داستان های حقیقت: پاسخ به وهابیت

منبع خبر / کتاب / 2 روز پیش

داستان های حقیقت: پاسخ به وهابیت

سلام رفیق! خوش اومدی به این سفر هیجان‌انگیز. می‌دونم، شاید با خودت بگی "باز یه کتاب خسته‌کننده دیگه؟" ولی صبر کن! این کتاب فرق داره. ببین، ما توی دنیایی زندگی می‌کنیم که پر شده از سوال و ابهام. مخصوصاً وقتی...

سلام رفیق! خوش اومدی به این سفر هیجان‌انگیز. می‌دونم، شاید با خودت بگی "باز یه کتاب خسته‌کننده دیگه؟" ولی صبر کن! این کتاب فرق داره.
ببین، ما توی دنیایی زندگی می‌کنیم که پر شده از سوال و ابهام. مخصوصاً وقتی پای دین و مذهب وسط میاد، انگار همه چی پیچیده‌تر می‌شه. یه روز یکی میگه "این کار درسته"، فرداش یکی دیگه میگه "نه بابا، اشتباهه!". خب آدم گیج می‌شه دیگه، نه؟
حالا فکر کن یه نفر بهت بگه "هی، تو داری اشتباه می‌کنی! اعتقاداتت غلطه!" چه حسی بهت دست میده؟ احتمالاً یا عصبانی می‌شی، یا ناراحت، یا شایدم گیج و سردرگم. خب، این دقیقاً همون حسیه که خیلی از شیعه‌ها وقتی با انتقادات وهابی‌ها و سلفی‌ها روبرو می‌شن، تجربه می‌کنن.
ولی نگران نباش! این کتاب قراره مثل یه نقشه گنج باشه که راه رو بهت نشون بده. ما با هم قراره سفر کنیم به سرزمین حقیقت. جایی که توش به جای دعوا و بحث‌های بی‌فایده، با منطق و دلیل حرف می‌زنیم.
فکر کن داری توی یه شهر غریب قدم می‌زنی. هر کوچه و خیابونش یه سواله. مثلاً یهو می‌رسی به کوچه "توسل". یه تابلو زده: "اینجا شرکه!" ولی صبر کن، نترس! ما با هم از این کوچه رد می‌شیم و می‌فهمیم که چرا این تابلو اشتباهه.
یا مثلاً می‌رسیم به میدون "زیارت قبور". یه عده دارن داد می‌زنن "این کار بدعته!" ولی ما آروم می‌شینیم، چایی می‌خوریم و با هم در موردش حرف می‌زنیم. می‌فهمیم که چرا این کار نه تنها بد نیست، بلکه چقدر هم خوبه.
توی این سفر، قراره با داستان‌های جالب و مثال‌های ساده، پیچیده‌ترین مسائل رو حل کنیم. مثلاً وقتی به بحث "استغاثه" می‌رسیم، با هم میریم توی یه شب تاریک و طوفانی. حس می‌کنیم چطور وقتی گم شدیم، صدا زدن یه راهنما چقدر می‌تونه نجات‌بخش باشه...


خلاصه کتاب ذهن متمرکز