-لطفا خودتان را برای خوانندگان ما بیشتر معرفی کنید
با درود و مهر خدمت همکاران و دوستان ارجمندم در استان قزوین
بنده فریده محمودی هستم .مربی مسئول مرکز آستانه ازاستان مرکزی.افتخار داشتم و برای اعضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به مدت 22 سال قصه گویی داشتم.14بار افتخار حضور در بخش منطقهای جشنواره ی بین المللی قصه گویی کانون را دارم.
شش بار راهیابی در بخش ملی و بین المللی جشنواره را در کارنامه خودم دارم.چهار بار برگزیده این بخش بودم با قصههای دولنگه-پهلواندخت-در صدف و آبگوشت غاز.
همچنین چندین بار افتخار داوری بخشهای استانی جشنواره را در استانهای مرکزی، زنجان و قم را داشتم.و البته امسال قزوین هم به این فهرست اضافه شد که مایه مباهات بنده ست .
- درباره قصهگویی و جشنواره قصهگویی برایمان بگویید
جشنواره بین المللی قصهگویی که امسال 26ساله شده یکی از ارزشمندترین و زیباتنرین جشنوارههای کانون است چرا که یکی از اصلی ترین و پایه ترین فعالیت کانون قصه گوییست و جشنواره این فعالیت را در یک سطح بالاتر به منصه ی ظهور
میرساند .مربیان قصهگو در فرایند یکساله جشنواره، خود را محک می زنند والبته قویتر میکنند.با اضافه شدن بخش نوجوان ، مربیان با تجربه کانون ققنوسوار آموختههای خود را در اختیار نوجوانان علاقمند و مستعد قرارمی دهند تا چراغ قصهگویی تا ابد روشن باقی بماند و قصه ها سینه به سینه نقل شوند تا ایران همچنان ایران قصه گو و قصه سازباقی بماند .
-چه قصههایی از کودکی خود به خاطر دارید؟
بنده قصه حضرت آدم، قصه حضرت ابراهیم و قصه بزبزقندی را خیلی شفاف از کودکی خود به یاد دارم چرا که مادرم گره میزد به قالی و برایم این قصهها را میگفت.همیشه قصه ها را با مادرم در حین بافتن به یاد میآورم.
- جایگاه قصهگویی را در نشاط اجتماعی تا چه حد موثر میبینید؟
جایگاه قصه گویی را در نشاط اجتماعی برقله میبینم. مگر قویتر، خیال برانگیزتر وشگفت انگیزتراز قصه گویی داریم؟آنهم در نشاط دسته جمعی، یک قصهگو می تواند با کمترین هزینه هزاران نفر را با قصهاش درعالم تخیل به قهقهه دعوت کند .قصه میتواند به انسانها کمک کند تا شادتر بزیند .اجتماعی که اهل شنیدن و قصه است آرامتر ،با نشاطتر و حتما خلاقتراست .
-چه تفاوتی بین خواندن قصه از روی کتاب با قصهگویی کانونی قایل هستید؟ کدام را موثرتر میدانید؟
اصولا بین قصهخوانی و قصه گویی تفاوت وجود دارد قصهخوانی یک فعالیت است که در آن خواننده از روی متن قصهای را برای مخاطبش روخوانی می کند ممکن است خیلی زیبا و تاثیر گذار بخواند .ممکن است از تقلید یا تغییر صدا استفاده کند در خوانش خود و...اما اسیر دست نویسنده است .
حالا قصهگویی در نقطه مقابل قرار میگیرد .قصه گو در روایت قصه خود، منحصربه فرد عمل میکند از مرزهای گذاشته شده نویسنده عبور میکند.قصه را از آن خود میکند .برای اجرا به حرکات بدن و چهره اندیشه میکند. برای تعامل دوجانبه با مخاطب خود در قصه جایگاه در نظر میگیرد مثل قصه خوان فقط به بیان و زبان بسنده نمیکند به حرکت، به نگاه، به نفس، به پوشش، به اکسسوری و... فکر میکند تا اجرایی ماندگار در اذهان داشته باشد .
اثر و جایگاه قصه گویی در زندگی انسانها و در زندگی آنها که دغدغه تربیت دارند بسیار رفیع است .
انسانها اگر هر روز و هر لحظه قصه نگویند و قصه نشنوند خواهند مرد بی قصه زندگی غیر قابل تصور است .در نظر بگیرید یک روز در جهان هیچکس چیزی نگوید حتی در ذهن خودش!آیا این امکان وجود دارد ؟خیر .ما هر لحظه در خود با خود یا با دیگری در حال گفتگو و در واقع قصه گفتن و قصه شنیدن هستیم .توجه به همین نکته خود گویای اهمیت جایگاه قصه در زندگی ماست .
آموزگاران، مربیان، والدین، مسئولین همه درتربیت و پرورش و تعالی بخشیدن می توانند در برخورد با مخاطب خود و برای تاثیر گذاری از قصه کمک بگیرند.
-در کودکی چه کسانی برای شما قصه گفتهاند؟
در کودکی بیش ازهمه مادرم، مادرم و مادرم برایم قصه میگفت و شعر میخواند .مادرم قدرت بیان خوب و حافظهی فوقالعادهای داشت الان این هر دو را از دست داده متاسفانه، دایی بزرگم که خدایش بیامرزاد هم برایم فراوان قصه میگفت او از شاهنامه هم برایم میخواند.
-کدام قصه برای شما خاطره انگیز، بهیادماندنیتر و اثرگذارتر بوده است؟
خاطرهانگیزترین و به یاد ماندنیترین قصهای که ازکودکی یه یاد دارم قصهی حضرت آدم است که مادرم برایم میگفت و بسیار مرا شگفت زده میکرد .حضرت آدم در ابتدا بینی نداشت .صورتش مثل تخته صاف بود .دوتا حفرهی چشم و یک شیار برای دهان داشت .روزی دربارهی خودش فکر کرد و فکر کرد که من چه کسی هستم؟رفت در خانهی خدا و این سوال را پرسید .خدا جواب داد: من منم و تو تویی.چندین و چند بار این اتفاق افتاد و جواب همین بود .حضرت آدم از بیچارگی نشست و هزار سال گریه کرد آنقدر گریه کرد که صافی صورتش ازبین رفت ارتفاع بینیاش درست شد و....بالاخره خدا گفت تو آدمی!
هنوز هم که هنوزاست ما آدمها به یادگار شیار اشک داریم .
-زیباترین صحنه قصهگویی که دیدهاید را برای ما توصیف کنید
زیباترین صحنه قصه گویی که تا به حال دیدم برمیگردد به حدود 41 سال پیش، تصویر ذهنی دوری ازآن دارم . تابستان است، یک حیاط قدیمی با دیوارهای آجری یک حوض سیمانی مستطیل شکل، یک درخت انگور بزرگ که تمام آسمان حیاط را پوشانده .چند تا مرغ وخروس، یک دارقالی که قالیاش دیگر خیلی بالا رفته، مادرم که پشت دار قالی نشسته، گیس سیاهش از پشت آویزان است یک لچک بنفش هم سر کرده و پاهایش هم آویزان است .یک نردبان کوچک یک طرف تختهی رو به روی قالیست برای بالا رفتن و بافتن.من لب حوض نشستهام و دارم به قصه مادرم گوش میکنم .
-اگر درباره روند برگزاری جشنواره قصهگویی پیشنهاد و با نظری دارید بفرمایید
روند جشنواره قصه گویی شکر خدا روندی پویا ورو به رشد است .
به جشنواره قصه گویی باید به عنوان یک عامل مهم انتقال دهنده فرهنگ توجه ویژه شود چرا که معرف شان تمدنی و فرهنگی ایران است .
-و حرف آخر به انتخاب شما...
سخن آخر
امید که چراغ قصهگویی به دست تمامی ایرانیان به خصوص مربیان و اعضای پر مهر و توانمند کانون همیشه روشن بماند .
با سپاس
فریده محمودی
-لطفا خودتان را برای خوانندگان ما بیشتر معرفی کنید
با درود و مهر خدمت همکاران و دوستان ارجمندم در استان قزوین
بنده فریده محمودی هستم .مربی مسئول مرکز آستانه ازاستان مرکزی.افتخار داشتم و برای اعضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به مدت 22 سال قصه گویی داشتم.14بار افتخار حضور در بخش منطقهای جشنواره ی بین المللی قصه گویی کانون را دارم.
شش بار راهیابی در بخش ملی و بین المللی جشنواره را در کارنامه خودم دارم.چهار بار برگزیده این بخش بودم با قصههای دولنگه-پهلواندخت-در صدف و آبگوشت غاز.
همچنین چندین بار افتخار داوری بخشهای استانی جشنواره را در استانهای مرکزی، زنجان و قم را داشتم.و البته امسال قزوین هم به این فهرست اضافه شد که مایه مباهات بنده ست .
- درباره قصهگویی و جشنواره قصهگویی برایمان بگویید
جشنواره بین المللی قصهگویی که امسال 26ساله شده یکی از ارزشمندترین و زیباتنرین جشنوارههای کانون است چرا که یکی از اصلی ترین و پایه ترین فعالیت کانون قصه گوییست و جشنواره این فعالیت را در یک سطح بالاتر به منصه ی ظهور
میرساند .مربیان قصهگو در فرایند یکساله جشنواره، خود را محک می زنند والبته قویتر میکنند.با اضافه شدن بخش نوجوان ، مربیان با تجربه کانون ققنوسوار آموختههای خود را در اختیار نوجوانان علاقمند و مستعد قرارمی دهند تا چراغ قصهگویی تا ابد روشن باقی بماند و قصه ها سینه به سینه نقل شوند تا ایران همچنان ایران قصه گو و قصه سازباقی بماند .
-چه قصههایی از کودکی خود به خاطر دارید؟
بنده قصه حضرت آدم، قصه حضرت ابراهیم و قصه بزبزقندی را خیلی شفاف از کودکی خود به یاد دارم چرا که مادرم گره میزد به قالی و برایم این قصهها را میگفت.همیشه قصه ها را با مادرم در حین بافتن به یاد میآورم.
- جایگاه قصهگویی را در نشاط اجتماعی تا چه حد موثر میبینید؟
جایگاه قصه گویی را در نشاط اجتماعی برقله میبینم. مگر قویتر، خیال برانگیزتر وشگفت انگیزتراز قصه گویی داریم؟آنهم در نشاط دسته جمعی، یک قصهگو می تواند با کمترین هزینه هزاران نفر را با قصهاش درعالم تخیل به قهقهه دعوت کند .قصه میتواند به انسانها کمک کند تا شادتر بزیند .اجتماعی که اهل شنیدن و قصه است آرامتر ،با نشاطتر و حتما خلاقتراست .
-چه تفاوتی بین خواندن قصه از روی کتاب با قصهگویی کانونی قایل هستید؟ کدام را موثرتر میدانید؟
اصولا بین قصهخوانی و قصه گویی تفاوت وجود دارد قصهخوانی یک فعالیت است که در آن خواننده از روی متن قصهای را برای مخاطبش روخوانی می کند ممکن است خیلی زیبا و تاثیر گذار بخواند .ممکن است از تقلید یا تغییر صدا استفاده کند در خوانش خود و...اما اسیر دست نویسنده است .
حالا قصهگویی در نقطه مقابل قرار میگیرد .قصه گو در روایت قصه خود، منحصربه فرد عمل میکند از مرزهای گذاشته شده نویسنده عبور میکند.قصه را از آن خود میکند .برای اجرا به حرکات بدن و چهره اندیشه میکند. برای تعامل دوجانبه با مخاطب خود در قصه جایگاه در نظر میگیرد مثل قصه خوان فقط به بیان و زبان بسنده نمیکند به حرکت، به نگاه، به نفس، به پوشش، به اکسسوری و... فکر میکند تا اجرایی ماندگار در اذهان داشته باشد .
اثر و جایگاه قصه گویی در زندگی انسانها و در زندگی آنها که دغدغه تربیت دارند بسیار رفیع است .
انسانها اگر هر روز و هر لحظه قصه نگویند و قصه نشنوند خواهند مرد بی قصه زندگی غیر قابل تصور است .در نظر بگیرید یک روز در جهان هیچکس چیزی نگوید حتی در ذهن خودش!آیا این امکان وجود دارد ؟خیر .ما هر لحظه در خود با خود یا با دیگری در حال گفتگو و در واقع قصه گفتن و قصه شنیدن هستیم .توجه به همین نکته خود گویای اهمیت جایگاه قصه در زندگی ماست .
آموزگاران، مربیان، والدین، مسئولین همه درتربیت و پرورش و تعالی بخشیدن می توانند در برخورد با مخاطب خود و برای تاثیر گذاری از قصه کمک بگیرند.
-در کودکی چه کسانی برای شما قصه گفتهاند؟
در کودکی بیش ازهمه مادرم، مادرم و مادرم برایم قصه میگفت و شعر میخواند .مادرم قدرت بیان خوب و حافظهی فوقالعادهای داشت الان این هر دو را از دست داده متاسفانه، دایی بزرگم که خدایش بیامرزاد هم برایم فراوان قصه میگفت او از شاهنامه هم برایم میخواند.
-کدام قصه برای شما خاطره انگیز، بهیادماندنیتر و اثرگذارتر بوده است؟
خاطرهانگیزترین و به یاد ماندنیترین قصهای که ازکودکی یه یاد دارم قصهی حضرت آدم است که مادرم برایم میگفت و بسیار مرا شگفت زده میکرد .حضرت آدم در ابتدا بینی نداشت .صورتش مثل تخته صاف بود .دوتا حفرهی چشم و یک شیار برای دهان داشت .روزی دربارهی خودش فکر کرد و فکر کرد که من چه کسی هستم؟رفت در خانهی خدا و این سوال را پرسید .خدا جواب داد: من منم و تو تویی.چندین و چند بار این اتفاق افتاد و جواب همین بود .حضرت آدم از بیچارگی نشست و هزار سال گریه کرد آنقدر گریه کرد که صافی صورتش ازبین رفت ارتفاع بینیاش درست شد و....بالاخره خدا گفت تو آدمی!
هنوز هم که هنوزاست ما آدمها به یادگار شیار اشک داریم .
-زیباترین صحنه قصهگویی که دیدهاید را برای ما توصیف کنید
زیباترین صحنه قصه گویی که تا به حال دیدم برمیگردد به حدود 41 سال پیش، تصویر ذهنی دوری ازآن دارم . تابستان است، یک حیاط قدیمی با دیوارهای آجری یک حوض سیمانی مستطیل شکل، یک درخت انگور بزرگ که تمام آسمان حیاط را پوشانده .چند تا مرغ وخروس، یک دارقالی که قالیاش دیگر خیلی بالا رفته، مادرم که پشت دار قالی نشسته، گیس سیاهش از پشت آویزان است یک لچک بنفش هم سر کرده و پاهایش هم آویزان است .یک نردبان کوچک یک طرف تختهی رو به روی قالیست برای بالا رفتن و بافتن.من لب حوض نشستهام و دارم به قصه مادرم گوش میکنم .
-اگر درباره روند برگزاری جشنواره قصهگویی پیشنهاد و با نظری دارید بفرمایید
روند جشنواره قصه گویی شکر خدا روندی پویا ورو به رشد است .
به جشنواره قصه گویی باید به عنوان یک عامل مهم انتقال دهنده فرهنگ توجه ویژه شود چرا که معرف شان تمدنی و فرهنگی ایران است .
-و حرف آخر به انتخاب شما...
سخن آخر
امید که چراغ قصهگویی به دست تمامی ایرانیان به خصوص مربیان و اعضای پر مهر و توانمند کانون همیشه روشن بماند .
با سپاس
فریده محمودی