آرزو
به به چه اقبال خوشی دارد، افتاده بر آن شانه تن پوشت من ماهی افتاده در خشکی ،محتاج اقیانوس آغوشت رویایم از فکر تو رنگین است، ای نو عروس قصر آیینه سر مینهم بر شانه ات در خواب ،گر گشته آغوشم فراموشت گر...
به به چه اقبال خوشی دارد، افتاده بر آن شانه تن پوشت
من ماهی افتاده در خشکی ،محتاج اقیانوس آغوشت
رویایم از فکر تو رنگین است، ای نو عروس قصر آیینه
سر مینهم بر شانه ات در خواب ،گر گشته آغوشم فراموشت
گر با نگاهت میزنی آتش ،بر خرمن این قلب وامانده
اما خوشم بارانی از بوسه، میبارد از لبهای خاموشت
از کتاب بوی باران
اثر کبری اسدی نیازی
من ماهی افتاده در خشکی ،محتاج اقیانوس آغوشت
رویایم از فکر تو رنگین است، ای نو عروس قصر آیینه
سر مینهم بر شانه ات در خواب ،گر گشته آغوشم فراموشت
گر با نگاهت میزنی آتش ،بر خرمن این قلب وامانده
اما خوشم بارانی از بوسه، میبارد از لبهای خاموشت
از کتاب بوی باران
اثر کبری اسدی نیازی