انشا با موضوع نابرده رنج گنج میسر نمی شود ! به زبان ساده و ادبی
اگر به دنبال انشایی زیبا در مورد ( زحمت کشیدن و رسیدن به هدف ) هستید، این مطلب را از دست ندهید و تا انتها با ما همراه باشید.
موضوع انشا " نابرده رنج، گنج میسر نمی شود " کلاس پنجم
در سراسر دنیا ، هر فرد فوق العاده موفقی برای رسیدن به اهداف خود باید راهی دشوار و پرتنش را طی کند. کافی است به آینده برخی از افراد نگاه کنیم ، آنها همیشه در زندگی خود در تلاشند تا هدفی را که مدتها پیش برای شکل گیری آن زمان تعیین کرده اند ، دنبال کنند.
ضرب المثل ناگوار رنج گنج غیرممکن است ، ما را به این نتیجه می رساند که رسیدن به هدف خود بدون تلاش و وقت برای چیزی غیرممکن است. ما برای تحقق آرزوهای خود باید بجنگیم ، جنگ با هر چیزی که مانع هدف ما شود قطعاً به انرژی زیادی احتیاج دارد.
گنج واقعی در قدرت اندیشه و خرد است که خداوند متعال به ما عطا کرده است. باید از آن به خوبی استفاده کنیم.
نتیجه گیری: مهمترین تصمیم در زندگی هر انسانی انتخاب شغل است ، در واقع این تعیین می کند که او با چه سرعتی به اهداف و خواسته های خود می رسد ، بنابراین هرچه این اهداف بیشتر باشد ، مسیر طولانی تر نیز تعیین می شود ، بنابراین نباید انتظار چنین کاری را داشته باشد. او هر چه سریعتر خواسته های خود را برآورده می کند و گاهی زندگی اش به ناامیدی می رود.
بزرگترین اشتباهی که انسانها مرتکب می شوند ناامیدی است. ما وقتی هوش خود را تقویت کنیم و در برابر مشکلات زندگی بایستیم ، به گنج واقعی می رسیم.
داستان در مورد ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود
معلم زیرک
ایران در گذشته پادشاهی داشت که به تعلیم و تربیت اهمیت زیادی میداد اما مشکل اینجا بود که سواد و رشد و پیشرفت را تنها برای درباریان مناسب میدانست و مردم عامی را در سزاوار آموزش نمیدید. پادشاه پسری داشت که مدتها در جستجوی یک معلم خوب و باتجربه برای تعلیم او بود. به همین دلیل معلمهای زیادی به قصر آمدند و با پادشاه مذاکره کردند، اما شاه هیچکدام را مناسب نیافت. تا اینکه روزی یک معلم با سواد و باتجربه نزد پادشاه آمد. شاه که خیلی مشتاق بود او تعلیم فرزندش را به عهده بگیرد، به او گفت در صورت پذیرش این کار ثروت قابل توجهی به معلم خواهد داد.
معلم به پادشاه گفت: تعلیم فرزندت را به عهده میگیرم در صورتی که شرط مرا بپذیری. شرط معلم این بود که در فرایند تعلیم، پادشاه دخالتی نکند و اگر لازم بود، حتی ولیعهد را تنبیه کند. پادشاه پذیرفت و پسرش را به دست معلم سپرد. معلم آموزش خود را آغاز کرد و هرروز به ولیعهد تکالیفی میداد. در صورتی که ولیعهد در انجام تکالیفش کوتاهی میکرد، مورد تنبیه قرار میگرفت. داخل قصر یک درخت آلبالو بود که معلم یکی از چوبهای آن را به عنوان ترکه برای تنبیه ولیعهد آماده کرده بود. در سالهایی که معلم شاگردش را تربیت میکرد، بارها از این ترکه استفاده کرد و ولیعهد که از تنبیههای معلمش خسته شده بود، به پدرش شکایت کرد.
پدر که به معلم قول داده بود و از طرفی رشد و پیشرفت فرزندش را به چشم میدید، معلم را بازخواست نمیکرد و با او همکاری میکرد. ولیعهد که نتوانست کاری از پیش ببرد، بسیار دلخور شد و هر روز کینه معلم را بیشتر به دل میگرفت. سالها گذشت و ولیعهد به پسر جوان و برازندهای تبدیل شد. پسر پادشاه به تمام علوم زمان خود مسلط شد و شاه بسیار از این موضوع خرسند بود به همین دلیل ثروت زیادی به معلم داد و او را راهی خانهاش کرد. پس از آن ولیعهد تحت تعلیم علوم نظامی قرار گرفت. اما اینبار که معلمها به رتبه و درجه ولیعهد آگاه بودند، بسیار به او احترام میگذاشتند و هرگز در انجام کارها سختگیری نمیکردند. همین امر سبب شد که هیچگاه سختگیری معلم از خاطر ولیعهد پاک نشود.
پس از چند سال پادشاه فوت کرد و ولیعهد جانشین او شد. شاه جوان روزی در باغ قدم میزد که درخت آلبالو را دید و تمام خاطرات تلخ گذشته برایش زنده شد. ترکهای از درخت جدا کرد و به نگهبان قصر دستور داد تا معلمش را احضار کند. معلم که با شنیدن پیغام نگهبان متوجه کینه دیرینه شاگردش شده بود، در راه مقداری آلبالو تازه و رسیده خرید. وقتی به قصر رسید، ترکه آلبالو را در دست شاه جوان دید. شاه به معلم گفت: این ترکه را میشناسی؟ معلم پاسخ داد: بله میشناسم، این ترکه آلبالو است. بهتر است این ترکه را جایی بگذاری که همیشه آن را ببینی. شاه جوان با تعجب پرسید: چرا باید آن را پیش چشمم بگذارم؟
معلم زیرک آلبالوها را از جیبش درآورد و به پادشاه نشان داد، سپس گفت: این آلبالوهای تازه و خوشمزه را میبینی، اگر آن درخت سرما و گرما و شرایط سخت را تحمل نمیکرد، اکنون چنین میوه زیبایی نمیداد. شاگردان من هم اگر سختی و مرارت آموزش را تحمل نکنند، سواد و درک و فهم امروزی را نخواهند داشت. شاه از این تعبیر خرسند شد و از معلمش خواست تا مقام وزارت دربار را بپذیرد و همیشه در انجام امور به او مشاوره دهد.