لیما پایتخت پرو، دومین شهر بزرگ کویری دنیا
شهر لیما پایتخت کشور پرو حدود 500 سال پیش توسط اسپانیایی هایی که این منطقه رو تصرف کرده بودند، بنا شد. لیما طی 300 سال پس از احداثش، همیشه بزرگترین شهر آمریکای جنوبی بود. این شهر پایتخت حکمرانی اسپانیایی ها در آمریکای جنوبی محسوب می شده، به همین دلیل تعداد بسیار زیادی کلیسا و صومعه در اون وجود داره. فقط مرکز شهر، معماری مستعمراتی داره و بقیه شهر...
شهر لیما پایتخت کشور پرو حدود ۵۰۰ سال پیش توسط اسپانیایی هایی که این منطقه رو تصرف کرده بودند، بنا شد. لیما طی ۳۰۰ سال پس از احداثش، همیشه بزرگترین شهر آمریکای جنوبی بود. این شهر پایتخت حکمرانی اسپانیایی ها در آمریکای جنوبی محسوب می شده، به همین دلیل تعداد بسیار زیادی کلیسا و صومعه در اون وجود داره. فقط مرکز شهر، معماری مستعمراتی داره و بقیه شهر توسط سرخ پوست هایی که از کوههای آند به امید پیدا کردن کار خوب و درآمد بیشتر به شهر اومدند، اشغال شده و چندان شکل زیبایی نداره. ۹ میلیون نفر از جمعیت ۳۰ میلیون نفری کشور پرو در این شهر زندگی می کنند. لیما پنجمین شهر بزرگ آمریکای جنوبی هست.
لیما در دره ای مشرف به اقیانوس آرام قرار گرفته و توسط بیابان محاصره شده و بعد از بیابان ها، کوه های آند قرار داره. کلان شهر لیما حدود ۸۰۰ کیلومتر مربع مساحت داره که ترکیبی از دره هایی ست که از روان شدن سه رودخانه به سمت اقیانوس آرام تشکیل شدند. لیما که حدود ۸۰ کیلومتر خط ساحلی داره بعد از قاهره دومین شهر بزرگ کویری دنیاست. آب و هوای شهر لیما معمولا خوبه و تقریبا در تمام سال به دلیل نزدیکی به اقیانوس آب و هوای معتدلی داره.
پس از کشور پرو مقصد بعدی من کشور اکوادور بود. برای رسیدن به کشور اکوادور باید از شهر کوزکو به لیما سپس به تروخیو و در آخر به پیورا میرفتم تا بتونم از اونجا به مرز اکوادور برسم.
بنابراین از کوزکو با هواپیمای شرکت پرووین ایرلاین راهی لیما شدم. فرودگاه کوزکو نسبت به اندازه ش خیلی شلوغ بود، طوری که انگار هوایی برای نفس کشیدن وجود نداشت. دوست داشتم سریع تر سوار هواپیما بشم و از فرودگاه خارج بشم.
صندلیم را کنار پنجره گرفته بودم، به امید اینکه بتونم کوهستان های زیبای آند رو ببینم. اما متاسفانه در طول ۸۰ دقیقه زمان پرواز، آسمان ابری بود و در طول مسیر نتونستم چیزی ببینم. خوشبختانه نزدیک لیما که شدیم ابرها کنار رفتند و تونستم منظره زیبایی از برخورد لیما و اقیانوس آرام رو ببینم.
توی لیما از طریق سایت کوچ سرفینگ یک میزبان داشتم. دختری که با خانواده بزرگ بیست نفرش با هم در یک خونه زندگی میکردند، درخواستم رو قبول کرده بود. به فرودگاه که رسیدم سریع به سمت بخش اطلاعات رفتم و پرسیدم چطور میتونم با حمل و نقل عمومی به آدرسی که داشتم برم. حدود یک ربع طول کشید تا مسئول بخش اطلاعات تونست آدرس رو پیدا کنه و یک ربع دیگه طول کشید تا بفهمه چطور میتونم با حمل و نقل عمومی به اونجا برم. به گفته اون حدود دو ساعت طول میکشید تا من به خونه میزبانم میرسیدم و یک بار هم باید اتوبوس عوض میکردم. از طرفی آدرس به سمت شرق میرفت و از اقیانوس و مرکز شهر فاصله می گرفت. ممکن بود مدت اقامت من در لیما کوتاه باشه و منزل میزبانم با فاصله زیادی که داشت باعث میشد من نتونم جاهای زیادی رو ببینم. با میزبانم تماس گرفتم و ازش عذرخواهی کردم. خیلی بده وقتی به کسی قول دادی بری منزلش، کنسل کنی ولی هر چقدر فکر کردم، قطعا برای رفتن به مرکز شهر و دیدن شهر لیما با دردسر روبه رو میشدم.
دوباره به سراغ مسئول اطلاعات رفتم و ازش پرسیدم چطور میتونم به محله میرافلورس (Miraflores) برم. میرافلوس یکی از بهترین محله های لیماست و توریست های زیادی به اونجا میرن. شماره وسیله حمل و نقل عمومی که باید باهاش به اونجا میرفتم را بهم داد. وقتی منتظر وسیله بودم یک مرد حدودا پنجاه ساله چینی به اسم جو رو دیدم که اون هم منتظر کمبی بود. توی لیما به مینی بوس و ون های مسافرکش کمبی (Combi) گفته می شه.
توی مسیر از اینترنت موبایلم یک هاستل رو پیدا کردم. وقتی به جو نشون دادم که میخوام به اون هاستل برم اونم گفت که داره به همونجا میره.
جو یک چینی ساکن امریکا بود، وکیل بود و ظاهرا وضع مالی خوبی داشت ولی توی این سن ترجیح میداد که بک پکری سفر کنه. البته خیلی هم علاقه مند به حرف زدن و انتقال تجربیاتش به من بود.
بعد از حدود یک ساعت به محله میرافلورس رسیدیم. هاستلی که انتخاب کرده بودم هاستل پاریوانا (Pariwana) بود، که هاستل تمیزی بود، آشپزخانه و امکانات مناسبی داشت، قیمت یک تخت توی یک اتاق چهار تخته ۱۲ دلار یا ۳۵ سول بود که قیمت ارزونی نبود. وسایلمون رو توی اتاق گذاشتیم و با جو برای دیدن محله و اطرافش، از هاستل بیرون رفتیم. محله بسیار شیکی بود، با خونه های خیلی زیبا، و جو دوست داشت هر خونه ای رو که میبینه قیمت گذاری کنه.
محله میرافلورس روی یک تپه به ارتفاع حدودا ۸۰ متر از سطح اقیانوس قرار داشت، وقتی به اقیانوس رسیدم از بالای اون تپه، منظره بسیار زیبایی رو دیدم، خورشید درحال غروب کردن در اقیانوس بود و من اولین باری بود که اقیانوس آرام رو میدیدم و خیلی هیجان زده بودم. ضمن اینکه داشتم توی سطح دریا نفس میکشیدم و بعد از چندین هفته تنفس توی ارتفاعات کوهستان های آند و کمبود اکسیژن ریه هام داشت دوباره جون می گرفت. توریست های زیادی در ساحل مشغول قدم زدن بودند و در سمت دیگه ای پاراگلایدرسوارها در حال پرواز.
روز بعد از خواب که بیدار شدم تقریبا تصمیم خودم رو گرفته بودم که لیما شهری نیست که بخوام زیاد توی اون بمونم. از قبل می خواستم، کارهای مربوط به ویزای برزیل و ویزای کلمبیا را اونجا انجام بدم، ولی با دیدن ترافیک وحشتناک شهر، تصمیم گرفتم زودتر از لیما برم.
یک قسمت آژانس مسافرتی توی هاستل بود، که با قیمت کمی بالاتر کار خرید بلیط رو اتجام میداد. یک بلیط به مقصد شهر تروخیو با کمپانی کروز دل سور (Cruz del Sur) که بهترین کمپانی اتوبوسرانی پرو هست، خریدم. قیمت بلیط ۸۵ سول معادل تقریبا ۳۰ دلار بود.
توی لیما و بقیه شهرهای پرو، ترمینال اتوبوسرانی واحدی وجود ندارند و هر شرکتی برای خودش یک گوشه شهر دفتر و گاراژ داره. برای همین اگر به یکی ازون ها مرجعه کنی و بلیط نداشته باشه مجبوری به گوشه دیگه شهر بری و ببینی آیا شرکت بعدی بلیط مورد نظرت رو داره یا نه.
وقتی که خیالم از خرید بلیط راحت شد، با یک اتوبوس به سمت مرکز مستعمراتی شهر رفتم. حدود یک ساعت طول کشید تا به اونجا برسم. همونطور که حدس میزدم تعداد کلیساهای مرکز شهر زیاد بود که شاید کلیسای جامع شهر زیباترین اونها باشه. سه تا میدون بزرگ در مرکز شهر وجود داره که فاصله نزدیکی از هم دارند. کاخ ریاست جمهوری هم در همین منطقه بود و ساعت ۱۲ ظهر رژه گارد ملی برگزار شد. چینی ها اینجا هم حضور داشتند و محله ای به نام محله چینی ها در مرکز شهر وجود داشت. یه قسمت هایی از مرکز شهر هم حالتی شبیه توپخونه و بازار تهران خودمون رو داشت، شلوغ، پر سر و صدا و نه چندان تمیز. یک کلیسای جالب به اسم سن فرانسیسکو در مرکز شهر هست که توی زیر زمینش تعداد زیادی اسکلت مرده ها رو به نمایش گذاشتند. نمیدونم هدفشون ازین کار چیه و متاسفانه اون روز این کلیسا تعطیل بود و من نتونستم این کلیسا رو ببینم.
علاوه بر جاذبه های مرکز شهر لیما، تعدادی آثار تاریخی مربوط به هزار سال پیش خارج از شهر، دو تا جزیره در اقیانوس و تپه های شنی از جمله مکان هایی ست که اگر فرصت داشته باشید میتونید از اون ها بازدید کنید و برای هر کدومشون هم تورهای یک روزه وجود داره، که البته هیچ کدوم توی برنامه سفر من نبود.
برای ناهار یک مدل غذای چیفا انتخاب کردم. گروه بزرگی مهاجر چینی دهه ها پیش به لیما اومدن که غذاهای اونها با ذائقه پرویی تعدیل شده و به اسم چیفا توی شهر لیما سرو میشه. برای یک بار امتحان کردن بد نبود، اما فکر میکنم غذاهایی که توی کشور چین سرو میشه خیلی خوشمزه تره و چیفا که ادویه زیادی هم نداشت، چندان جالب نبود.
وقتی به هاستل برگشتم عصر شده بود و اتاقم رو تحویل داده بودم و نمیتونستم توی اتاق استراحت کنم و فقط روی پشت بوم و محوطه عمومی هاستل اجازه تردد داشتم. دو سه ساعتی مشغول سرچ برای برنامه ریزی ادامه سفرم شدم که توی تمام قسمت های هاستل اعلام کردند که ما باید از هاستل خارج بشیم و قراره مانور آمادگی برای سونامی برگزار بشه که یک مانور سراسری توی لیما هست. راس ساعتی که اعلام کرده بودند، آژیر بلندی از همه جای شهر شنیده شد و ما هم از هاستل بیرون رفتیم و وسط خیابون ایستادیم البته خیلی از مغازه دارها از مغازه هاشون خارج نشده بودند.
ساعت نه و نیم شب از هاستل با تاکسی به سمت دفتر شرکت کروز دل سور رفتم. چهل دقیقه ای تا حرکت اتوبوسم منتظر شدم. قبل از حرکت با اندی آشنا شدم. پسری از اهالی ویتنام و اولین ویتنامی که من تا اون موقع میدیدم. یک بک پکر حرفه ای که مدت زیادی بود در سفر بود و چند روز آینده را با هم همسفر میشدیم.
تاریخ سفر: مهرماه ۱۳۹۳