از «لات مزدور» تا «خارج می زند» و «تو را سننه» در نامههای رسمی یک مسئول عالیرتبه هنری/ آیا ادبیات علی معلم در شان جایگاه اوست؟/ ماجرای 500 تابلوی هنری پیشکش؛ فکری به حال شأن فرهنگستان هنر کنید/ با ضربه به اقتصاد هنر، انتظار باقی ماندن هنرمندان بیهود
منبع خبر /
فرهنگی و هنری /
01-07-1396
علی معلم دامغانی، رییس فرهنگستان هنر اخیرا نامه ای به روسای قوای سه گانه و وزرای ارشاد و اطلاعات و نیز فرمانده ناجا درباره 500 اثر هنری ضبط شده در این فرهنگستان نوشته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
به طور مثال او در پاسخ به انتقاد آیدین آغداشلو که فروش آثارش را تایید کرده بود با ادبیاتی غیر قابل تصور و آن هم به شکل مکتوب با سربرگ فرهنگستان هنر نوشته بود: «به شما چه مربوط. آغداش تو را سننه!؟» و یا در پاسخ به حسین پاکدل گفته بود او «خارج می زند» و «هذیان نسنجیده می بافد».
حال سوال اینجاست که فارغ از بحث فراری دادن هنرمندان، این چه ادبیاتی است که فردی مدعی شاعری و ادیب بودن از آن استفاده می کند و با افتخار تمام در سربرگ ها و با اسم رسم «فرهنگستان هنر» نیز آنها را در تاریخ ثبت می کند؟!
آیا یک بحث – به قول معلم – حقوقی، نیاز به این ادبیات سخیف و بی ادبانه دارد؟ واقعا رییس فرهنگستان هنر امیدوار است با چنین ادبیاتی، کسی از هنرمندان یا مسئولان پشت او درآیند و از وی حمایت کنند؟ آیا چنین فاجعه ای نشان نمی دهد خود فرهنگستان بیشتر از آن 500 تابلو نیاز به توجه دارد و باید کسی به داد آن برسد؟
علی معلم دامغانی، رییس فرهنگستان هنر اخیرا نامه ای به روسای قوای سه گانه و وزرای ارشاد و اطلاعات و نیز فرمانده ناجا درباره 500 اثر هنری ضبط شده در این فرهنگستان نوشته است.
به گزارش «انتخاب»، ماجرای 500 اثر مذکور از ماه های قبل شکل جدی به خود گرفته است. ظاهرا یکی از بانک های خصوصی کشوربا هدف حمایت از اقتصاد هنر و هنرمندان، آثار مربوطه را از آنان خریداری کرده و در مکانی متعلق به فرهنگستان با پرداخت اجاره، به نمایش گذاشته است. اما پس از مدتی، فرهنگستان آنها را ضبط کرده و اجازه خروج آنها را نداده است.
در پی این اتفاق، تعدادی از هنرمندان مشهور صاحب آثار مذکور، به صراحت اعلام کرده اند که آثار خود را به بانک مذکور فروخته اند نه فرهنگستان هنر. البته فرهنگستان هنر و ریاست آن، در نامه ها و بیانیه های خود تقریبا هیچ گاه به صراحت درباره مالکیت این آثار ادعای واضحی نداشته است. اما دست کم به اشکال گوناگونی سعی در القاء مطالب نادرستی داشته است که اسناد مالکیت ناقص و هنرمندان مذکور تطمیع شده اند.
آیا این جوسازی و موضع گیری ها و ایجاد این تقابل با یک حامی مالی و فرهنگی رودررو شدن با هنرمندانی که به فروش آثار خود دلخوش بوده اند، ناگهان اقتصاد هنر را از پای درنمی آورد؟ آیا با این اقدامات، هنرمندان به سمت فرهنگستان هنر جذب می شوند یا از آن رانده خواهند شد؟ طبیعی است که هیچ هنرمندی علاقه مند نیست آثار او به دست نااهلان بیفتد اما ظاهرا فرهنگستان هنر کاری کرده که هنرمندان آثار تجسمی مذکور، نااهل را اتفاقا همین نهاد تشخیص دهند نه خریداران آثارشان.
با این وجود، موضوع این نوشته، صرفا دعوای فوق نیست. بی تردید مراجع قضایی و ذیصلاح، با بررسی شکایت دو طرف در نهایت رای لازم را صادر خواهند کرد. اما آنچه قابل تامل است، ادبیات عجیب و غیرقابل تصور فردی است که عنوان "رییس فرهنگستان هنر" را یدک می کشد و خود را در زمره شاعران و ادیبان کشور می داند.
علی معلم دامغانی در نامه خود به روسای قوای سه گانه از واژه های «اوباش و لات مزدور» استفاده کرده و طرف مقابل دعوا را «جوقی بیوطن ضد جمهوری اسلامی» که با این اعمال درصدد «اثبات عدم اقتدار قوه حاکمه و انعکاس آن به خارج از کشورند» خوانده است.
آیا این ادبیات و به کار بردن کلمه ای مانند «لات»، شایسته نامه ای است که مخاطب آن بالاترین مقامات اجرایی، قضایی و قانونگذاری کشور هستند؟
ادبیات رییس فرهنگستان هنر، پیش از این نامه، در مواجهه با هنرمندانی که علیه اظهارت او موضع گرفته بودند، ادبیاتی حتی تندتر و دور از شان یک انسان عادی در جامعه به کار گرفته بود تا چه رسد به یک ادیب.
به گزارش «انتخاب»، ماجرای 500 اثر مذکور از ماه های قبل شکل جدی به خود گرفته است. ظاهرا یکی از بانک های خصوصی کشوربا هدف حمایت از اقتصاد هنر و هنرمندان، آثار مربوطه را از آنان خریداری کرده و در مکانی متعلق به فرهنگستان با پرداخت اجاره، به نمایش گذاشته است. اما پس از مدتی، فرهنگستان آنها را ضبط کرده و اجازه خروج آنها را نداده است.
در پی این اتفاق، تعدادی از هنرمندان مشهور صاحب آثار مذکور، به صراحت اعلام کرده اند که آثار خود را به بانک مذکور فروخته اند نه فرهنگستان هنر. البته فرهنگستان هنر و ریاست آن، در نامه ها و بیانیه های خود تقریبا هیچ گاه به صراحت درباره مالکیت این آثار ادعای واضحی نداشته است. اما دست کم به اشکال گوناگونی سعی در القاء مطالب نادرستی داشته است که اسناد مالکیت ناقص و هنرمندان مذکور تطمیع شده اند.
آیا این جوسازی و موضع گیری ها و ایجاد این تقابل با یک حامی مالی و فرهنگی رودررو شدن با هنرمندانی که به فروش آثار خود دلخوش بوده اند، ناگهان اقتصاد هنر را از پای درنمی آورد؟ آیا با این اقدامات، هنرمندان به سمت فرهنگستان هنر جذب می شوند یا از آن رانده خواهند شد؟ طبیعی است که هیچ هنرمندی علاقه مند نیست آثار او به دست نااهلان بیفتد اما ظاهرا فرهنگستان هنر کاری کرده که هنرمندان آثار تجسمی مذکور، نااهل را اتفاقا همین نهاد تشخیص دهند نه خریداران آثارشان.
با این وجود، موضوع این نوشته، صرفا دعوای فوق نیست. بی تردید مراجع قضایی و ذیصلاح، با بررسی شکایت دو طرف در نهایت رای لازم را صادر خواهند کرد. اما آنچه قابل تامل است، ادبیات عجیب و غیرقابل تصور فردی است که عنوان "رییس فرهنگستان هنر" را یدک می کشد و خود را در زمره شاعران و ادیبان کشور می داند.
علی معلم دامغانی در نامه خود به روسای قوای سه گانه از واژه های «اوباش و لات مزدور» استفاده کرده و طرف مقابل دعوا را «جوقی بیوطن ضد جمهوری اسلامی» که با این اعمال درصدد «اثبات عدم اقتدار قوه حاکمه و انعکاس آن به خارج از کشورند» خوانده است.
آیا این ادبیات و به کار بردن کلمه ای مانند «لات»، شایسته نامه ای است که مخاطب آن بالاترین مقامات اجرایی، قضایی و قانونگذاری کشور هستند؟
ادبیات رییس فرهنگستان هنر، پیش از این نامه، در مواجهه با هنرمندانی که علیه اظهارت او موضع گرفته بودند، ادبیاتی حتی تندتر و دور از شان یک انسان عادی در جامعه به کار گرفته بود تا چه رسد به یک ادیب.
حال سوال اینجاست که فارغ از بحث فراری دادن هنرمندان، این چه ادبیاتی است که فردی مدعی شاعری و ادیب بودن از آن استفاده می کند و با افتخار تمام در سربرگ ها و با اسم رسم «فرهنگستان هنر» نیز آنها را در تاریخ ثبت می کند؟!
آیا یک بحث – به قول معلم – حقوقی، نیاز به این ادبیات سخیف و بی ادبانه دارد؟ واقعا رییس فرهنگستان هنر امیدوار است با چنین ادبیاتی، کسی از هنرمندان یا مسئولان پشت او درآیند و از وی حمایت کنند؟ آیا چنین فاجعه ای نشان نمی دهد خود فرهنگستان بیشتر از آن 500 تابلو نیاز به توجه دارد و باید کسی به داد آن برسد؟