جناح شرقی ناتو؛ بازی آمریکا با آتش
هر چه از بحران اوکراین میگذرد، شکاف و واگرایی در میان کشورهای عضو ناتو بیشتر میشود.
چنانکه برخی از کشورهای اروپایی همچون آلمان و فرانسه خواهان یافتن راه حل برای اتمام این بحران هستند و حتی در پی یافتن میانجی موثری در این زمینه میگردند. این در حالیست که استراتژی ایالات متحده همچنان بر تداوم بحران اوکراین مبتنی است و اصل تقابل طولانی با روسیه در سیاستهای واشنگتن جایگاه خاصی دارد. آمریکا به منظور پیشبرد سیاستهای خود، شرکاء و متحدان اروپاییاش را تحت فشار قرار داده تا به هر نحوی که شده، اتحاد و همبستگی خود را حفظ کنند. با این حال به دلیل واگرایی های جدی که در اروپا نسبت به سیاستهای آمریکا در بحران اوکراین و تقابل با روسیه وجود دارد، توجه و تمرکز اصلی واشنگتن بر کشورهای شرق این قاره معطوف شده تا بتواند همچنان آنچه را که "جناح شرقی ناتو" مینامند، با خود همراه نگه دارد.
سفر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به اوکراین و لهستان، در 20 و 21 فوریه 2023، نقشه راه جدیدی را ترسیم کرد که بیش از همه بر افزایش توجه آمریکا نسبت به کشورهای جناح شرقی ناتو متمرکز بود. البته توجه ناتو به تسلیح و تجهیز نظامی کشورهای شرق اروپا امری جدید نیست و در گذشته نیز مسوق به سابقه بوده است. چنانکه در اجلاس ورشو در سال 2016 ناتو تصمیم به استقرار گروههای رزمی در شرق اروپا گرفت و حضور نظامی دائمی خود را در استونی، لیتوانی، لتونی و لهستان تقویت کرد. در اجلاس سال گذشته ناتو در مادرید نیز طرح تقویت نیروهای نظامی در جناح شرقی ناتو تصویب و مطابق با آن مقرر شد که این پیمان نظامی، کشتیهای جنگی، هواپیماها و نیروهای بیشتری را در کشورهای شرق اروپا مستقر کند. مطابق با این برنامه، تعداد نیروهای آماده باش ناتو در این کشورها از 40 هزار به 300 هزار نفر افزایش پیدا کرد. همچنین ناتو اعلام کرد که قصد دارد توانایی رزمی خود را افزایش دهد تا در صورت وقوع یک درگیری مسلحانه، در مدت حداکثر 10 روز حدود 100 هزار، در عرض 10 تا 30 روز حدود 200 هزار و تا 6 ماه حدود 500 هزار نیروی نظامی را در این مناطق مستقر کند.
آنچه که از آن با عنوان جناح شرقی ناتو یاد میشود، کشورهایی را در بر میگیرد که تا سال 1990 بخشی از پیمان ورشو بودند و تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار داشتند. از این جناح با عنوان "گروه بخارست 9" نیز یاد میشود که کشرهایی همچون لیتوانی، لتونی، استونی، بلغارستان، رومانی، مجارستان، لهستان، اسلواکی و جمهوری چک را در بر میگیرد. این گروه در 4 نوامبر 2015 ایجاد شد و از همان ابتدا بر گسترش بیشتر ناتو به شرق و عضویت کشورهایی همچون اوکراین و گرجستان تأکید میکرد. از 10 مه 2021 که جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده طی یک ویدئو کنفرانس در اجلاس بخارست 9 حاضر شد، انگیزه جدیدی برای جناح شرقی ناتو پدید آمد تا خواهان حضور نظامی بیشتر آمریکا در شرق اروپا شود.
درخواستهای جناح شرقی ناتو برای تشدید نفوذ و حضور نظامی آمریکا در شرق اروپا با استقبال واشنگتن مواجه شد و ایالات متحده به طراحی یک استراتژی ترکیبی در خصوص کشورهای هم مرز با روسیه، اوکراین و بلاروس پرداخت. در وهله نخست، امریکا تلاش کرد خود را به حمایت از کشورهای "جناح شرقی" یا آنچه "گروه بخارست 9" نامیده میشود، متعهد نشان دهد و تقویت دفاعی از مرزهای این کشورها را به معنای تقویت مرزهای شرقی ناتو در نظر گیرد. در این راستا امریکا بارها تأکید کرده که تعهد کامل و بیقید و شرط به روح و مفاد ماده 5 منشور ناتو دارد. مطابق با این ماده، هرگونه تجاوز به یکی از کشورهای ناتو، پاسخ و دفاع همه کشورهای عضو این پیمان نظامی را در بر خواهد داشت.
همچنین واشنگتن به حمایت خود از تسلیح مجدد ارتش این کشورها به صورت مستقیم و غیرمستقیم ادامه میدهد. فروش هواپیماها و تسلیحات مدرن به لهستان و رومانی و یا نصب سامانههای دفاع هوایی مدرن در رومانی، بلغارستان و سه کشور حوزه دریای بالتیک از جمله اقدامات مستقیم آمریکا محسوب میشوند. اشتراکگذاری اطلاعات و حمایت از اماکن حیاتی مانند پایگاهها و فرودگاههای نظامی برای آماده شدن در برابر هر گونه گسترش درگیری نیز از دیگر سیاستهایی هستند که توسط آمریکا دنبال شدهاند. در عین حال استقرار تعداد زیادی از سربازان آمریکایی در کشورهای جناح شرقی ناتو همچنان ادامه دارد. برخی از برآوردها نشان میدهند که آمریکاییها بالغ بر 100 هزار سرباز مستقر خود در اروپا را به این کشورها اعزام کردهاند.
همچنین آمریکاییها اقدامات غیرمستقیم زیادی را نیز در حمایت از جناح شرقی ناتو انجام دادهاند. به عنوان مثال، استقرار سربازان آلمانی و انگلیسی در کشورهای بالتیک مطابق با سیاست دفاعی آمریکا در برابر روسیه انجام شد. از سوی دیگر آمریکا به حمایت از انعقاد قراردادهای تسلیحاتی بزرگ میان کشورهای جناح شرقی ناتو و متحدان آسیایی خود ادامه میدهد. چنانکه واشنگتن نقش مهمی در انعقاد قرارداد فروش حدود 1000 تانک و سیستمهای دفاعی کره جنوبی به لهستان ایفا کرد.
به هر روی در شرایطی که اعضای نسبتاً جدید ناتو که عمدتاً کشورهای اروپای شرقی هستند برای تقویت بنیه نظامی خود و حتی استقرار دائمی نیروهای آمریکایی مشتاق هستند اما این روند با چند چالش عمده مواجه است:
نخست آنکه با وجود توسعه چشمگیر طرحهای دفاعی ناتو در شرق اروپا، این امر همچنان برای سیاستمداران کشورهای بالتیک رضایتبخش نیست. به عبارت دیگر آنها همچنان دچار ضعفهای جدی در حوزههای نظامی و دفاعی هستند و معتقدند که ناتو باید توان جناح شرقی خود را بیش از پیش تقویت کند. این در حالیست که آمریکا تمام توان خود را برای تجهیز و تسلیح این کشورها به کار گرفته است.
دوم آنکه، توجه بیش از حد آمریکا به جناح شرقی ناتو باعث برانگیخته شدن نارضایتی اکثر کشورهای غرب اروپا شده است. زیرا آنهااعتقاد دارند که در حال پرداخت هزینههای کشورهای شرقی این قاره هستند؛ بدون آنکه هزینههای فوق دستاورد قابل توجهی در بر داشته باشد.
سوم آنکه، برخی شواهد نشان میدهند که جناح شرقی ناتو باید خود را برای این واقعیت آماده کند که حمایت این پیمان نظامی ممکن است با پایان دوره ریاست جمهوری جو بایدن پایان یابد. در واقع اگر جمهوری خواهان در انتخابات 2024 پیروز شوند و به کاخ سفید بازگردند، همبستگی واشنگتن با این کشورها ممکن است به سادگی از بین برود. زیرا جمهوری خواهان اعتقادی به هزینههای سرسام آور نظامی در شرق اروپا ندارند و بحران اوکراین را بخشی از سیاستهای نابخردانه دموکراتها تلقی میکنند.
چهارم آنکه، در پشت صحنه اجلاسهای ناتو، همچنان انشقاق میان اعضای اروپایی و آمریکا وجود دارد. به عنوان مثال، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، تقویت ستون اروپایی ناتو و مستقلتر کردن آن را ترویج میکند. در نتیجه همراهی کشورهای قدرتمند اروپا با طرحهای آمریکا برای تقویت جناح شرقی ناتو با چالشهای جدی مواجه است.
پنجم آنکه در میان آنچه که جناح شرقی ناتو نامیده میشود، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد. به عنوان مثال، کشوری همچون مجارستان نه تنها تمایلی به تشدید درگیری و تنش با روسیه ندارد بلکه بارها خواهان تجدید نظر غرب و آمریکا در بحران اوکراین شده است.
با این اوصاف، برنامههای آمریکا برای تقویت جناح شرقی ناتو، نه موجب بروز خشنودی این کشورها شده و نه توانسته رضایت قدرتهای اروپایی را جلب کند. ضمن آنکه برنامههای فوق موجب تقویت قوای نظامی ناتو برای ایجاد بازدارندگی در برابر روسیه نیز نشدهاند. در واقع تنها دستاورد برنامههای آمریکا، تشدید تنشهای سیاسی و امنیتی در شرق اروپا بوده که در نهایت میتواند این منطقه را به یک بشکه باروت مبدل کند. ظاهراً آمریکا همانگونه که با تسلیح و تجهیز اوکراین، کییف را در دام انداخت، این بار قصد دارد کشورهای شرق اروپا را درگیر بحرانی بیپایان کند.