مردم بینالنهرین باستان با «زانو» عاشق میشدند!
پژوهشها نشان دادهاند که تجربههای بدنی ناشی از احساسات در فرهنگهای مختلف تقریباً مشابهاند. این شباهت نشان میدهد که ممکن است احساسات ریشههای زیستی مشترکی داشته باشند. این نتایج از طریق روشهای خودگزارشی به دست آمدهاند،...
پژوهشها نشان دادهاند که تجربههای بدنی ناشی از احساسات در فرهنگهای مختلف تقریباً مشابهاند. این شباهت نشان میدهد که ممکن است احساسات ریشههای زیستی مشترکی داشته باشند. این نتایج از طریق روشهای خودگزارشی به دست آمدهاند، یعنی از خود افراد خواسته شده که تجربههایشان را شخصاً گزارش دهند. بررسیها نشان دادهاند که احساسات ایجادشده توسط تصاویر ذهنی، ویدئوها، متون یا موسیقی، به شکل مشابهی بر نقاط مختلف بدن بازتاب مییابند.
به گزارش فرادید؛ اما روشهای خودگزارشی و مطالعات آزمایشگاهی برای درک احساسات فرهنگهای باستانی و افرادی که در گذشته زندگی میکردند کاربردی نیستند. بااینحال، پژوهشگران راههایی یافتهاند تا به تجربههای درونی مردم باستان نزدیک شوند.
اخیرا در یک مطالعۀ میانرشتهای، پژوهشگران متون باستانی گستردهای را بررسی کردند تا ببینند آیا مردمان باستانی که در بینالنهرین زندگی میکردند، احساسات خود را در بدنشان هم تجربه میکردند یا نه. این گروه از طریق تحلیل یک میلیون کلمه که بر روی لوحهای گلی به خط میخی و به زبان اکدی باستان نوشته شده بود، به بررسی این موضوع پرداختند.
احساس عشق برای انسانهای امروزی تقریبا به طور کامل در بخشهایی بالایی بدن احساس میشود اما برای مردمان بینالنهرین باستان، زانوها یک نقطۀ مهم در تجربۀ بدنی احساس عشق بودند.
پروفسور سانا سوارد، آشورشناس از دانشگاه هلسینکی و سرپرست این پژوهش، در بیانیهای توضیح میدهد: «حتی در بینالنهرین باستان نیز نوعی درک ابتدایی از آناتومی وجود داشت، مثلاً اهمیت قلب، کبد و ریهها شناخته شده بود».
اما مردمان باستانی این منطقه احساسات خود را در کجای بدن تجربه میکردند؟ جالب است که تجربیات بدنی آنها تا حد زیادی مشابه ما بوده است، اگرچه تفاوتهای بسیار جالبی نیز وجود داشته است. اگر شما در آن دوران زندگی میکردید، ممکن بود احساس شادی را با واژههایی مانند «باز»، «درخشان» یا «پر بودن» بیان کنید. اما برخلاف ما که شادی را به قلب نسبت میدهیم، آنها این احساس را به کبد مرتبط میکردند.
یوها لاهناکوسکی، عصبشناس شناختی، میگوید: «اگر نقشه بدنی شادی در بینالنهرین را با نقشههای مدرن مقایسه کنیم، شباهتهای زیادی وجود دارد، اما کبد نقش برجستهتری دارد».
یکی دیگر از نقاط تفاوت در تجربههای احساسی به خشم و عشق مربوط میشود. اگر از فردی امروزی بخواهید محل احساس خشم را مشخص کند، احتمالاً به بخش بالایی بدن یا حتی دستهایش اشاره میکند. اما در بینالنهرین باستان، افراد خشم را در پاهای خود احساس میکردند و آن را با کلماتی مانند «داغ شدن» توصیف میکردند. به همین ترتیب، در حالی که عشق به شیوههایی مشابه با افراد امروزی بیان میشد، آشوریان عشق را بیشتر با کبد و حتی زانوهایشان مرتبط میدانستند.
دو مدل از بدن یک مرد که نشان میدهند خشم در کجا احساس میشود. مدل سمت چپ با عنوان «مدرن» روشنایی بیشتری در قسمت بالایی بدن و دستها دارد، در حالی که مدل سمت راست با عنوان «بینالنهرینی» بیشتر پاها و اندامهای خاصی مانند کبد را روشن نشان میدهد.
البته اگرچه مقایسه احساسات امروزی با یافتههای تاریخی جذاب است، باید به این نکته توجه داشته باشیم که پژوهشهای مدرن بر اساس گزارشهای شخصی است، درحالیکه اطلاعات مربوط به گذشته صرفا از متون مختلف برداشت شدهاند. پروفسور سوارد در این رابطه میگوید: «متون تنها بازتابی از احساسات هستند و نمیتوان آنها را کاملاً برابر با احساسات واقعی دانست». با اینحال این نوع مطالعات میتوانند برای بررسی تفاوتهای میانفرهنگی در نحوه تجربه احساسات مفید باشد.
این مقاله در مجله iScience منتشر شده است.