فلسفه و فرهنگ
از مقدمه مترجم: تحول فکر کاسیرر را در همین اسامی و عناوین کتاب ها و مقالات گوناگون وی میتوان دریافت. با این وصف مطالب دو کتاب مسئله شناخت در فلسفه و علم معاصر و فلسفه صورتهای نمادی در حکم ارکان فلسفه وی هستند....
از مقدمه مترجم:
تحول فکر کاسیرر را در همین اسامی و عناوین کتاب ها و مقالات گوناگون وی میتوان دریافت. با این وصف مطالب دو کتاب مسئله شناخت در فلسفه و علم معاصر و فلسفه صورتهای نمادی در حکم ارکان فلسفه وی هستند. و مولف که علم و اطلاع وسیعی به بسیاری از معارف بشری دارد در تدوین این کتاب از آنها استفاده کرده است. در آغاز قرن بیستم کاسیرر کوشیده تا به جای "انسان شناسی" سابق، انسان شناسی جدیدی تاسیس کند و در عین حال کشفیات علوم طبیعی و علوم اجتماعی را نیز در بنیاد گزاری آن مداخله دهد. کاسیرر به دو هدف نظر دارد. اول آن که می خواهد کلیه عواقب و نتایج عملی و منطقی مترتب بر فلسفه کانت و انقلابی که او در فکر به وجود آورده استخراج و توضیح کند. دیگر این که در حاشیه فلسفه هگل و تفاسیر گوناگونی که از تاریخ شده یک مکتب جدید "انسان شناسی" تاسیس کند که در آن انسان به عنوان "حیوان سمبولیک" تعریف می گردد. چشم انداز فکری کاسیرر نظری و از نوع بینش افلاطون نیست و ترقی "علوم جدید فرهنگی" در ترکیب آن تاثیر نام داشته است.
از لحاظ کاسیرر و از جهت فلسفه انتقادی کانت، اشتباه فلسفه اصالت عقل و اصالت تجربه در این بوده است که در نظریه شناختی که ارائه داده معرفت را به منزله واگیره یا "رونوشت واقعیات" پنداشته است و متافیزیک قدیم که محل ایراد علم تجربی واقع شده بین اولویت وجود و اولویت معرفت و اولویت موضوع شناسائی و فاعل شناسائی در حالت نوسان و تردید رای قرار گرفته است. علم واقعیت را به مثابه یک ترکیب (سنتز ) عینی ارائه می کند...
تحول فکر کاسیرر را در همین اسامی و عناوین کتاب ها و مقالات گوناگون وی میتوان دریافت. با این وصف مطالب دو کتاب مسئله شناخت در فلسفه و علم معاصر و فلسفه صورتهای نمادی در حکم ارکان فلسفه وی هستند. و مولف که علم و اطلاع وسیعی به بسیاری از معارف بشری دارد در تدوین این کتاب از آنها استفاده کرده است. در آغاز قرن بیستم کاسیرر کوشیده تا به جای "انسان شناسی" سابق، انسان شناسی جدیدی تاسیس کند و در عین حال کشفیات علوم طبیعی و علوم اجتماعی را نیز در بنیاد گزاری آن مداخله دهد. کاسیرر به دو هدف نظر دارد. اول آن که می خواهد کلیه عواقب و نتایج عملی و منطقی مترتب بر فلسفه کانت و انقلابی که او در فکر به وجود آورده استخراج و توضیح کند. دیگر این که در حاشیه فلسفه هگل و تفاسیر گوناگونی که از تاریخ شده یک مکتب جدید "انسان شناسی" تاسیس کند که در آن انسان به عنوان "حیوان سمبولیک" تعریف می گردد. چشم انداز فکری کاسیرر نظری و از نوع بینش افلاطون نیست و ترقی "علوم جدید فرهنگی" در ترکیب آن تاثیر نام داشته است.
از لحاظ کاسیرر و از جهت فلسفه انتقادی کانت، اشتباه فلسفه اصالت عقل و اصالت تجربه در این بوده است که در نظریه شناختی که ارائه داده معرفت را به منزله واگیره یا "رونوشت واقعیات" پنداشته است و متافیزیک قدیم که محل ایراد علم تجربی واقع شده بین اولویت وجود و اولویت معرفت و اولویت موضوع شناسائی و فاعل شناسائی در حالت نوسان و تردید رای قرار گرفته است. علم واقعیت را به مثابه یک ترکیب (سنتز ) عینی ارائه می کند...