شهر گویی لین و رودخانه لی
شهر زیبای گویی لین (Guilin) در ناحیه جنوبی چین به اسم گوانگ شی (Guangxi) واقع شده و با اینکه حدود یک میلیون نفر جمعیت داره هیچ کجای شهر از نظر من شلوغی آزار دهنده ای نبود. وجود 4 دریاچه داخل شهر، کوه های آهکی سبزپوش و رودخانه لی (Li river) حال و هوای جنگلی به شهر گویی لین داده. از شهر جانگ جیا جیه و کوهستان آواتار به شهر گوئیلین قطار و اتوبوس...
شهر زیبای گویی لین (Guilin) در ناحیه جنوبی چین به اسم گوانگ شی (Guangxi) واقع شده و با اینکه حدود یک میلیون نفر جمعیت داره هیچ کجای شهر از نظر من شلوغی آزار دهنده ای نبود. وجود ۴ دریاچه داخل شهر، کوه های آهکی سبزپوش و رودخانه لی (Li river) حال و هوای جنگلی به شهر گویی لین داده. از شهر جانگ جیا جیه و کوهستان آواتار به شهر گوئیلین قطار و اتوبوس مستقیمی وجود نداره و حداقل یک روز تمام زمان میبره. یک پرواز بین فرودگاه جانگ جیاجیه و فرودگاه شهر گویی لین پیدا کردم به قیمت ۷۳ دلار آمریکا. پروازم ۳ بعد از ظهر بود با هواپیمایی اکی ایرلاین (Ok airline). هواپیمای ای تی آر کوچک که کلا ۶ تا مسافر داشت. توی مسیر هیچ پذیرایی نداشت و برخلاف انتظارم پرواز آرومی بود. هواپیما توی ارتفاع نسبتا کم پرواز می کرد و مناظر زیبای کوهستانی توی مسیر اجازه خوابیدن نمیداد.
وقتی رسیدم فرودگاه گویی لین نیم ساعتی توی اینترنت برای هاستل سرچ کردم و نهایتا هاستل وادا (Wada) رو انتخاب کردم. قیمت هرتخت توی اتاق ۴ تخته ۴۵ یوان بود. وادا هاستل اتاق های بسیار تمیز، پذیرش بسیار مودب و استفاده از ماشین لباسشویی رایگان داشت. فقط مکان هاستل کمی از مرکز شهر دور بود و پیاده نمیشد رفت. اتوبوس های دو طبقه ای که کرایش ۲ یوان بود هر ۱۵ دقیقه به سمت مرکز شهر می رفت.
سه روز برای این منطقه در نظر گرفته بودم و تقسیمش بین گوئیلین و یانگشو سخت بود. تازه مزارع برنج پلکانی لانگ شنگ (Longsheng rice terraces) هم به گزینه ها اضافه شده بود. با توجه به وقت کم من رفتن به مزارع برنج بدون تور کمی سخت بود. قیمت تورهای لانگ شنگ هم بالای ۲۰۰ یوان بود! از مسافرهای هاستل کسایی رو که روز قبل تور رفته بودند پیدا کردم و درخواست کردم عکس هاشون رو ببینم (کاری که معمولا نمی کنم). از توی لیستم حذف شد چون وسعتش و زیباییش اون چیزی نبود که انتظار داشتم. نهایتا یک شب و یک روز توی گوئیلین موندم. دریاچه های سِدار و بانیان، پاگوداهای دو قلوی ماه و خورشید، رودخانه لی، بازار خوراکی شبانه، بازار روز، مدرسه و تپه فوبو جاهایی بود که توی مدت کوتاه اقامتم توی گوئیلین بازدید کردم. جاهای مختلف شهر چندین صخره هست که میشه ازشون بالا رفت و منظره زیبایی از شهر دید. همه این صخره ها نیاز به خرید بلیط دارند. انتخاب من صخره فوبو (Fubo hill) بود که بلیطش با تخفیف نیم بهای دانشجویی ۱۵ یوان شد. اطراف تپه یک باغ زیبا، غار ساده و معبد کوچک بودایی هم هست..
بالای تپه فوبو با دختر دانش آموزی که هم اسم رودخانه لی بود آشنا شدم. به گفته خودش اولین خارجی بودم که باهاش انگلیسی صحبت می کرد. برای اولین بار اعتماد به نفسش خیلی خوب بود. ازش خواستم دبیرستانش رو نشونم بده، خوشحال شد و گفت دوستاش هم خیلی دوست دارند با یک خارجی صحبت کنند. نگهبان دم در مجتمع که شامل کلاس های درس، خوابگاه معلمان و خوابگاه دانش آموزان میشد یک کلمه نپرسید تو کی هستی داری میری تو! یکشنبه بود و تعداد کمی از بچه ها توی کلاس بودند. این بچه ها ١٧ ساله و سال ما قبل آخر دبیرستان بودند. یک گفتگوی دوست داشتنی نیم ساعته داشتیم، عکس یادگاری، دادن کارت پستال و گرفتن کلی اطلاعات جالب راجع به درس خواندن توی چین. در آخر هم اسمشون رو به فارسی براشون نوشتم.
اگه تا امروز فکر می کردید درس خوندن توی ایران سخته برید خدا رو شکر کنید توی چین مدرسه نرفتید. کلاس ها از ٨ صبح شروع میشه تا ١٠ شب! بیشترین زمان استراحت ٢ ساعت و توی ظهره. روزی ده تا کلاس ٤٠ دقیقه ای دارند و فقط یکشنبه ها تعطیل هستند. تازه با این همه کلاس مشق منزل هم دارند! البته زمان کلاس ها برای مقاطع مختلف تفاوت داره. هرچی به سال آخر دبیرستان نزدیک بشند ساعت های مدرسه هم زیاد میشه. خیلی از دانش آموزها از روستاها و شهرهای کوچک اینجا اومده بودند و توی خوابگاه با اتاق های ده نفری زندگی می کردند. مدرسه ٣٠ تا کلاس ٥٠ نفری داشت که از نظر اونها مدرسه کوچکی بود. روی نیمکت های کلاس پر از کتاب بود و میشد حس کرد که اونجا زندگی می کنند. تعطیلات تابستانی از ٤٠ تا ٦٠ روز و تعطیلات زمستانی از ١٥ تا ٣٠ روز برای مقاطع مختلف و مناطق مختلف چین متفاوته. البته این دانش آموزهایی که من دیدم شاد بودند و از وضعیت مدرسه شاکی نبودند. اطلاعاتی که من گرفتم همش شفاهی بوده و ممکنه دقیق نباشه اما این رو مطمئنم که درس خوندن توی ایران راحت تره.
بعد از ترک مدرسه بارون بسیار شدیدی گرفته بود. یک بازار روز سرپوشیده پیدا کردم و خودم رو مشغول کردم تا بارون کمی سبک بشه و بتونم برم هاستل و نهایتا ترمینال برای رفتن به سوی یانگشو.
تاریخ سفر: فروردین ۱۳۹۵