارم در سمت چپ راننده جای میگرفت و در عقب نیز فضای کافی برای نشستن دو سرنشین وجود داشت. عرض خودرو آنقدر زیاد بود که علاوه بر چرخهای عقب، پنل بدنه بر روی چرخهای جلو نیز کشیده شده بود و مشکلی برای گردش چرخ جلو به چپ و راست ایجاد میشود!
باوجود طول زیاد بدنه خودرو بهصورت کوپه طراحی شده بود و به دلیل ارتفاع کم خودرو که تنها ۱.۴ متر (۱۴۴۸ میلیمتر) بود بخشی از سقف خودرو هم به همراه بخش بالایی درها باز میشد تا ورود سرنشینان به خودرو آسانتر شود. نکته جالب دیگر در مورد ورود به خودرو این بود که درها فاقد دستگیرههای متداول بود و درب خودرو به کمک یک دکمه و بهصورت الکتریکی باز میشدند. درب موتور خودرو هم به دلیل ابعاد بزرگ با کمک بازوهای الکتروهیدرولیکی باز و بسته میشد. از دیگر ویژگیهای این خودرو میتوان به چراغهای مه شکن، شیشههای سه لایه سبز رنگ و سپرهای ضربهگیر هیدرولیکی اشاره کرد. از نکات منفی خودرو نیز میتوان به دید محدود جلو خودرو اشاره کرد.
خاص بودن خودرو در درون کابین نیز ادامه داشت جایی که بر روی داشبورد نشاندهندههای متعددی وجود داشت بهطوریکه حتی ارتفاعسنج، قطبنما و نشاندهنده وضعیت باتری هم در بین آنها دیده میشد. در فضای عقب خودرو بخشی جعبه مانند شبیه به کابینت قرار داشت و میشد وسایل یک پذیرایی جمعوجور را در آن جای داد. در بالای شیشهی جلو هم نشاندهنده وضعیت باز بودن دربها و دکمههای روشن کردن چراغها و رادیو نصب شده بود. این خودرو قرار بود به رادیو موج کوتاه که در آن زمان پدیده لوکسی به شمار میرفت و سیستم تهویه نیمهخودکار هم مجهز شود که البته هیچگاه اتفاق نیفتاد. مجموعه این تجهیزات به همراه شاسی و فریم فولادی و البته بدنه بزرگ خودرو باعث شد تا وزن خودرو به بیش از دو تن (۲۱۰۰ کیلوگرم) برسد، به همین دلیل قدرت موتور به ۱۹۰ اسب بخار افزایش یافت. ترکیب این پیشرانه قدرتمند و بدنه آیرودینامیک باعث شد تا سقف سرعت خودرو به ۱۸۵ کیلومتر در ساعت برسد که چنین سرعتی در دهه ۳۰ میلادی بسیار قابل توجه بود. با تمام این نکات مثبت اما قیمت تمامشده خودرو رقم سرسامآور ۲۴,۰۰۰ دلار را نشان میداد. این در حالی بود که در آن زمان قیمت یک پاکارد ۶ تنها ۸۸۸ دلار بود. با این وجود اما Rust برای تولید این خودرو مصمم بود. اما متأسفانه در جولای ۱۹۳۹ زمانی که Rust تنها ۲۵ سال سن داشت، طی یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد و با مرگ او رؤیاهایش نیز از بین رفتند.
خودروی Phantom Corsair پس از مرگ او تا سال ۱۹۴۲ نزد خانوادهاش نگهداری شد و پس از آن نیز توسط یکی از بستگان آنها مورد استفاده قرار میگرفت و حتی در مقطعی رنگ خودرو به طلایی تغییر داده شد و سپس در سال ۱۹۵۱ توسط Herb Shriner کمدین مشهور خریداری شد. Herb خودرو را به Albrecht Goertz طراح BMW 507 سپرد تا اصلاحاتی را در بخش جلو برای خنک کاری بهتر موتور انجام دهد (به دلیل فرم جلوپنجره خودرو، خنک کاری موتور بسیار ضعیف انجام میشد و در بسیاری از مواقع موتور داغ میکرد) همچنین شیشه جلو نیز برای بهبود دید راننده تغییر پیدا کرد. پس از آن و در سال ۱۹۵۴ خودرو به حراج گذاشته شد و درنهایت توسط Bill Harrah سرمایهدار و کلکسیونر مشهور آمریکایی خریداری و سپس دوباره بهصورت نمونه اولیه ۱۹۳۸ بازگردانده شد. مجموعه Harrah بعدها به موزه ملی آمریکا تبدیل شد و خودرو تا به امروز در این موزه قرار دارد، تا یاد Rust Heinz بلندپرواز و البته بداقبال برای همیشه زنده بماند.