متن سخنرانی وزیر خارجه روسیه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد
سرگئی لاوروف وزیر خارجه فدراسیون روسیه روز شنبه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سخنانی مواضع مسکو را در خصوص موضوعات روز جهان بیان و خواستار پایبندی همه اعضا به منشور سازمان ملل متحد و معیارهای حقوقی و قانونی این نهاد شد.
عدم پذیرش اصل برابری و توافق ناپذیری کلی مدتهاست که "کارت ویزیت" نوعی غرب جمعی شده است. آمریکایی ها و اروپایی که که عادت کرده اند از بالا به سایر جهان نگاه کنند به شکل مطلق و کنار هم قول هایی می دهند، تعهداتی بر عهده می گیرند، از جمله الزامات کتبی و حقوقی و بعد از آن آنها را به راحتی اجرا نمی کنند. بنا به گفته رئیس جمهور ولادیمیر پوتین غرب خود را به واقعی ترین "امپراتوری دروغ" تبدیل کرده است.
شوروی در لحظه پایان "جنگ سرد" نقش تعیین کننده ای را در متحد کردن آلمان و هماهنگ سازی بندهای معماری جدید امنیت در اروپا، بازی کرد. در عین حال به مقامات شوروی و بعد از آن روسیه اطمینان های مشخصی را در مورد عدم گسترده شدن پیمان نظامی ناتو به سمت شرق داده شد. متون ثبت شده مذاکرات مربوط در بایگانی های ما و غربی ها وجود دارد. اما این اطمینان بخشی های رهبران غربی حرف پوچ شدند، آنها تصمیم هم نداشتند که اینها( قول ها) را اجرا کنند. در عین حال این امر که آنها با نزدیک شدن ناتو به مرزهای روسیه به شدت تعهداتی پذیرفته در سطح عالی رسمی از مسیر سازمان همکاری و امنیت اروپا در خصوص تقویت نکردن امنیت خود بواسطه ناامنی دیگران و جلوگیری تسلط سیاسی – نظامی در اروپا توسط هر کشوری، یا گروهی از کشورها و یا سازمانی، را نقض می کند، رهبران غربی را ناراحت نمی کرد.
در سال 2021 به شکل متکبرانه ای پیشنهادات ما برای انعقاد توافقات در زمینه ضمانت های متقابل امنیت در اروپا بدون تغییر جایگاه عدم قرار گرفتن اوکراین در پیمان، رد شدند. غرب به اجرای طبق برنامه مسلح سازی روس هراسانه رژیم کی یف که در نتیجه کودتای دولتی خونین به قدرت رسید و برای آماده سازی شروع جنگ ترکیبی علیه کشور ما استفاده شد، ادامه داد.
کشورهای ناتو که تحت رهبری آمریکا می باشند نه تنها توانایی های تهاجمی خود را توسعه و به روز می کنند، بلکه تلاش می کنند تسلیحات تقابلی را به فضا و محیط خبری منتقل کنند. تلاش ها برای توسعه حوزه اختیارات این پیمان در تمامی نیمه شرقی کره زمین تحت شعار فریبنده "جدایی ناپذیری امنیت اروپا- آتلانتیک و منطقه هند - اقیانوس آرام"، بروز جدید و خطرناکی از توسعه طلبی ناتو می باشد. واشنگتن تحت این هدف پیمان های کوچک نظامی- سیاسی تحت کنترل خود همچون AKUS، "سه گانه" ایالات متحده- ژاپن- کره جنوبی، "چهارگانه" توکیو- سئول-کانبرا- ولینگتن را با کشاندن اعضای آن به مشارکت عملی با ناتو، را ایجاد می کند که زیرساخت های خود را در تئاتر اقیانوس آرام ایجاد نماید. جهت گیری پنهان نشدنی چنین تلاش هایی بر علیه روسیه و چین و فروپاشی معماری فراگیر منطقه ای حول "آسه آن"، خطرات بروز یک جرقه انفجاری جدید تنش ژئوپلتیکی را در کنار منشا(تنش) بیش از حد شعله ور شده اروپایی، ایجاد می نماید.
اکثریت جهانی با تمام توان تلاش می کند مسیر واحد امور را متوقف نماید. در بیانیه ویلنیوس پیمان آتلانتیک شمالی، "شراکت بسیار مستحکم بین روسیه و چین" بعنوان "تهدید برای ناتو" تعریف می شود. رئیس جمهور امانوئل مکرون چندی پیش در سخنرانی خود برای سفرای خود در خارج از کشور نگرانی صادقانه خود در مورد توسعه بریکس، را با ارزیابی این اتفاق بعنوان مدرک "سخت شدن شرایط در عرصه بین المللی که خطر تضعیف غرب را بویژه اروپا را به همراه دارد، بیان کرد... بازنگری نظم جهانی، اصول آن، اشکال مختلف سازمان آن که در آنها غرب موضع مسلط را در اختیار داشت و دارد، در جریان است". چنین افشاگری هایی: اگر کسی در جایی بدون ما جمع شود، بدون ما یا بدون اجازه ما دوستی کند، بعنوان تهدیدی برای سلطه ما می باشد؛ توسعه ناتو در منطقه آسیا اقیانوسیه خیر است اما گسترش بریکس خطرناک است.
برای روسیه روشن است که مسیر دیگری وجود ندارد. این درحالیست که ایالات متحده آمریکا و "غرب جمعی" تابع آن به ایجاد درگیری هایی که به شکل مصنوعی بشریت را در بلوک های متخاصم تقسیم می کنند و مانع دستیابی به اهداف مشترک می باشند، ادامه می دهند. آنها دست به هر کاری می زنند تا از شکل گیری نظم جهانی واقعا چند قطبی و عادلانه جلوگیری کنند. تلاش می کنند تا جهان را به بازی در قالب "قواعد" محدود خودخواهانه خود مجبور سازند.
این در حالیست که غرب همچون گذشته خود را بالاتر از مابقی بشریت می داند – همچون اظهارات ژوزف بورل رئیس دیپلماسی اتحادیه اروپا در مورد اینکه "اروپا باغی شکوفا است و همه دیگران حول آن – جنگل می باشد". این باعث ناراحتی او نمی شود که در این باغ – گسترش اسلام هراسی و انواع دیگر بی تحملی نسبت به ارزش های سنتی تمامی ادیان صورت می گیرد. موارد سوزاندن قرآن، هتک حرمت تورات، تحت تعقیب قرار دادن کشیشان اورتدکس و دیگر اقدامات تحقیر کننده احساسات مومنین، به معنای واقعی کلمه در اروپا شیوع می یابد.
بکارگیری اقدامات محدود کننده یکجانبه توسط غرب، نقض فاحش اصل برابری حاکمیتی دولت ها می باشد. در کشورهایی که قربانی تحریم های غیر قانونی شده اند (که همه روزه بیشتر هم می شوند)، به خوبی می دانند که محدودیت ها در وهله اول به اقشار آسیب پذیر تر ضربه می زند. محرک پدیده های بحرانی در بازارهای مواد غذایی و انرژی می شوند.
تلاش های تحمیلی "اوکراینی کردن" دستور العمل روز مباحث بین المللی با پس زدن یکسری از بحران های منطقه ای حل نشده که بسیاری از آنها سال های زیادی است و حتی دهه هاست که به درازا کشیده اند، تبدیل به پدیده واضح خودپرستی اقلیت غربی شده است.
عادی سازی تمام و کمال شرایط در خاور میلنه بدون حل مسئله اصلی یعنی حل و فصل درگیری فلسطین و اسرائیل که به دراز کشیده است، بر مبنای قطعنامه های سازمان ملل متحد و ابتکار صلح عربی، غیر قابل دستیابی می باشد. فلسطینی ها بیش از 70 سال منتظر دولتی که بطور رسمی به آنها وعده داده شده است، می باشند؛ در حالی که آمریکایی هایی که روند میانجیگری را تک قطبی کرده اند، هر کاری می کنند که جلوی آنرا بگیرند. همه را فرا می خوانیم تا تلاش های کشورهای مسئول را با هدف ایجاد شرایط برای از سرگیری گفتگوهای مستقیم فلسطینی –اسرائیلی، متحد سازیم.
امیدواریم که با مساعدت سازمان ملل متحد، لیبیایی ها بتوانند به شکل کیفی انتخابات سراسری در کشور خود که بسیار آسیب دیده و بیش از ده سال است که نمی تواند از تبعات تخاصم ناتو که دولت لیبی را نابود و دروازه ها را برای گسترش تروریسم در منطقه صحرا – ساحل و موج مهاجران غیر قانونی به اروپا و سایر بخش های جهان باز کرد، عبور نماید. تحلیلگران تاکید می کنند: بلافاصله بعد از اینکه معمر قزافی از برنامه نظامی هسته ای چشم پوشی کرد، آنرا نابود کردند. غرب به همین واسطه ریسک های خطرناکی را برای تمامی حالت عدم اشاعه ایجاد کرد.
تشدید تشنج نظامی توسط واشنگتن و متحدان آسیایی آن در شبه جزیره کره، جایی که ظرفیت راهبردی ایالات متحده آمریکا در حال تجمیع می باشد، باعث نگرانی می باشد. ابتکارات روسی – چینی برای بررسی بعنوان وظایف دارای اولویت بشردوستانه و سیاسی، رد می شوند.
با تعقیب روابطه عصبی غرب نسبت به حوادث اخیر در آفریقا و بویژه در نیجر و گابن، نمی توان به یاد نیاورد که واشنگتن و بروکسل چگونه نسبت به کودتای دولتی خونین در اوکراین در فوریه 2014 – یک روز بعد از دستیابی به توافق برای حل و فصل تحت ضمانت اتحادیه اروپا، که اپوزسیون آنرا به راحتی لگد مال کرد- عکس العمل نشان دادند. ایالات متحده آمریکا و متحدان آن از این کودتای دولتی با استقبال از آن بعنوان "پدیدار شدن دموکراسی"، حمایت کردند.
در خصوص تصمیمات جامعه جهانی که روی کاغذ باقی می مانند، خواستار این هستیم که در نهایت روند استعمارزدایی در چارچول قطعنامه های مجمع عمومی به پایان رسیده و توقف اقدامات استعمارگرایانه و استعمارگری نوین محقق گردد.
تصویر واضح آن "قوانینی" که غرب می خواهد کل جهان با آن زندگی کند، سرنوشت تعهداتی که آنها در سال 2009 برای ارائه 100 میلیارد دلار به کشورهای درحال توسعه برای سرمایه گذاری در برنامه ها در حوزه سازگاری با تغییرات آب و هوایی بر عهده گرفتند، می باشد. سرونوشت این قول های عملی نشده را با آن مبالغی مقایسه کنید که ایالات متحده آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا برای حمایت از رژیم نژاد پرست در کی یف هزینه کرده است – بنا بر ارزیابی ها، تا 170 میلیارد دلار از فوریه 2022 – و شما رابطه "دموکراسی های غربی شکوفا" با "ارزش های" بدنامشان را نسبت به خودتان را درک خواهید کرد.
در مجموع زمان شکل دهی هرچه سریعتر معماری موجود رهبری جهانی فرا رسیده است. این موضوع مدت هاست که پاسخگوی اقتضائات دوران نمی باشد. ایالات متحده آمریکا و متحدان آن می بایست از مهار مصنوعی تقسیم مجدد سهمیه های دارای حق رای در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول با به رسمیت شناختن وزن واقعی اقتصادی و مالی کشورهای جنوب جهانی، دست بردارند. همچنین لازم است تا فعالیت ارگان حل و فصل اختلافات سازمان تجارت جهانی بی درنگ رفع محدودیت شود.
توسعه شورای امنیت نیز بیش از پیش مورد نیاز می گردد – صرفا از طریق رفع کمبود حضور کشورهای جامعه جهانی در ترکیب آن – آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین. مهم است که اعضای جدید شورای امنیت – چه دائم و چه موقت – دارای جایگاه رهبری هم در منطقه خود و هم سازمان های فراگیر جهانی، همچون جنبش عدم تعهد، "گروه 77"، سازمان همکاری های اسلامی باشند.
وقت آن رسیده تا روش های عادلانه تر شکل گیری دبیرخانه سازمان ملل متحد نیز بررسی شود. معیار های موجود طی سالیان دراز، بازتاب دهنده وزن واقعی دولت ها در امور جهانی نبوده و به شکل مصنوعی سلطه بیش از حد شهروندان کشورهای ناتو و اتحادیه اروپا را تامین می نمایند. این عدم تعادل ها بیش از پیش در قدرت سیستم قراردادهای دائمی که صاحبان آن را به موضع کشورهای مالک مقر سازمان های بین المللی که اکثریت قریب به اتفاق آنها در پایتخت هایی قرار دارند که سیاست غرب را اجرا می کنند، پیوند می دهند.
تلاش های غرب برای حفظ سلطه در سیاست، اقتصاد و سرمایه گذاری های جهانی که دائما خصمانه تر می شوندف با روندهای مثبت در تضاد می باشند. اجتناب از تکه تکه سازی جهان به بلوک های تجاری محاصره شده و مناطق عمده در راستای منافع مشترک قرار دارند. اما اگر ایالات متحده و متحدان آن نمی خواهند در مورد دادن ویژگی عادلانه بودن و داشتن حقوق برابر به روندهای جهانی سازی توافق کنند، دیگران مجبور خواهند شد تا نتیجه گیری خود را صورت داده و به قدم هایی فکر کنند که به چشم انداز های توسعه اجتماعی – اقتصادی و فناوری خود بدون وابستگی به انستیتوهای استعمارگری نو کلان شهر های سابق، کمک نماید.
سازمان ملل متحد در نتیجه جنگ جهانی دوم تاسیس شد و هرگونه تلاشی برای بازبینی نتایج آن به مبانی این سازمان جهانی آسیب می زند. بعنوان نماینده کشوری که سهم تعیین کننده ای را در سرنگونی فاشیسم و نظامی گری ژاپنی داشت، مایلم توجهات را به چنین پدیده آشکاری چون بازپروری نازی ها و همدستان آنها در برخی کشورهای اروپایی و قبل از هر چیز در اوکراین و منطقه حاشیه دریای بالتیک، جلب نمایم. بصورت خاص این مهم که سال گذشته برای اولین بار آلمان، ایتالیا و ژاپن بر علیه قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص جلوگیری از قهرمان سازی نازیسم رای دادند، باعث نگرانی می باشد. این واقعیت حزن انگیز صادقانه بودن توبه دولت های مورد اشاره برای جنایات دسته جمعی علیه بشریت در سالهای جنگ جهانی دوم را با شک روبرو کرده و با شرایطی که ایشان طبق آن در سازمان ملل متحد بعنوان اعضای کامل پذیرفته شدند، در تضاد می باشد. مصرانه می خواهم که توجه ویژه ای را به این "دگردیسی ها" که بر خلاف موضع اکثریت جهانی و اصول منشور سازمان ملل متحد می باشند، اختصاص دهید.