کتاب حاشیه ملاعبدالله بهابادی 400 سال کتاب درسی حوزه بود
دبیر علمی کنگره علامه ملاعبدالله بهابادی گفت: در سیره عملی ملاعبدالله نقاط بسیار برجستهای وجود دارد؛ ایشان حقیقتاً یک استاد بزرگ و معلمی نمونه بودند، استادی که دغدغه شاگردپروری داشتند و نسبت به شاگرد احساس مسئولیت میکردند.
به گزارش خبرگزاری شبستان، در عصر صفوی بزرگانی از بهاباد در امور لشکری و کشوری دارای منصب بودند؛ یکی از آنها ملاعبدالله بهابادی است، فقیهی که در عصر صفوی میزیست و ریشه در آب و خاک بهاباد داشت، محمد مفید مستوفی بافقی در کتاب جامع مفیدی درباره ملاعبدالله اینگونه نوشته است: «پیوسته به قلم گوهر نگار نقش تألیف و تصنیف بر لوح روزگار می نگاشت و در میدان درس گوی سبقت بر امثال و اقران میربود»؛ در آستانه برگزاری کنگره بین المللی ملاعبدالله بهابادی، گفت وگویی با حسن عبدی پور، دبیر علمی کنگره علامه ملاعبدالله بهابادی یزدی انجام داده است، متن زیر حاصل این گفتوگو است.
*ابتدا در مورد کنگره بین المللی ملاعبدالله بهابادی و شخصیت او توضیح دهید؟
در کنگره ملاعبدالله ما دو هدف را پیگیری میکنیم؛ اول اینکه بهاباد را که خاستگاه و محل ولادت ملاعبدالله یزدی است معرفی کنیم؛ شهری که از قدیم الایام ظرفیت علمی و فرهنگی بسیار مهمی داشته و نشان میدهد که شخصیتهای بزرگی در این منطقه پرورش یافتهاندکه یکی از آنها علامه بهابادی یزدی است. دوم اینکه شخصیت ملاعبدالله را به جامعه معرفی کنیم؛ شخصیتی که متاسفانه هنوز گمنام است و ابعاد فکری و معرفتی او هنوز ناشناخته است. گرچه ایشان کتابی به نام حاشیه دارند که دربارة علم منطق است و بیش از چهارصد سال در حوزههای علمیه تدریس میشده است، اما این شخصیت بهدرستی معرفی نشده است؛ ما امیدواریم بتوانیم ضمن اینکه ظرفیت علمی و فرهنگی بهاباد را معرفی میکنیم، این شخصیت و نقش سازندهای که در قرن دهم داشته را برای نسل امروز تبیین کنیم تا انشاالله بتوانند از او الگوبردای نمایند.
* ملاعبدالله مربوط به چه قرنی است؟ تا چند سالگی در بهاباد بود؟ تحصیلاتش را کجا و نزد چه کسی گذراند؟
متاسفانه تاریخ ولادت علامه بهابادی هنوز مشخص نیست، وفات ایشان در سال 981هـ.ق. بوده است، یعنی قرن دهم و این را هم می دانیم که ایشان بیست سال هم در نجف زندگی کردهاند و تولیت حرم امیر المومنین(ع) را به عهده داشتهاند؛ ما از تاریخنگاران و همچنین کسانی که تخصص در تاریخ محلی دارند، دعوت میکنیم اگر اطلاعات جدیدی در این زمینه دارند، به دبیرخانه کنگره ارسال نمایند.
*کنگره در کجا و چه زمانی برگزار میشود و تا کنون چه اقداماتی در کنگره انجام شده است؟
با توجه به اینکه اعتبار و شخصیت ملاعبدالله فراتر از ایران است و به تعبیری متعلق به جهان تشیع است و بهجهت اینکه علامه ملاعبدالله تولیت حرم امیرالمومنین(ع) بوده است، چند ماه پیش مذاکراتی با تولیت فعلی حرم داشتیم و قول مساعد دادند که کنگرهای جداگانه نیز در نجف برگزار کنیم؛ بنابراین به اعتبار اینکه ایشان هم ایرانی و هم یزدی است کنگره در ایران برگزار خواهد شد و به لحاظ اینکه اعتبار بین المللی دارد، در نجف نیز برگزار خواهد شد.
انشاالله کنگره نجف را در سال جاری برگزار خواهیم کرد و سال آینده نیز سعی میکنیم کنگره ایران را برگزار کنیم؛ ما از مجموع صد عنوان اثر تألیفی علامه ملاعبدالله برخی را در کتابخانه سلیمانیه استانبول پیدا کردیم، برخی را در عراق و برخی را نیز در کتابخانه ایران پیدا کردیم؛ همچنین برخی از آثار را تاکنون در همین کنگره احیا کردهایم. برخی از آثاری که در کنگره به نتیجه رسیده یا در دست اقدام است عبارتند از:
مجموعه مقالات در سه جلد؛
شناختنامه؛
کتابی در معرفی شخصیت علمی ایشان؛
مجموعه مصاحبهها؛
اندیشههای فقهی در دو جلد؛
کتابی راجع به فلسفه بهنام تشکیک؛
یک کتاب در حوزه کلام؛
بیست اثر دیگر هم در دستور کار داریم که باید مورد تحقیق قرار گیرند و انشاالله چاپ و منتشر خواهیم کرد.
*تکریم و بزرگداشت این شخصیت چه تاثیری میتواند در جامعه معاصر داشته باشد؟
ما یک کشور تمدنی هستیم و وظیفه ما در قبال این تمدن این است که گذشته خود را بشناسیم؛ مقام معظم رهبری اخیراً فرمودند: «احساس هویت ایرانی اسلامی را در نسل جوان و حتی کودکان باید زنده نگه داریم»؛ این شدنی نیست مگر اینکه ما تاریخ بلند و کهن خود را بشناسیم؛ کشور ما در حوزههای مختلف بسیار غنی است؛ علامه بهابادی که حکیم زمانهاش بوده، یکی از صدها اندیشمندی است که تکریم ایشان قطعاً در رشد و شکوفایی امروز ما تاثیرگذار است؛ این تکریمها برای احیا و شناخت میراث گذشته است. متاسفانه ما در حوزه احیای میراث توفیق زیادی نداشتهایم؛ همین ملاعبدالله بهابادی یزدی بیش از سی حاشیه بر کتب مختلف نوشته و در حوزههای مختلفی صاحبنظر بوده است؛ ملاعبدالله، شاگردان زیادی تربیت کرد که یکی از آنها شیخ بهایی است که یک شخصیت تمدنساز است.
ملاعبدالله در زمان شاه طهماسب ماموریت پیدا میکنند که به نجف اشرف برود و تولیت حرم امیرالمومنین(ع) را عهدهدار شود و به تعبیر مقام معظم رهبری: تولیت آن زمان یعنی استاندار و حاکم و همهکاره نجف بودن؛ در آن زمان هم کربلا و هم بعضی مناطق دیگر جزء قلمرو نجف بود؛ بنابراین ایشان در دستگاه و مرکز حکومت صفوی نبودند؛ ضمن اینکه شرایط نجف و سبک زندگی نجف هم اینگونه بود که علما به دنبال تراجمنگاری و زندگینامه نویسی نبودند؛ حتی خود ملاعبدالله که تولیت امیرالمومنین(ع) را داشتند، مزارشان دقیقاً مشخص نیست؛ فقط گفته شده محل دفن ایشان در یکی از رواقهای حرم است؛ درنتیجه ما امروز چارهای جز این نداریم که از طریق آثار و خدمات ملاعبدالله، شخصیت او را بشناسیم.
*آیا شما کتابی هم درباره ایشان نوشتهاید؟
بله! به دلیل اینکه ما پیرامون زندگی ملاعبدالله اطلاعاتمان کم بود، لازم بود ابتدا کتابی را تدوین کنیم که دست محققین و پژوهشگران را باز کند و کدها و سرفصلهایی را بیاوریم که دیگران بتوانند این موضوع را به صورت تخصصیتر دنبال کنند؛ در سیره عملی ملاعبدالله نقاط بسیار برجستهای وجود دارد؛ ایشان حقیقتاً یک استاد بزرگ و معلمی نمونه بودند، استادی که دغدغه شاگردپروری داشتند و نسبت به شاگرد احساس مسئولیت میکردند، استادی که از شاگردانش میخواهد که توانمند باشند و سعی میکند که متخصص پرورش بدهد؛ ایشان سعی کردهاند که هر کدام از شاگردان را در یک حوزه خاص تربیت کنند؛ به عنوان مثال یکی از نتایج زحمات ایشان شیخ بهایی است و دیگری صاحب معالم است که ایشان هم شخصیت بزرگی بودند و یکی دیگر از آنها صاحب مدارک هستند که فقیه بزرگ و بلند آوازهای بودند. حکیمبودن در زمان ملاعبدالله به معنای علامهبودن است.
شیخ بهایی در حاشیة تفسیر قاضی، ملاعبدالله را به صفت علامه توصیف کرده است؛ جالب اینکه شاه طهماسب زمانی به قدرت میرسد که یک نوجوان 11 یا 12 ساله بودند؛ و مقارن با این زمان ملاعبدالله کرسی تدریس داشتند و مدرس بودند، ملاعبدالله از مدرسه شیراز به مدرسه اصفهان میآیند، در آن زمان مدارس فقهی وجود نداشت، فقط مدرسه قم بود که آنجا هم علوم عقلی بیشتر رواج داشت؛ دولت صفوی نیازمند تثبیت موقعیت خودش بود و جناب شاه طهماسب که نوجوانی بیش نبود، نسبت به امرایی که او را احاطه کرده بودند، احساس خطر میکرد، در نتیجه خودش را به فقها نزدیکتر کرد؛ زیرا بر این باور بود که جامعة آن زمان به تحکیم باورها نیاز دارد، لذا مرحوم کرکی و محقق ثانی را دعوت به همکاری کرد، مرحوم کرکی نیز بسیاری از فقها و قضات را از جبل عامل به ایران آورد، بیشک هر حکومتی نیاز به دستگاه قضایی و دستگاه قانونگذاری دارد، حکومت صفویه هم باید همانند رقیب خود یعنی دولت عثمانی میبود؛ زیرا آنها دارای منصبهایی همچون شیخ الاسلام و همچنین دستگاه قضایی بودند. یکی از کسانی که در این خط فکری قرار دارد، ملاعبدالله بهابادی یزدی است؛ با این تفاوت که کاری که علامه بهابادی انجام میدهد در حوزة کلام و الهیات است، مستحضرید که رابطهای بین کلام و اجتماع وجود دارد؛ مثلا یوزف فن اس - نویسنده و اسلامشناس مشهور آلمانی - میگوید: اصلاً خاستگاه دانشِ کلام، اجتماع است؛ اما برخی دیگر نظریهای معتدل و میانه داشتند و گفتهاند: مسائل را متکلم از جامعه میگیرد؛ برخی نیز گفته اند: متکلم مسائل را از جامعه نمیگیرد، اما سعی میکند که به نیاز جامعه و پرسش جامعه پاسخ دهد؛ متکلم کسی است که نسبت به جامعه حساس است و زمانة خودش را میشناسد؛ ملاعبدالله زمانة خودش را که عصر صفوی است و همچنین نیاز جامعة ایرانی که مذهب جدیدی را پذیرفته، بهدرستی زبانشناسی میکند و تمام تمرکز خودش برای این مطلب میگذارد که باورهای مردم باید تعمیق پیدا کند.
* لازم است مفاخری مانند ملاعبدالله بهابادی یزدی به جامعه معرفی شوند؛ چون جامعة ما دربارة او شناخت ندارد.
ایران ما مملو از شخصیتهایی است که شناخته نشدهاند؛ یکی از مطالب مهم و جذاب راجع به ایشان این است که نه تنها بیست سال تولیت حرم امیرالمومنین(ع) را عهدهدار بودند، بلکه اولاد و نوادگان ایشان هم که سیزده نفر بودند، بیش از دویست سال این مسئولیت را به عهده گرفتند؛ این مطلب، هم برای مردم، هم برای حوزویها و هم برای دانشگاهیها ناشناخته است؛ ما تلاش کردیم که در دور دوم فعالیتهای کنگره، نشستهای تخصصی برگذار شود؛ از همینرو از ظرفیتهای دانشگاهی و حوزوی جهت تدوین پایاننامه فراخوان دادهایم تا یک جریان و دغدغه ذهنی ایجاد کنیم و این شخصیت را در محافل آکادمیک داخل کشور و بعد در سطح بینالمللی مطرح کنیم.
*مناسب است معرفی شخصیتهایی مانند ملاعبدالله مطالبی در کتب درسی مدارس هم گنجانده شود و با توجه به اینکه نوجوانان به شناخت ایشان بیشتر نیاز دارند، تنها به معرفی در محافل حوزوی و دانشگاهی بسنده نشود.
کتاب حاشیه ایشان، چهارصد سال کتاب درسی حوزههای علمیه بوده است. ما سعی کردیم که در قالبهای مختلف این شخصیت را معرفی کنیم؛ در اینراستا دوستان ما یک انیمیشن برای کوکان آماده میکنند؛ همچنین یک کتاب رمان را برای مخاطبانی که علاقهمند به کتابهای داستانی و رمان هستند، آماده کردهایم؛ یکی دیگر از دوستان در قالب شعر تمام زندگینامه ملاعبدالله را سرودهاند؛ در نتیجه ما از همة ظرفیتها استفاده کردهایم تا این میراث به نسلهایی که احساس کمهویتی میکنند، معرفی شوند. البته یک نقیصهای در حوزة ادبیات وجود دارد و نسل ما و دانشآموزان باید بیشتر ادبیات بخوانند؛ یکی از ویژگیهای علامه بهابادی این بود که ادیب بودند، حتی تمام فرزندان ایشان ادیب و شاعر بودند، برخی از آنها متکلم بودند، خود ایشان نیز جامع منقول و معقول بود؛ این جامعیت واقعا سخت در یک نفر پیدا میشود؛ اما حتما این شخصیتها میتوانند برای نسل امروز ما الگو باشند و سرگذشتشان چراغ هدایتی برای تلاش بیشتر و پرورش ادیبان و شاعران و متکلمان و فیلسوفان باشد؛ زیرا جامعة ما به حکما بیشتر از گذشته نیاز دارد.
*جوانها و نوجوانهای ما شخصیتهای مشهورِ غیر ایرانی را میشناسند و به آنها گرایش پیدا کردهاند؛ شاید ضعف از ما باشد که شخصیتهای ایرانی را به جوانان بهدرستی معرفی نکردهایم. آقای دکتر شما به عنوان یک فرد فرهیخته و صاحب تألیف، شخصیت ملاعبدالله را چگونه توصیف میکنید؟
ایشان هم متکلم، هم ادیب، هم فیلسوف، هم فقیه، هم شاعر بودند، کتاب حاشیه ایشان بر حاشیه خُطایی، حاوی سه هزار بیت شعر به زبان عربی است که نشان دهندة قدرت فکری این شخصیت است؛ اما شخصیت علامه فقط منحصر در این حوزه نبوده است؛ به عقیدة بنده علامه بهابادی در تراز انقلاب اسلامی و تمدن شیعی است؛ مدیریت ایشان در نجف الگویی مناسبی برای جامعه امروز ما است؛ زیرا در نجفِ آن روز، هم یهودی و هم اهل سنت و هم تشیع زندگی میکردند، اما ایشان سعی میکند با مدیرت خودش حقوق همه را رعایت کند و تمام طبقات جامعه را توصیه میکند که به یکدیگر احترام بگذارند.
در امور عتبه تحولاتی را ایجاد کردند و زمانی هم که قدرت داشتند سعی میکردند که سفیر علمی و فرهنگی شیعه باشند؛ زمانی که جنوب عراق و عتبات مقدسه بین دولت صفوی و عثمانی رد و بدل شد و زمانی که عثمانیها قدرت گرفتند، باز ملاعبدالله و اولاد ایشان را تایید کردند؛ بهخاطر این که مدیریت صحیح و تعامل سازندهای داشتند. البته اکثر حکمای اسلامی ما شیعه بودند، شیعه این ظرفیت بزرگ را دارد، آستانة تحمل علمای ما بسیار بالاست و همواره سعی کردهاند از راه گفتوگو و راههای منطقی مسائل را حل کنند؛ مباحث منطقی فقط برای خواندن در کلاس نیست؛ بلکه باید اینها را در زندگی اجتماعی و حکمرانیمان به اجرا بگذاریم و این همان بخشهای ناشناختهای است که به ما کمک میکند که بتوانیم ایران اسلامی را از بحرانهای مختلف عبور دهیم، و این قدرت نرم میتواند جمهوری اسلامی را به جلو ببرد؛ بههمان نحوکه علامه بهابادی در قرن دهم این کار را کردند و مکتب اهل بیت(ع) را به درستی معرفی کردند و حوزة نجف را در حمایت از حکومت شیعی تقویت کردند، با اینکه اختلافاتی وجود داشت و کار دشواری بود؛ چون برخی به حکومت اعتماد نداشتند؛ اما ایشان با روشنفکری و زمانشناسی، علما را قانع کردند که حکومت امروز بستری برای معرفی ظرفیت و مکتب اهل بیت(ع) و اجرای شریعت بر اساس مذهب شیعی است؛ البته همة رفتارهای حکومت صفوی را تایید نمیکردند و در مواردی که موافقت با شریعت داشت تایید کردند و آنجا که اشکالاتی بود مخالفت میکردند.
وظیفه علما شناخت نیازهای جامعه و نظارت بر حکومت است؛ علامه بهابادی شخصیتی است که امتداد اجتماعی دارد؛ یعنی فقیهی است که در صحنه حضور دارد؛ ایشان خودشان کشاورزی میکردند و از دسترنج خودشان استفاده میکردند؛ با توده مردم تعامل داشتند؛ همة اینها نمودهای عینی آن علومی است که ایشان داشتهاند؛ علمی که به عمل نیاید به درد نمیخورد، سخن زیبا خوب است، اما عمل زیبا بهتر است و این چیزی است که ما امروز به آن نیاز داریم و این منظومه فکری ایشان از حوزة نظری در بخشهای مختلف زندگی ایشان تجلی پیدا کرده است.
*آقای دکتر با توجه توصیف شما از این شخصیت، ما چگونه میتوانیم این شخصیت را الگو قرار دهیم؟ یا چگونه یک نوجوان میتواند از این شخصیت الگو بگیرد؟
وقتی که نسل امروز این شخصیتها را بشناسد و بداند که چقدر انسانهای جامعی بودند و چه خدماتی را داشتند، اینها را الگو قرار میدهند. الگوها معمولا کسانی هستند که موفقیتهایی در حوزة نظر و عمل داشتهاند، ما الگویی که فقط در نظر موفق بوده را نمیتوانیم معرفی کنیم، شخصیت بزرگ پیامبر اسلام(ص) قبل از اینکه چیزی را به جامعه بگویند یا توصیهای داشته باشند، خودشان نخست عامل به آن بودند؛ اهل بیت ما هم همینگونه بودند؛ سیره عملی آنها جلوتر از سیرة نظریشان بوده است؛ ما در جامعه امروز چنین چیزی نیاز داریم.
*آقای دکتر از بهاباد زادگاه ملاشما عبدالله چقدر شناخت دارید؟
من معتقدم فرهنگ بهاباد هنوز متاثر از عصر ملاعبداللهها است و این دیار فرهنگ بسیار غنی و مردمان ادیبی دارد و در زمینههای مختلف هنری و علمی استعدادهای بالایی وجود دارد، اما من به دوستان فرهیخته آنجا توصیه کردهام که یک محفل نخبگانی داشته باشند تا سطح فرهنگی بهاباد را بالاتر ببرند؛ یعنی اگر یک گردشگر به بهاباد سفر کرد احساس کند که این شهر، دارای این عقبه فکری و بزرگانی در حوزة ادبیات است. اگر ما در میدان نباشیم، هیچ اتفاقی در جامعه نمیافتد؛ معلم نباید به کلاس درس و محیط آموزشی بسنده کند، تمام مردم شهر وظایفی دارند و باید این سطح فرهنگی بالا برود و نقایص جبران شود، آنها باید ملاعبدالله را اسوه قرار دهند و تجدید میثاق کنند که علامههای بهابادی را زنده نگه دارند، ما باید سبک زندگی ایشان را در زندگی خودمان جاری و ساری کنیم؛ به نظر بنده بهاباد با اینکه شهر کوچکی است اما از جهت فرهیختگی سطح نسبتا قابل قبولی دارد و امیدواریم با معرفی این شهر، گردشگران، دانشگاهیان، حوزویان بیشتری به این شهر مسافرت کنند. یکی از پیشنهادات این است که یک مجموعة فرهنگی تاسیس شود تا بتواند در معرفی فرهنگ و تاریخ بهاباد موثر باشد.
پایان پیام/49