روانشناسی مثبت روی دیگری از زندگی
از زمانی که روانشناسی به عنوان یک علم از فلسفه جدا شد و به طور مستقل شروع به فعالیت کرد تاکیدش صرفا روی بیماری ها و اختلالات شدید بخش روان انسان ها بود و مشکلاتی که تا آن زمان از نظر مردم غیرقابل حل بود و...
مهدیه اسدی روانشناس در ادامه این مطلب اضافه میکند که این پروسه تا زمان روانشناسانی چون مزلو و جیمز و راجرز ادامه داشت .اما کم کم نگاه روانشناسی به سمتی رفت که علاوه بر توجه و تمرکز روی آسیب ها و مشکلات روی جنبه های مثبت زندگی هم تاکید شد. مزلو با تکیه بر پژوهش هایی که در روانشناسی انجام شد حواسش را از روی اختلالات گرفت و روی این موضوع متمرکز کرد که انسان ها حتی با وجود مشکلات نیازمند رشد و شکوفایی و درخشش خودشان هستند و صرفا درمان بیماری باعث رشد و نمو آنها نمی شود و این موضوع باعث شد که مزلو هرم نیازها رو طراحی کند و نیاز به خودشکوفایی به عنوان مهم ترین و بالاترین نیاز در راس هرم قرار گرفت.
آدم ها برای رسیدن به نوک هرم و شکوفا شدن نیاز به ارضا و رسیدگی به نیازهای پایین تر داشتند و از طرفی دیگراز نظر روانشناسان انسان گرا رسیدن به اون خود وحدت بخش و متعالی صرفا گذر کردن از طبقات اولیه هرم نیست چون ممکن است فردی حتی با گذر کردن اندکی از بخش های اولیه هرم بتواند به نوک قله زندگی برسد و توانایی ها و استعداد های خودش را شکوفا کند اما چطور و چگونه سوال مهم این روانشناسان بود !!!!! اینجا نقطه ی شروع روانشناسی مثبت شد.
اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی روانشناسی روی دیگری به خود گرفت و وارد عرصه ی جدیدی شد . این علم که تا آن زمان به دنبال مشکلات و آسیب های وارد شده در مسیر زندگی انسان بود چهره ی متفاوتی از خودش نشان داد. مارتین سلیگمن به عنوان پدر علم روانشناسی مثبت با این موضوع مواجهه شد چرا روانشناسی تا به الان به نقاط مثبت زندگی و توانمندی های شخصیتی و منشی انسان ها توجه نکرده وصرفا تحقیقات و پژوهش ها روی اختلالات بوده و مسیر این علم بیشتر روی نقاط منفی زندگی آدم ها صرف شده و توجه کمتری روی انسان های سالم و توانمندی های آنها صورت گرفته .در این سه دهه ای که از ظهور این علم می گذرد سلیگمن و همکارانش ( پیترسون – چیکسنت میهالی –باربارا فدریکسون و....) دستاوردهای مهم و اثربخشی در این حوزه داشتند و این پیام را اعلام کردند نگاه روانشناسی مثبت به زندگی و انسان ها نگاه ساده لوحانه و کورکورانه نیست .
روانشناسی مثبت روانشناسی انگیزشی و زرد نیست در واقع این علم نگاه واقع بینانه نسبت به اتفاقات زندگی و انسان و رنج هایش دارد. مارتین سلیگمن روانشناسی بنام و تاثیرگذار در جهان روانشناسی مثبت را چنین تعریف کرده است : " بررسی علمی عملکرد انسان با هدف کشف و ارتقای عواملی که به انسان و جامعه اجازه ی رشد و بالندگی و پیشرفت می دهد"
در مواجهه با عبارت " روانشناسی مثبت " نخستین تصویری که به ذهن ما می رسد چیست؟ شاید برای اکثر ما تصویر چهره ای خندان که به عنوان نماد شادی و سرزندگی و خوش بینی در جهان است برداشت شود اما برداشت و تصور ما با واقعیت فاصله ی زیادی دارد . در واقع روانشناسی مثبت درباره ی مشکل ترین و دردناک ترین تجربه های انسانی تحقیق و پژوهش می کند.
جنبه های منفی به تجربه های چالش برانگیز زندگی –افکار-هیجان ها و رفتارهایی اشاره می کند که در ما ناراحتی ایجاد می کند . ما معمولا در زندگی از این هیجانات اجتناب می کنیم زیرا رویارویی باآن به منزله ی درگیری با ترس و درد و پریشانی است اما از این موضوع غافلیم که همین رویارویی و پذیرش با مشکلات و رنج های زندگی امکان رشد و دستیابی به بینش و شفا و دگرگونی را برای ما فراهم می کند .
روانشناسی مثبت نشان می دهد چطور جنبه های منفی زندگی ما می تواند بذرهایی را شامل شود که به نتایج مثبت بینجامد حتی اگر مسیر منتهی به این نتیجه ی نهایی راهی پرفراز و فرود و پر خطر باشد.روانشناسی مثبت تاکیدش بر توانایی ها و پتانسیل هایی است که درون انسان ها وجود دارد و این توانمندی های بالفعل در زمان مواجهه شدن با سختی های زندگی بالقوه می شوند و خوشکوفایی را در انسان ها شکل می دهند.
مهدیه اسدی در خاتمه این مطلب اضافه میکند که روانشناسی مثبت علم رهایی از رنج های زندگی نیست در واقع علم تاب آوری –تحول-میرایی-تغییر- رنج و معنویت است از منظر تاب آوری تجربه های منفی انسان از راه های پیچیده به تجربه های مثبت متصل و مرتبط اند و از تعامل مرموز میان آنها هم رشد و شکوفایی حاصل می شود .