ماچوپیچو شهر گمشده تمدن اینکاها
ارزش زندگی به آن لحظاتی نیست که نفس میکشی بلکه به لحظاتی ست که نفس در سینه ات حبس می شود. من شهرها و کشورهای زیادی را دیدم و به همین دلیل کمتر مکانی میتونه من رو به وجد بیاره و روحم را به پرواز در بیاره، اما ماچوپیچو برام معنای دیگه ای داره. نمیخوام بگم از کودکی آرزوی دیدنش رو داشتم بلکه حتی نزدیک بود در سفرم به پرو به دلیل کمبود وقت، از برنامهم...
ارزش زندگی به آن لحظاتی نیست که نفس میکشی بلکه به لحظاتی ست که نفس در سینه ات حبس می شود.
من شهرها و کشورهای زیادی را دیدم و به همین دلیل کمتر مکانی میتونه من رو به وجد بیاره و روحم را به پرواز در بیاره، اما ماچوپیچو برام معنای دیگه ای داره. نمیخوام بگم از کودکی آرزوی دیدنش رو داشتم بلکه حتی نزدیک بود در سفرم به پرو به دلیل کمبود وقت، از برنامهم حذفش کنم چرا که ماچوپیچو برام فقط تخته سنگ هایی بودند که روی یک مکان نسبتا زیبا قرار داشتند…
اما واقعیت چیز دیگه ای بود آنچه دیدم و آنچه بر من گذشت، وصف ناشدنیه. فقط باید در ماچوپیچو باشید، کوهستان رو از بین ابرها و هوای مهآلود ببینید، ازبوی نم باران مست بشید، با شدت گرفتن بارون زیر تخته سنگ ها پناه بگیرید، لاماهای زیبا، رنگارنگ و دوست داشتنی رو ببینید تا احساس اون روزم رو درک کنید.
تاریخچه ماچوپیچو
ماچوپیچو (Machu Picchu) در اواسط قرن ۱۵میلادی زمانیکه اینکاها در اوج قدرت بودن، ساخته میشه. دلایل زیادی برای ساخت این مجموعه بیان میشه اما بنظر میرسه این مجموعه برای افراد خاص و نخبگان جامعه مثل دانشمندان، ستاره شناسان، ثروتمندان و مذهبیون ساخته شده. در این شهر کوچک نهایتا ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفر سکونت داشتند و دسترسی به اون الان هم آسون نیست چه برسه به ۵۰۰ سال قبل! بنابراین نمیتونه یه شهر عمومی باشه، اما انرژی خاصی داره و موقعیت جغرافیایی بی نظیرش اون رو خیلی جذاب و منحصر به فرد کرده.
صد سال بعد اسپانیایی ها اینکاها رو شکست دادند اما نتونستند این شهر کوچک را پیدا و تخریب کنند و ماچوپیچو چهارصد سال ناشناخته باقی موند تا اینکه یک تاریخدان آمریکایی زمانی که از یک کنفرانس در شیلی برمیگشته تصمیم میگیره تا در این منطقه گشتی بزنه و به کمک بومی های منطقه موفق میشه ماچوپیچو را کشف کنه. این واقعا یک کشف خیلی بزرگه چرا که هنوز هم دسترسی به این شهر راحت نیست.
ماچوپیچو جز میراث جهانی در یونسکو ثبت شده و امروزه اون رو جز عجایب هفتگانه جدید به شمار میارند.
راههای دسترسی به ماچوپیچو
برای رفتن به ماچوپیچو باید از شهر کوزکو در جنوب پرو به روستای آگواس کالینته (Aguas Caliante) و از اونجا به ماچوپیچو برید. کوزکو فرودگاه داره و شما میتونید از شهر لیما، یا کشورهای بولیوی یا برزیل به کوزکو برید از کوزکو برای رفتن به روستای آگواس کالینته چند راه وجود داره:
استفاده از قطار که قیمت بلیط این قطارها برای مسیر رفت و برگشت برای ارزان ترین کلاس حدود ۱۷۰دلار بود و راه دیگه استفاده از ون هایی که از کوزکو به مکانی به اسم هایدروالکتریک (Hydroelectric) میره و پس از اون تا روستا رو که، حدود ده کیلومتر هست، باید پیاده رفت. هزینه ون برای مسیر رفت و برگشت ۲۳دلار بود و من راه دوم رو انتخاب کردم.
یک پکیج حمل و نقل خریداری کردم که یک نفر صبح ساعت ۸ با نیم ساعت تاخیر به دنبال من اومد و از هاستل محل اقامتم، پیاده به سمت ون ها رفتیم، پس از کمی معطلی ون ها ساعت ۹ به سمت هایدروالکتریک حرکت کردند. فاصله بین صندلی ون ها بسیار کم بود و تقریبا همه مسافرها بک پکرهای جوان زیر سی سال بودند. ون از میان جاده های مارپیچ تا ارتفاع ۴هزار متری بالا رفت و دوباره پایین اومد. از میان جنگل های استوایی رد شدیم یکی دو بار بین راه توقف داشتیم و همینطور برای ناهار در روستای کوچکی توقفی چهل دقیقه ای داشتیم. در انتهای مسیر از جاده های کاملا خاکی و کوهستانی رد شدیم که بسیار خطرناک بود و چیزی از جاده های مرگ بولیوی کم نداشت. حدود ساعت ۱۵:۳۰ بعدازظهر به هایدروالکتریک رسیدیم. هایدروالکتریک سدی بود با یک توربین آبی برای تولید برق. ون ها از اونجا جلوتر نمیرفتند و فقط قطار میتونست تا روستا بره.
از کنار ریل راه آهن به سمت روستا حرکت کردم. در طول مسیر تعداد توریست های جوان کم نبود و مسیر کاملا امن بود. رودخانه زیبای اوروبامبا (Urubamba) و مسیر جنگلی کنار راه آهن، مسیر رو برام دلپذیر کرده بود. کوله پشتی سنگینم و شرجی بودن هوا باعث شد تا طی کردن مسیر ده کیلومتری کمی بیشتر طول بکشه و پس از دو ساعت و نیم به روستا برسم. بسیار خسته بودم و به یک حمام گرم و تختی برای استراحت نیاز داشتم. به همراه اولین نفری که جلوی راهم اومد و مسافرخونه ای را پیشنهاد کرد، رفتم. با کمی چونه زدن هزینه دو شب اقامتم در مسافرخانه ۵۰ سول معادل ۱۸دلار شد. میتونستم بیشتر چونه بزنم و مبلغ کمتری پرداخت کنم اما اونقدر خسته بودم که انرژی برای چونه زدن نداشتم.
فورا مرکز توریستی ماچوپیچو را پیدا کردم، بلیط و رسید بانکی را تحویل دادم و بلیطم را برای فردا کانفرم کردم.
گشت کوتاهی در روستا زدم و به مسافرخونه برگشتم دوش گرفتم و تمام لباس هایی که همراه داشتم رو پوشیدم، چون اتاق سیستم گرمایشی نداشت، مسافرخونه هم در دره ای در منطقه ای کوهستانی قرار داشت و اتاق بسیار سرد بود.
صبح زود از خواب بیدار شدم میخواستم قبل ازینکه مجموعه ماچوپیچو خیلی شلوغ بشه برسم اونجا، برای رفتن به مجموعه ماچوپیچو میشه مسیر با شیب تند را پیاده رفت که حدود یک ساعت و نیم طول میکشه و میشه با اتوبوس رفت که حدود بیست دقیقه اون مسیر رو طی میکنن و مبلغ ۳۰ سول (۱۰ دلار) هزینه بلیط یک طرفه هست.
وقتی به اتوبوس ها رسیدم با یه صف طولانی مواجه شدم اما اتوبوس ها سریع مسافران رو سوار میکردند و راه میافتند بنابراین زیاد معطل نشدم، مجموعه ساعت ۶ باز میشد و در ورودی مجموعه هم صف تشکیل شده بود.
بازدید از مجموعه ماچوپیچو
وقتی وارد مجموعه ماچوپیچو شدم هنوز مجموعه شلوغ نبود، هوا مه آلود بود و چیزی از زیبایی ماچوپیچو دیده نمیشد و گهگاهی با حرکت ابرها بخش هایی از کوه ها به چشم می آمد. بارش باران شروع شد و بعد از مدتی با تابیدن خورشید زیبایی ماچوپیچو دو چندان شد، میشد از اینکه ماچوپیچوی مه آلود و بارانی و آفتابی را یک جا دیدم به خوش شانسی خودم ببالم و یا مثل خیلی از توریست ها به زمین و زمان غر بزنم که چرا هوا بارونیه. من اما شاد و خوشحال بودم چرا که همه چیز مطابق میل من بود.
پل اینکاها در کنار مجموعه، بقایای سالن های قدیمی و معبد سه پنجره، معبد خورشید، منظره دو کوه مونتانا و وایناپیچو که ماچوپیچو را احاطه کردند، و مزارع پلکانی اطراف مجموعه بر زیبایی منطقه افزوده بود. ابتدای صبح و انتهای روز مجموعه خلوت تر بود و من در آرامش محض مثل یک روح سرگردان در میان این همه زیبایی قدم زدم و لذت بردم. افسوس که کلمات من رو در بیان احساسم و توصیف زیبایی اونجا یاری نمی کنند. اکثر توریست ها با راهنما اومده بودند و یا در ورودی مجموعه یک راهنما می گرفتند. من ترجیح دادم توی اون فضای بی نهایت دوست داشتنی خودم رو اسیر راهنما نکنم. برای خوندن تاریخ اونجا و قصه هاش همیشه وقت داشتم. بر خلاف بقیه که دو یا سه ساعت از اونجا بازدید می کردند من از ۶ صبح تا ۵ عصر که به زور بیرونم کردند اونجا بودم. مگه میشد از ماچوپیچو، فضای کوهستان و لاما های بامزه دل کند!
مسیر بازگشت از ماچوپیچو
از ماچوپیچو با اتوبوس به سمت روستا برگشتم چون هوا داشت تاریک میشد و مسیر خطرناک بود. توی مسافرخونه سرخوش از لحظاتی که تجربه کرده بودم خوابم نمیبرد.
صبح فردا قبل از ساعت ده به سمت هایدروالکتریک حرکت کردم ساعت دو بعدازظهر باید اونجا میبودم اما میخواستم این بار از مسیر لذت بیشتری ببرم. فضای جنگلی کنار رودخانه اوروبامبا و پروانه هایی که در طول مسیر بود، جذابیت خاصی به مسیر داده بود. وقتی به محل ون ها رسیدم با پرس و جو و دیدن لیست راننده هایی که محض رضای خدا یک کلمه انگلیسی بلد نبودند، موفق شدم ماشین خودم رو پیدا کنم. خواستم روی صندلی جلو بنشینم تا بتونم زیبایی های مسیر رو راحتتر ببینم که با مخالفت راننده رو به رو شدم، اما مشکل با یک اسکناس ۲۰ تومانی سبز رنگ به راحتی حل شد. در طول مسیر موبایلم را به ضبط صوت ماشین وصل کردم و با صدای بلند موسیقی ایرانی پخش کردم بعد از چند آهنگ بقیه مسافران ون که بعدا فهمیدم همگی اسراییلی بودن شروع به اعتراض کردند. اما راننده که از موسیقی ایرانی خوشش اومده بود، طرفدار من بود. بالاخره توافق کردیم نیم ساعت موسیقی ایرانی و نیم ساعت موسیقی اسراییلی پخش بشه. ساعت حدود ۸،۵شب به میدان پلازا د آرماس کوزکو رسیدیم و سفرم به ماچوپیچو تمام شد.
چند توصیه مهم برای سفر به ماچوپیچو
بلیط ماچوپیچو را حتما از قبل خریداری کنید، بلیط را میتونید از شهر کوزکو بخرید یا بصورت آنلاین رزرو کنید، در روستای آگواس کالینته هیچ بلیطی فروخته نمیشه. ماچوپیچو روی خط الراس قرار داره اما دو تا کوه به اسم های مونتانا (Montana) و وایناپیچو (Huayna Picchu) اطراف اون قرار داره که ارتفاع بیشتری نسبت به ماچوپیچو دارن و شما میتونید نمای بهتری از ماچوپیچو را از بالای اونها ببینید برای ورود به این کوه ها هم به بلیط نیاز دارید. موقع خرید بلیط ماچوپیچو میتونید پکیج بلیط ماچوپیچو و یکی از کوه ها یا، هر دو رو تهیه کنید. کوه وایناپیچو معروف تره، بلیط گرونتری داره، بالارفتن ازون هم سختتره و لازمه که به اصول کوهنوردی آشنایی داشته باشید. روزی که من اونجا بودم به دلیل بارندگی بالا رفتن از هر دو کوه خطرناک بود. در روستای آگواس کالینته، قیمت ها بالاست و البته در بالای کوه و ورودی ماچوپیچو قیمت ها بطور نجومی افزایش پیدا میکنه، بنابراین به مقدار لازم با خودتون خوراکی همراه ببرید. شهر کوزکو در ارتفاع ۳۵۰۰متری از سطح دریا قرار داره و ممکنه شما رو برای تنفس کمی دچار مشکل بکنه بنابراین اگر به ارتفاع حساس هستید، زمان طولانی در این شهر توقف نداشته باشید و سریع به سمت ماچوپیچو حرکت کنید. احتمالا شما فقط یک بار فرصت دیدن ماچوپیچو رو تو زندگیتون بدست میارید، بنابراین بهتره چندین لباس همراه داشته باشید تا بتونید عکس های متفاوتی بگیرید.تاریخ سفر: مهرماه ۱۳۹۳