چطور میتوان به مهارت مثبتاندیشی دست یافت؟
هفته سلامت روان سال ۱۴۰۲ از ۱۸ مهرماه با شعار «سلامت روان مسئولیت فردی و اجتماعی همه ماست» آغاز شد. عنوانی که برای دومین روز از این هفته در نظر گرفته شده است «تأثیر توجه مثبت در سلامت روان» است.تقوا...
هفته سلامت روان سال ۱۴۰۲ از ۱۸ مهرماه با شعار «سلامت روان مسئولیت فردی و اجتماعی همه ماست» آغاز شد. عنوانی که برای دومین روز از این هفته در نظر گرفته شده است «تأثیر توجه مثبت در سلامت روان» است.
تقوا ابراهیمی، دکترای روانشناسی و رواندرمانگر در گفتوگو با ایکنا به تأثیر مثبتاندیشی در بهبود سلامت روان و همچنین آسیبهای احتمالی آن پرداخته است که در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ مثبتاندیشی چیست؟
مثبتاندیشی صرفاً داشتن افکار خاص نیست و در افکار خاص متناسب و خوب هم خلاصه نمیشود، بلکه نوعی رویکرد است که جهتگیری کلی درباره زندگی محسوب میشود. درواقع مثبتاندیشی، توجه داشتن به امور مثبت در زندگی و نپرداختن به جنبههای منفی است. مثبتاندیشی به این معناست که تصور خوبی راجع به خودمان داشته باشیم و خودمان را دائماً سرزنش نکنیم. مثبتاندیشی، نیک اندیشیدن درباره دیگران و حسن ظن داشتن به آنهاست. مثبتاندیشی یعنی انتظار داشته باشیم، بهترین چیزها و هر آنچه در فکرمان است، به آنها برسیم و یقین داشته باشیم که به خواستههایمان میرسیم. در واقع مثبتاندیشی زندگی کردن با دید مثبت است و افراد مثبتاندیش گذشته را با خوشرویی و رضایتمندی به خاطر میآورند و اینکه هیچ وقت افسوس نمیخورند که من در گذشته باید کاری را انجام میدادم و انجام ندادهام و آنها به آینده امیدوار هستند.
مثبتاندیشی به ما کمک میکند به بهترین شکل با زندگی کنار بیاییم و اولین قدم برای داشتن زندگی مثبتتر این است که روی احساسات، باورها و افکار خودمان کار کنیم و هر یک از آنها را به خوبی بشناسیم. نکته مهم دیگر این است که افراد مثبتاندیش با کسانی که دارای تفکر منفی هستند، بسیار متفاوت هستند و موفقیتهای بیشتری را نسبت به افراد با تفکر منفی در زندگیشان تجربه میکنند، سالمتر و بهتر زندگی میکنند و آنچه در زندگی آنها نمایانگر است، واقعبینی است.
در مثبتاندیشی، آگاهی داشتن از مسئله و نکتهای که با آن مواجه هستیم، حائز اهمیت است. اینکه نحوه تفکر ما در مورد یک واقعه یا حادثه پیش میآید، چطور است و ما با آن چطور برخورد میکنیم؟ آیا ذاتاً شاد میشویم و یا آنقدر مسئله غمبار است که ما آن را غمبارتر هم میکنیم؟ در واقع حقیقت ماجرا را چگونه برداشت میکنیم؟ احساساتی که از آن حادثه یا ماجرا داریم آیا با عینک بدبینی، سوءظن و سرزنش است و یا با خوشبینی، شور و اشتیاق، اطمینان و اعتماد برخورد میکنیم؟
مثبتاندیشی حلقهای ایجاد میکند که باعث ایجاد و تولید انرژی بوده و تولید انرژی مثبتاندیشی، اعتماد به دیگران است و ما در حلقه مثبتاندیشی به دیگران اعتماد میکنیم و عزت نفس و اعتماد را به خودمان برمیگردانیم. بنابراین مثبتاندیشی یعنی برخورداری از تعادل درونی مناسب و حفظ آرامش و خونسردی در مواجهه با مشکلات است، برای اینکه فرد بتواند انگیزه شخصی خود را حفظ کند و اقدام مناسب انجام دهد و از آن اقدام، احساس خوبی داشته باشد. مثبتاندیشی این نیست که به مشکلات توجه نکنیم و به صورت کاذب(الکی) خوشبین و یا ایدهآلگرا باشیم. بلکه با مشکلات و مسائل روبرو میشویم و در دام احساسات ناخوشایند نمیافتیم و مشکل را حل میکنیم و اقدام مناسب انجام میدهیم.
ایکنا ـ چرا مثبتاندیشیدن برای سلامتی سودمند است؟
وقتی ما به یکسری از آگاهیها و احساساتمان آگاه و توانمند میشویم، خودباوری در ما زنده میشود و این خودباوری و شناسایی افکار به ما کمک میکند، افکار مثبت را از افکار منفی تشخیص دهیم و احساساتمان را شناسایی کنیم. در این صورت خودباوریها در ما زنده میشود و کمک میکند راه صحیح و مناسب را انتخاب کنیم و تصمیم مناسب را در لحظه بگیریم.
مثبتاندیشی برای سلامتی سودمند است، به این دلیل که ما بدون دلیل در مورد موضوعی استرس و اضطراب پیدا نمیکنیم، وسواس به سراغ ما نمیآید و میتوانیم مواجهه صحیح با موضوع پیدا کنیم و این امر به سلامت روان ما بسیار کمک میکند.
آیا ممکن است مثبت اندیشی آسیبهایی نیز به همراه داشته باشد؟
آسیبی که در مثبتگرایی وجود دارد، ممکن است واقع گرایی را از ما بگیرد و ما به مثبتگرایی کاذب روی بیاوریم، بنابراین باید جلوی آن را بگیریم و به سمت واقعگرایی برویم. یعنی میل به کمالگرایی را کم کنیم و خواستههای طبیعیمان را با اهدافمان یکی کنیم، اهداف، احساسات و رفتارمان را در یک سمت و سو قرار دهیم و اگر بخواهیم از کمالگرایی فاصله گرفته و به سمت مثبتگرایی برویم، باید تعادلی بین اینها باشد، یعنی انتظارات و رفتارها، هیجانات، افکار، باورها و موقعیتها را در نظر بگیریم که آسیبی از مثبتگرایی که به غلط برای بعضیها به وجود میآید، برای ما به وجود نیاید.
این را شنیدهاید که برخی میگویند؛ زندگی خیلی خوب است و یا همه چیز آرام است و ما همه جا احساس راحتی میکنیم. این در واقع مثبتگرایی غلط است. در این زمینه ما واقعگرایی را از دست میدهیم. واقعگرایی این است که ما مشکلی داریم و با مشکل مواجه میشویم و سعی میکنیم مشکل را بشناسیم و راهحلهای پیش رو را ببینیم. مشکل وجود دارد و از بین نرفته است و باید کمکم با مشکل، افکار و احساساتمان کنار بیاییم تا راه درست را انتخاب کنیم. بنابراین آسیب مثبتگرایی این است که به دام و تله کمالگرایی بیفتیم.
مهارت مثبتاندیشی را از چه سنی میتوان در خود تقویت کرد؟
از زمانی که کودک روند رشد خود را طی میکند، بهتر است از همان زمان به صورت سیستمی پیش برود، اما گاهی هم دیرتر نیز میشود، یعنی در هر سنی احساس کنیم که میتوانیم به فرد مثبتگرایی تبدیل شویم، آن زمان جرقهاش میخورد و میتوان در آن محیط وارد شد و پیش رفت.
چطور میتوان به مهارت مثبتاندیشی دست یافت؟
اول باید سبک و شیوه را تغییر دهیم و از خودمان بپرسیم، اندازه و تصویرهای ذهنی من تا چه اندازه درست است و روش مثبت کردن تصویرهای ذهنی را انجام دهم و تصویرهای ذهنی مثبت را بزرگ و تصویرهای ذهنی منفی را کوچک کنم. اگر این کار را انجام دهیم موفق خواهیم بود. همچنین از خودمان بپرسیم؛ تصویرهای ذهنی در چه فاصلهای از ما قرار دارند؟ این تصویرهای ذهنی چقدر به من نزدیک هستند؟ تصویرهای منفی چقدر از من دور هستند؟ این تصویرها چقدر منسجم و یا گسستهاند؟ تصویرهای ذهنی من چقدر روشن و شفاف و یا محو و مبهم است؟ آیا این مبهم بودن به من آرامش میدهد؟ در حالی که اگر روشن و شفاف شود شاید خیلی از راهها را برای من باز کند و شاید تصویر مثبتی را روی ذهن من بگذارد.
گاهی از خودمان سؤال کنیم، تصویرهای ذهنی که در ذهن من ماندگار شده است، سیاه یا سفید است؟ سعی کنیم به آنها رنگ بدهیم و آنها را درخشانتر ببینیم و به آنها شور و اشتیاق بدهیم. زاویه دیدمان نیز مهم است. تصویرهای ذهنی من فعالانه در صحنه حضور دارند و یا اینکه من فقط مشاهدهگر هستم؟ صحنه تجسمیشان چگونه است؟ این تصویرهای ذهنی در حال حرکت هستند و یا ساکناند؟ سالها تصویرهای ذهنی منفی از کودکی تا حالا باقی مانده است؟ آیا بهتر نیست به آنها سرعت بدهم و تصویرهای ذهنیام را افزایش دهم؟ در حالی که آهسته حرکت میکنند به آنها سرعت بدهم و جلو ببرم؟
از مهارتهای مثبتاندیشی سخنان سازنده است، گزیدهگو باشند، زبان نه تنها نشانه رفتار است، بلکه تأثیرگذار هم است. پس برای مثبت زندگی و مثبت کسب و کار کردن و مثبت و واقعی زندگی کردن واژهها و کلمات مثبت استفاده کردن کار مرا راحتتر و صحیحتر جلو میبرد. گزیدهگویی همیشه در مثبت گرایی کمک میکند و با گزیدهگویی میتوانم کلمات و واژهها را مثبتتر به کار ببرم. به کار بردن کلمه باید در مثبتاندیشی من را اذیت میکند و حتی شاید مثبتاندیشی مرا به تأخیر بیندازد. ما اصطلاحات و کلماتی مانند من باید، من نباید، بایستی و ... کلمات منفی و نامتناسب و اشتباهی هستند که در مثبت گرایی ما را به سمت عقب میبرند و دشواریهای کار ما را زیاد میکنند.
ایجاد باورهای مثبت و صحیح نیز اهمیت ویژهای دارد که به درستی از باورهایمان که وجود دارند و مثبت هستند استفاده کنیم و روی آن ماندگار بمانیم. اگر باوری غلط است، سر غلط بودن آن بایستیم. اما سعی کنیم در مسیر درست پرورش دهیم.
نکته بعد شناسایی باورهاست که باید باورهای مثبت و منفی را بشناسیم. اگر باورهای مثبت را بشناسیم، میتوانیم خیلی دقیقتر جلو برویم و جسارت بیشتری داشته باشیم. همچنین باید بتوانم باورهای مثبت و منفی را از هم تفکیک کنم.
باورهای مثبت به ما اعتماد به نفس میدهد و موجب تحکیم روابط ما با دیگران میشود، باورهای منفی عزت نفس ما را ضعیف میکند و موجب دوری و عدم موفقیت ما میشود. ما باید ترسهایمان را کنار بگذاریم و نگرشهایمان را ارزیابی کنیم و سعی کنیم کارهایی انجام دهیم که باورهای درست ما را پرورش میدهند. همچنین متوجه باشیم، باورهایی که 10 سال پیش ایجاد شدهاند، قابل تغییر هستند و به جای اینکه عبارتهایی را به کار ببریم که درماندگی و ناتوانی ما را نشان میدهد، میتوانیم عبارتهایی را به کار ببریم که توانمندی ما را توصیف میکند و از جملات ترکیبی ناخوشایند که نشانگر عدم رضایت و نارضایتی دائم است، استفاده نکنیم.
مثبتگرایی به همه ما در هر سنی کمک میکند که با دیدی مثبت و نگرشی شادمانه به زندگی نگاه کنیم. اینکه رفتارهای مثبت دارم و ارتباط مثبت برقرار میکنم و با وجود همه تفکرات منفی و خوشبینیهای کاذب، همه چیز را با دید باز نگاه میکنم. تفکر میکنم، میسنجم، افکار منفیام را تغییر میدهم و سعی میکنم به صورت عملی از موقعیتهای مختلف استفاده کنم و به سمت واقعگرایی و تفکر مثبت گام بردارم.
افرادی که مثبتاندیش هستند، در مقابل کسانی که دارای تفکر منفی هستند، موفقیتهای بیشتری دارند، سالمترند و روابط بهتری را برقرار میکنند. حتی در برنامه زندگی، غذایی، سلامت روان و هر آنچه در زندگی اتفاق میافتد، با دیدی درست گام برمیدارند و به سمت مثبت جلو میروند و راه و گامشان به سمت جلو است و هرگز به سمت عقب گام برنمیدارند.
تقوا ابراهیمی، دکترای روانشناسی و رواندرمانگر در گفتوگو با ایکنا به تأثیر مثبتاندیشی در بهبود سلامت روان و همچنین آسیبهای احتمالی آن پرداخته است که در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ مثبتاندیشی چیست؟
مثبتاندیشی صرفاً داشتن افکار خاص نیست و در افکار خاص متناسب و خوب هم خلاصه نمیشود، بلکه نوعی رویکرد است که جهتگیری کلی درباره زندگی محسوب میشود. درواقع مثبتاندیشی، توجه داشتن به امور مثبت در زندگی و نپرداختن به جنبههای منفی است. مثبتاندیشی به این معناست که تصور خوبی راجع به خودمان داشته باشیم و خودمان را دائماً سرزنش نکنیم. مثبتاندیشی، نیک اندیشیدن درباره دیگران و حسن ظن داشتن به آنهاست. مثبتاندیشی یعنی انتظار داشته باشیم، بهترین چیزها و هر آنچه در فکرمان است، به آنها برسیم و یقین داشته باشیم که به خواستههایمان میرسیم. در واقع مثبتاندیشی زندگی کردن با دید مثبت است و افراد مثبتاندیش گذشته را با خوشرویی و رضایتمندی به خاطر میآورند و اینکه هیچ وقت افسوس نمیخورند که من در گذشته باید کاری را انجام میدادم و انجام ندادهام و آنها به آینده امیدوار هستند.
مثبتاندیشی به ما کمک میکند به بهترین شکل با زندگی کنار بیاییم و اولین قدم برای داشتن زندگی مثبتتر این است که روی احساسات، باورها و افکار خودمان کار کنیم و هر یک از آنها را به خوبی بشناسیم. نکته مهم دیگر این است که افراد مثبتاندیش با کسانی که دارای تفکر منفی هستند، بسیار متفاوت هستند و موفقیتهای بیشتری را نسبت به افراد با تفکر منفی در زندگیشان تجربه میکنند، سالمتر و بهتر زندگی میکنند و آنچه در زندگی آنها نمایانگر است، واقعبینی است.
در مثبتاندیشی، آگاهی داشتن از مسئله و نکتهای که با آن مواجه هستیم، حائز اهمیت است. اینکه نحوه تفکر ما در مورد یک واقعه یا حادثه پیش میآید، چطور است و ما با آن چطور برخورد میکنیم؟ آیا ذاتاً شاد میشویم و یا آنقدر مسئله غمبار است که ما آن را غمبارتر هم میکنیم؟ در واقع حقیقت ماجرا را چگونه برداشت میکنیم؟ احساساتی که از آن حادثه یا ماجرا داریم آیا با عینک بدبینی، سوءظن و سرزنش است و یا با خوشبینی، شور و اشتیاق، اطمینان و اعتماد برخورد میکنیم؟
مثبتاندیشی حلقهای ایجاد میکند که باعث ایجاد و تولید انرژی بوده و تولید انرژی مثبتاندیشی، اعتماد به دیگران است و ما در حلقه مثبتاندیشی به دیگران اعتماد میکنیم و عزت نفس و اعتماد را به خودمان برمیگردانیم. بنابراین مثبتاندیشی یعنی برخورداری از تعادل درونی مناسب و حفظ آرامش و خونسردی در مواجهه با مشکلات است، برای اینکه فرد بتواند انگیزه شخصی خود را حفظ کند و اقدام مناسب انجام دهد و از آن اقدام، احساس خوبی داشته باشد. مثبتاندیشی این نیست که به مشکلات توجه نکنیم و به صورت کاذب(الکی) خوشبین و یا ایدهآلگرا باشیم. بلکه با مشکلات و مسائل روبرو میشویم و در دام احساسات ناخوشایند نمیافتیم و مشکل را حل میکنیم و اقدام مناسب انجام میدهیم.
ایکنا ـ چرا مثبتاندیشیدن برای سلامتی سودمند است؟
وقتی ما به یکسری از آگاهیها و احساساتمان آگاه و توانمند میشویم، خودباوری در ما زنده میشود و این خودباوری و شناسایی افکار به ما کمک میکند، افکار مثبت را از افکار منفی تشخیص دهیم و احساساتمان را شناسایی کنیم. در این صورت خودباوریها در ما زنده میشود و کمک میکند راه صحیح و مناسب را انتخاب کنیم و تصمیم مناسب را در لحظه بگیریم.
مثبتاندیشی برای سلامتی سودمند است، به این دلیل که ما بدون دلیل در مورد موضوعی استرس و اضطراب پیدا نمیکنیم، وسواس به سراغ ما نمیآید و میتوانیم مواجهه صحیح با موضوع پیدا کنیم و این امر به سلامت روان ما بسیار کمک میکند.
آیا ممکن است مثبت اندیشی آسیبهایی نیز به همراه داشته باشد؟
آسیبی که در مثبتگرایی وجود دارد، ممکن است واقع گرایی را از ما بگیرد و ما به مثبتگرایی کاذب روی بیاوریم، بنابراین باید جلوی آن را بگیریم و به سمت واقعگرایی برویم. یعنی میل به کمالگرایی را کم کنیم و خواستههای طبیعیمان را با اهدافمان یکی کنیم، اهداف، احساسات و رفتارمان را در یک سمت و سو قرار دهیم و اگر بخواهیم از کمالگرایی فاصله گرفته و به سمت مثبتگرایی برویم، باید تعادلی بین اینها باشد، یعنی انتظارات و رفتارها، هیجانات، افکار، باورها و موقعیتها را در نظر بگیریم که آسیبی از مثبتگرایی که به غلط برای بعضیها به وجود میآید، برای ما به وجود نیاید.
این را شنیدهاید که برخی میگویند؛ زندگی خیلی خوب است و یا همه چیز آرام است و ما همه جا احساس راحتی میکنیم. این در واقع مثبتگرایی غلط است. در این زمینه ما واقعگرایی را از دست میدهیم. واقعگرایی این است که ما مشکلی داریم و با مشکل مواجه میشویم و سعی میکنیم مشکل را بشناسیم و راهحلهای پیش رو را ببینیم. مشکل وجود دارد و از بین نرفته است و باید کمکم با مشکل، افکار و احساساتمان کنار بیاییم تا راه درست را انتخاب کنیم. بنابراین آسیب مثبتگرایی این است که به دام و تله کمالگرایی بیفتیم.
مهارت مثبتاندیشی را از چه سنی میتوان در خود تقویت کرد؟
از زمانی که کودک روند رشد خود را طی میکند، بهتر است از همان زمان به صورت سیستمی پیش برود، اما گاهی هم دیرتر نیز میشود، یعنی در هر سنی احساس کنیم که میتوانیم به فرد مثبتگرایی تبدیل شویم، آن زمان جرقهاش میخورد و میتوان در آن محیط وارد شد و پیش رفت.
چطور میتوان به مهارت مثبتاندیشی دست یافت؟
اول باید سبک و شیوه را تغییر دهیم و از خودمان بپرسیم، اندازه و تصویرهای ذهنی من تا چه اندازه درست است و روش مثبت کردن تصویرهای ذهنی را انجام دهم و تصویرهای ذهنی مثبت را بزرگ و تصویرهای ذهنی منفی را کوچک کنم. اگر این کار را انجام دهیم موفق خواهیم بود. همچنین از خودمان بپرسیم؛ تصویرهای ذهنی در چه فاصلهای از ما قرار دارند؟ این تصویرهای ذهنی چقدر به من نزدیک هستند؟ تصویرهای منفی چقدر از من دور هستند؟ این تصویرها چقدر منسجم و یا گسستهاند؟ تصویرهای ذهنی من چقدر روشن و شفاف و یا محو و مبهم است؟ آیا این مبهم بودن به من آرامش میدهد؟ در حالی که اگر روشن و شفاف شود شاید خیلی از راهها را برای من باز کند و شاید تصویر مثبتی را روی ذهن من بگذارد.
گاهی از خودمان سؤال کنیم، تصویرهای ذهنی که در ذهن من ماندگار شده است، سیاه یا سفید است؟ سعی کنیم به آنها رنگ بدهیم و آنها را درخشانتر ببینیم و به آنها شور و اشتیاق بدهیم. زاویه دیدمان نیز مهم است. تصویرهای ذهنی من فعالانه در صحنه حضور دارند و یا اینکه من فقط مشاهدهگر هستم؟ صحنه تجسمیشان چگونه است؟ این تصویرهای ذهنی در حال حرکت هستند و یا ساکناند؟ سالها تصویرهای ذهنی منفی از کودکی تا حالا باقی مانده است؟ آیا بهتر نیست به آنها سرعت بدهم و تصویرهای ذهنیام را افزایش دهم؟ در حالی که آهسته حرکت میکنند به آنها سرعت بدهم و جلو ببرم؟
از مهارتهای مثبتاندیشی سخنان سازنده است، گزیدهگو باشند، زبان نه تنها نشانه رفتار است، بلکه تأثیرگذار هم است. پس برای مثبت زندگی و مثبت کسب و کار کردن و مثبت و واقعی زندگی کردن واژهها و کلمات مثبت استفاده کردن کار مرا راحتتر و صحیحتر جلو میبرد. گزیدهگویی همیشه در مثبت گرایی کمک میکند و با گزیدهگویی میتوانم کلمات و واژهها را مثبتتر به کار ببرم. به کار بردن کلمه باید در مثبتاندیشی من را اذیت میکند و حتی شاید مثبتاندیشی مرا به تأخیر بیندازد. ما اصطلاحات و کلماتی مانند من باید، من نباید، بایستی و ... کلمات منفی و نامتناسب و اشتباهی هستند که در مثبت گرایی ما را به سمت عقب میبرند و دشواریهای کار ما را زیاد میکنند.
ایجاد باورهای مثبت و صحیح نیز اهمیت ویژهای دارد که به درستی از باورهایمان که وجود دارند و مثبت هستند استفاده کنیم و روی آن ماندگار بمانیم. اگر باوری غلط است، سر غلط بودن آن بایستیم. اما سعی کنیم در مسیر درست پرورش دهیم.
نکته بعد شناسایی باورهاست که باید باورهای مثبت و منفی را بشناسیم. اگر باورهای مثبت را بشناسیم، میتوانیم خیلی دقیقتر جلو برویم و جسارت بیشتری داشته باشیم. همچنین باید بتوانم باورهای مثبت و منفی را از هم تفکیک کنم.
باورهای مثبت به ما اعتماد به نفس میدهد و موجب تحکیم روابط ما با دیگران میشود، باورهای منفی عزت نفس ما را ضعیف میکند و موجب دوری و عدم موفقیت ما میشود. ما باید ترسهایمان را کنار بگذاریم و نگرشهایمان را ارزیابی کنیم و سعی کنیم کارهایی انجام دهیم که باورهای درست ما را پرورش میدهند. همچنین متوجه باشیم، باورهایی که 10 سال پیش ایجاد شدهاند، قابل تغییر هستند و به جای اینکه عبارتهایی را به کار ببریم که درماندگی و ناتوانی ما را نشان میدهد، میتوانیم عبارتهایی را به کار ببریم که توانمندی ما را توصیف میکند و از جملات ترکیبی ناخوشایند که نشانگر عدم رضایت و نارضایتی دائم است، استفاده نکنیم.
مثبتگرایی به همه ما در هر سنی کمک میکند که با دیدی مثبت و نگرشی شادمانه به زندگی نگاه کنیم. اینکه رفتارهای مثبت دارم و ارتباط مثبت برقرار میکنم و با وجود همه تفکرات منفی و خوشبینیهای کاذب، همه چیز را با دید باز نگاه میکنم. تفکر میکنم، میسنجم، افکار منفیام را تغییر میدهم و سعی میکنم به صورت عملی از موقعیتهای مختلف استفاده کنم و به سمت واقعگرایی و تفکر مثبت گام بردارم.
افرادی که مثبتاندیش هستند، در مقابل کسانی که دارای تفکر منفی هستند، موفقیتهای بیشتری دارند، سالمترند و روابط بهتری را برقرار میکنند. حتی در برنامه زندگی، غذایی، سلامت روان و هر آنچه در زندگی اتفاق میافتد، با دیدی درست گام برمیدارند و به سمت مثبت جلو میروند و راه و گامشان به سمت جلو است و هرگز به سمت عقب گام برنمیدارند.