اشتباه اساسی مهران مدیری در قهوه پدری
قهوه پدری مهران مدیری برای منتقدان جذابیتی نداشته است و البته مهران مدیری در این روزها به اندازه همه سالهای موفقیتش در معرض نقد است.
قهوه پدری درباره خانوادهای است که با مشکل مالی مواجه شدهاند. پدر (سام درخشانی) کتابفروشی ورشکستهای است که مغازهاش را فروخته و مادر (ژاله صامتی) معاون بانک است. آنها به پیشنهاد مردی به اسم «اون» با بازی مهران مدیری ۴ میلیارد پول قرض میگیرند تا قهوه وارد کنند.
سریال قهوه پدری بیشتر از آن که مخاطب را بخنداند، نهایتاً به همدردی و احساس کردن درد و رنج خانواده موضوع فیلم میرسد. سریال شکست خورده مطلق نیست، اما جنبه طنز آنچنانی هم ندارد. اما، سرگرمی مناسبی به نظر میرسد.
علاوه بر این، تلاش مدیری برای در نظر گرفتن تیپ، واکنش و نوع خاص رفتار برای هر یک از شخصیتها، انگار روند افراطی به خود گرفته و مخاطب را با یک سری آدم شناختهشده و قابل پیشبینی که حتماً باید ویژگی بخصوصی داشته باشند، مواجه و سردرگم میکند.
یکی از شخصیتها، فرهنگی، اما با دید نه چندان وسیع است، یکی همیشه فضول است. یکی اعصابش همیشه به هم ریخته است. یکی در آرامش همیشگی است. یکی دیگر نگهبانی است که روی مخ همه میرود، و. ماجرا همینطور ادامه دارد.
شخصیتها زیر تیکها و میمیکها له میشوند
شخصیتهای قالببندی شده که با لحن و لهجه و میمیک صورت قصد خنده گرفتن دارند. الگویی که مدتهاست دورهاش در کمدی تمام شده است. بهاضافه این که این مدل حرف زدن و تیکها، در تمام مدت هم ادامه دارد. جواد رضویان لحنی را که پیش از این هم در سریال در حاشیه داشت، با کمی تغییر دوباره انتخاب کرده و انتظار این بوده قابل فهم نبودن آنچه میگوید، از مخاطب خنده بگیرد.
در واقع شما در حالی که سریال را ندیدهاید میتوانید با برخوردها و حتی حرفهای احتمالی شخصیتها را پیشبینی کنید. فقط جملات عوض میشوند، اما شخصیت فیلم قرار است مثل همان روال قبلی، با همان تیپ، با ادا و بیانی مشابه را ادا کند. چنین روندی، ماجرا را تکراری میکند و مخاطب را خسته.
این روند شاید در سریالهای قبلی مدیری هم جریان داشته، اما هیچگاه به این شکل درنیامده بوده است. بیتا سحرخیز با لحنی تصنعی و عصبی نقش یک زن قدرتمند را دارد که تماشاگر را اذیت میکند و از همه مهمتر خود مهران مدیری آبنبات خود مدیری است که بعد از مدت زمانی، انگار روح مخاطب را میمکد و میآزارد. در این سریال تیکها و حرکات شخصیتها، بسیار بالاتر و گندهتر از خود شخصیت است و در واقع شخصیت، زیر بار این تیکها و اداها له شده است. در واقع شخصیتی وجود ندارد. شما سریالی میبینید با بازی تیکها و میمیکها و بیانها.
یک سوال مهم درباره این سریال وجود دارد. واقعاً یک آدم معمولی و قابل درک در دنیای زندگی این آدمها نباید وجود داشته باشد که سادهتر از اینها و مفهومیتر از اینها از مخاطب، خنده بگیرد؟ شاید شخصیتپردازی بعضی از بازیگران همانند فرهاد اصلانی در سریال هیولا از همین تیپ شخصیتها بود، ولی در این سریال خبری از چنین شخصیتهایی نیست.