بعد از شکسپیر نوبت فردوسی است؟!
محمدحسین مهدویان، کارگردانی که در ابتدای حضورش در سینما نشان داد از استعدادهای ذاتی برای خلق آثاری جذاب و مخاطب پسند برخوردار است. اما رفته رفته این استعداد رو به افول رفت. مهدویان در ابتدای کار حرفهای با همکاری سازمان اوج فیلمهایی همچون «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز» و «رد خون» را مقابل دوربین برد و نشان داد که میتواند با ورود به این ژانر آثار قابل توجهی را خلق کند. قطعاً می توان اقرار کرد که این سه فصل در ژانر خودش از بهترینهای سینمای ایران محسوب میشود و میتواند برای کارگردانهای جدید الورود به عنوان متر و معیار کلاس درسی پر از خلاقیت باشد . مهدویان با رویکردی خاص و نوآورانه نشان داده که میتواند از سوژهای نه چندان عام، اثری عامه پسند ارائه بدهد به نحوی که حتی کسانی که مخالف تفکر مهدویان در ساخت آثاری همچون ماجرای نیمروز هستند نیز مجاب میشوند حتی برای یکبار هم که شده چنین فیلمی را به تماشا بنشینند و از نگاه مهدویان به اتفاق نگاه کنند. محمدحسین مهدویان در سالهای اخیر نامی بر سر زبانها بوده و توانسته ریتم فیلم سازی خود را حفظ کند و همیشه در صحنه باشد. او که با جدایی از سازمان اوج به یکباره طرز تفکرش از زمین تا آسمان فرق کرد، تصمیم گرفت بعد از ساخت آثاری همچون لاتاری، شیشلیک، درخت گردو و.... پا به عرصه سریال سازی برای پلتفرمها بگذارد و سریال زخم کاری را بسازد. سریالی که فصل اول بسیار درخشانی داشت و همه را انگشت به دهان گذاشت ولی با ادامه، هدف انتقادات فراوانی قرار گرفت و بسیاری اعتقاد داشتند که صرفاً مهدویان برای تجارت و کسب درآمد، اقدام به ساخت فصلهای بعدی زخم کاری کرده است. در حالی که به زودی قرار است فصل چهارم زخم کاری منتشر شود، برخی اخبار حاکی از آن است که ظاهراً محمدحسین مهدویان قرار است، با استناد به «شاهنامه» اثر جدید خود را مقابل دوربین ببرد. مهدویان که علاقه خاصی به «شکسپیر» دارد و سریال زخم کاری را بر اساس نوشتههای این نویسنده نامی مقابل دوربین برده است این بار قصد دارد با الهام گرفتن از شاعر پر آوازه ایرانی یعنی «فردوسی» اثر جدیدی را بسازد! شاهنامه، اثر جاودانه فردوسی، نه تنها یک اثر ادبی بلکه بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی ایران به شمار میرود و تعداد زیادی از مردم نسبت به اثر جاودانه حکیم ابوالقاسم فردوسی عِرق و غیرت فراوانی دارند و اعتقاد دارند که این کتاب یکی از کتابهایی است که جهانیان ایران را به واسطه آن می شناسند و از ایرانی جماعت با شاهنامه فردوسی یاد میکنند. پس نتیجه میگیریم ورود به سریال سازی با الهام از این کتاب راه رفتن بر روی لبه تیغ است. با سابقهای که از مهدویان در سریال سازی سراغ داریم، به اندازهای که در فیلم سازی موفق بود در سریال نبوده و نیست و ادامه زخم کاری باعث شد به زوایای پنهان رزومه او پی ببریم و برایمان واضح شود که مهدویان تجاری ساز خوبی است! قطعاً ورود به عرصه سریال سازی با الهام از کتابی همچون شاهنامه فردوسی نیازمند مطالعات فراوانی است که بتوان اقتباس درستی از یک اثر ملی را در سریال پیاده سازی کرد. مهدویان همواره با چالشهای جدیدی روبرو بوده است و در تلاش بوده تا با تلفیق داستانهای تاریخی با مسائل اجتماعی و سیاسی معاصر، آثاری جذاب و تأثیرگذار خلق کند. او در گذشته تلاش کرده است تا داستانهای کلاسیک را با رویکردی نوین به تصویر بکشد. اما آیا میتوان انتظار داشت که او بتواند با داستان رستم و سهراب نیز همین کار را انجام دهد؟ آیا او واقعاً توانسته است از ابتدا تا انتها شاهنامه را بخواند و درک عمیقی از آن داشته باشد؟ این نگرانی وجود دارد که عطش او برای منگنه کردن خود به آثار شکسپیر و فردوسی، بیشتر بر پایه یک استراتژی تجاری و جذابیت بصری باشد تا یک درک عمیق از مفاهیم و ارزشهای این آثار. باید توجه داشت که هرگونه تغییر در داستانهای کلاسیک نیازمند دقت و حساسیت ویژهای است. تغییراتی که ممکن است در داستان رستم و سهراب ایجاد شود، باید به گونهای باشد که نه تنها روح اصلی داستان حفظ شود بلکه بتواند پیامهای جدیدی که البته منطبق با متن داستان است، نیز منتقل کند. این چالش نیازمند یک درک عمیق از متن اصلی و همچنین توانایی خلاقانه برای بازآفرینی آن است. مهدویان باید مراقب باشد که در تلاش برای نوآوری، از ارزشها و مفاهیم اصلی داستان غافل نشود. باید دید که آیا مهدویان قادر خواهد بود تا با این پروژه، نه تنها به غنای ادبیات فارسی احترام بگذارد بلکه داستانی تازه و معنادار ارائه دهد که همزمان با حفظ اصالت روایتهای کلاسیک، به مسائل روز جامعه نیز بپردازد. او باید بتواند توازنی میان نوآوری و احترام به سنت برقرار کند تا بتواند یک اثر موفق و تأثیرگذار خلق کند. اگر او بتواند این توازن را برقرار کند، قطعاً فیلم جدیدش میتواند یکی از آثار مهم سینمای ایران در سالهای آینده باشد. باید منتظر ماند و دید که مهدویان چگونه موفق خواهد شد تا داستان رستم و سهراب را بر اساس دیدگاهها و تجربیات خود بازآفرینی کند. آیا او قادر خواهد بود تا با استفاده از عناصر مدرن سینما، یک روایت جذاب و تأثیرگذار ارائه دهد؟ یا اینکه ممکن است نتواند از سایه عظیم شاهنامه فرار کند؟ پاسخ به این سوالات زمان خواهد برد، اما آنچه مسلم است این است که سینمای ایران همیشه نیازمند داستانهایی است که نه تنها ریشه در تاریخ داشته باشد بلکه بتواند با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند. علی کلانتری