چاه
این نمایشنامه، در مسابقه ی نمایشنامه نویسی کارگاه نمایش [۵۳-۱۳۵۲] برنده ی جایزه ی دوم شده است. از متن کتاب: حسین قلی: میگم، تو این مدتی که آمده اینجا، مثل اینکه دیگه قلعه بالا رو ول کرده. ابراهیم خان: باین...
این نمایشنامه، در مسابقه ی نمایشنامه نویسی کارگاه نمایش [۵۳-۱۳۵۲] برنده ی جایزه ی دوم شده است.
از متن کتاب:
حسین قلی: میگم، تو این مدتی که آمده اینجا، مثل اینکه دیگه قلعه بالا رو ول کرده.
ابراهیم خان: باین سادگی هم نیست، تو کمتر از من باقرخان و میشناسی، از هر جا بتونه استفاده میکنه، زیاد هم بآنجا فکر نکن، قلعه بالا محصولشو میده.
حسین قلی: خودش گفته این و درست کن؟
ابراهیم خان: نه... فکر خودمه
حسین قلی: دیگه نمی دونستم که تو هم فکر می کنی، راستی میخواستم یک چیزی بتو بگم، وقتی می رفتم محصولو تحویل بدم، دیدم باقرخان داره با اون یارو حرف میزنه ...
از متن کتاب:
حسین قلی: میگم، تو این مدتی که آمده اینجا، مثل اینکه دیگه قلعه بالا رو ول کرده.
ابراهیم خان: باین سادگی هم نیست، تو کمتر از من باقرخان و میشناسی، از هر جا بتونه استفاده میکنه، زیاد هم بآنجا فکر نکن، قلعه بالا محصولشو میده.
حسین قلی: خودش گفته این و درست کن؟
ابراهیم خان: نه... فکر خودمه
حسین قلی: دیگه نمی دونستم که تو هم فکر می کنی، راستی میخواستم یک چیزی بتو بگم، وقتی می رفتم محصولو تحویل بدم، دیدم باقرخان داره با اون یارو حرف میزنه ...