مستی سبب شد که فنلاندی ها نتوانند شهر خود را بازپس گیرند
این مورد در کتاب "لاسّه لاکسونن" تحت عنوان "ودکا، اعصاب و مجازات ها" تشریح شده است. در این کتاب در باره مسایل شخصی فرماندهان و افسران ارتش فنلاند در 1918 — 1941 حکایت شده است.
به گزارش سرویس بینالملل جام نیـوز به نقل از اسپوتنیک، در ماه اوت 1941 ارتش فنلاند در حال تدارک پس گرفتن ویبورگ بود. "والو نیهتیلا" رییس ستاد کل ارتش سعی کرد سیر حوادث در جبهه را به "تااوتی لااتیکاینن" فرمانده جدید سپاه گزارش دهد. "لااتیکاینن" هیچ واکنشی از خود نشان نداد و تغییری وارد نقشه های "نیهتیلا" نکرد. "لااتیکاینن" در حال مستی طولانی بود و فرماندهی این مساله را مدت مدیدی مسکوت می گذاشت.
ولی "نیهتیلا" در اوضاع و احوال مربوط به تصرف عنقریب ویبورگ قادر نبود صبر کند و برای عملیات جنگی به آن ژنرال احتیاج داشت و از این رو عصر 28 اوت به ژنرال "لنارت اِش" زنگ زد و موقعیت پدید آمده را تشریح کرده گفت: "فورا بیایید یا ما شکشت می خوریم. چند روز است که من فرمانده را ندیدم. او عرق می خورد".
این مورد در کتاب "لاسّه لاکسونن" تحت عنوان "ودکا، اعصاب و مجازات ها" تشریح شده است. در این کتاب در باره مسایل شخصی فرماندهان و افسران ارتش فنلاند در 1918 — 1941 حکایت شده است. این کتاب در ماه اکتبر امسال منتشر می شود.
مولف "لاکسونن" در پی نصیحت های اخلاقی نیست بلکه می خواهد تاریخ را بطور مستند نشان دهد و برای این کار از کامیون هایی از نوشته ها و اسناد آرشیوی در کتاب خود استفاده کرده است. ولی این سوال پیش می آید که وقتی قرار بود نبرد بر سر ویبورگ انجام شود و "لااتیکاینن" حاضرنشد آن را فرماندهی کند وی در چه حال مستی بود.
"لااکسونن" نوشت که تنها این فرمانده نبود که در ارتش فنلاند آن زمان دچار الکلیسم شده بود. وضع در جبهه دشوار بود و بسیاری از سربازان و افسران از جمله فرمانده کل قوای فنلاند مارشال مانرگیم — افسر سابق ارتش تزاری روسیه برای آسودگی خاطر زیاد عرق می خوردند. مانرگیم به این لحاظ شهرت پیدا کرد که ودکا را با کنیاک مخلوط می نمود.
این مولف نوشت یک پییک لبریز از عرق که مارشال مانرگیم اینطور می نوشید مایه افتخار ارتشیان فنلاندی بود. این مارشال فنلاندی تحت هیچ شرایطی از رسوم خود صرف نظر نمی کرد و اصلا حتی یک نظامی بدون خوردن پییک مانرگیم امکان نداشت افسر ارتش فنلاندی شود. البته سربازان به خاطر مستی تنبیه می شدند ولی افسران عالی رتبه نه.
ولی افراد کنج کاو باز هم می پرسند که اگر پرسنل نظامی فنلاند مستی نمی کردند آیا می توانستند پس از عملیات جنگی در باریکه کارلیا در جریان جنگ شوروی و فنلاند در 1941 — 1944 و تصرف ویبورگ با وجود هرج و مرج حاکم در جبهه، آنرا در دست خود نگه دارند؟
"لااکسونن" جواب این سوال را نداده است زیرا خودش بجز خدمت در ارتش تجربه نظامی ندارد و با موضع بی طرفانه کتاب خود را با عنوان "ودکا، اعصاب و مجازات ها" را تالیف کرده است.
به گفته او در کتابش فرماندهان خوب یا بد وجود ندارد و او آنها را از نظر اخلاقی ارزیابی نکرده است. علت تالیف این کتاب تمایل به توضیح آن حوادث تاریخی بود که پیشتر مسکوت گذاشته می شدند.او نوشت: "برایم واکنش انسان هایی جالب بود که به ناچار در وضع اضطراری مانند جنگ قرار گرفته بودند".
512