حرفهای فاطمه هاشمی درباره اصلاح طلبان تندرو،خویینی ها و روحانی/ خودم دیدم پدرم وصیتنامه نوشت اما...
فاطمه هاشمی با زوزنامه ایران مصاحبه ای انجام داده است.
بخشهایی از اظهارات او را می خوانید: *آقای روحانی هیچگاه یک شخصیت اصلاحطلب به شمار نمیرفته و
دیدگاههای ایشان نیز هیچگاه مانند یک اصلاحطلب نبوده است. در سال 92 و
همچنین سال 96 شرایطی در کشور به وجود آمد که اصلاحطلبان تصمیم گرفتند از
آقای روحانی حمایت کنند. دلیل این مساله نیز قرابتهای فکری و نظری بودکه
بین آقای روحانی و جریان اصلاحات وجود داشت. بهنظر من اصلاحطلبانی که به
دولت آقای روحانی انتقاد میکنند و قصد دارند از دولت فاصله بگیرند، رویکرد
اشتباهی در پیش گرفتهاند و نباید این مسیر را ادامه بدهند. *برخی از
اصلاحطلبان باید با نگاهی به گذشته از رفتاری که با آیتا...هاشمی در
دولت سازندگی داشتند، درس عبرت بگیرند و با آقای روحانی نیز همان رفتاری را
انجا ندهند که با آیتا... هاشمی داشتند. در آن مقطع زمانی، برخی از
اصلاحطلبان در روزنامههایی مانند روزنامه «سلام» بیشترین انتقادها را به
رویکرد دولت آیتا... هاشمی وارد میکردند. این در حالی است که این افراد
خیلی زود بهاشتباه خود پی بردند. *بنده در این زمینه مثالی میزنم؛ هنگامی
که عراق به کویت حمله کرد برخی از اصلاحطلبان و از جمله افرادی مانند آقای
موسویخوئینیها که در آن مقطع رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک و نماینده
مجلس بودند، استدلال میکردند که دولت ایران نیز باید با صدام در زمینه
حمله به کویت همکاری داشته باشد. این در حالی است که هیچ منطقی در این
زمینه وجود نداشت. *بهنظرمن هیچ شباهتی بین اعتدالگرایی آیتا... هاشمی و آقای
روحانی وجود ندارد. برخی به شکل عجیبی تلاش میکنند افراد را به هم شبیه
کنند. این در حالی است که هر کسی منش، استراتژی و راهبرد خاص خود را دارد.
به همین دلیل نیز افراد را باید با منش و راهبردهایی که در نظر داشتند،
باهم مقایسه کرد. برخی عنوان میکنند آقای روحانی ممکن است پس از دوران
ریاستجمهوری خود جایگاهی شبیه به آیتا... هاشمی در بین دو جریان سیاسی
پیدا کند و به نقطه تلاقی دو جریان سیاسی تبدیل شوند. با این وجود بنده با
این افراد موافق نیستم و معتقدم بعید است این اتفاق رخ بدهد. *شناخت آیتا... هاشمی از احمدینژاد به دوران استانداری وی در
استان اردبیل بازمیگردد. به هر حال در زمان استانداری احمدینژاد در
اردبیل مشکلاتی در این استان به وجود آمده بود. از سوی دیگر در شهرداری
احمدینژاد در تهران نیز آیتا... هاشمی رفتار و رویکردی از احمدینژاد
دیده بود که به این نتیجه رسیده بود حضور وی بهعنوان رئیسجمهور در نهایت
به کشور آسیب خواهد زد. *آیتا... هاشمی نسبت به همه افراد و مسائل کشور
آگاهی داشتند و با دقت اخبار و اتفاقات سیاسی را دنبال میکردند. بارها
اتفاق افتاد که من قصد داشتم خبری جدید را به ایشان اطلاع بدهم. با این
وجود هنگامی که خبر را با ایشان مطرح میکردم متوجه میشدم که ایشان خیلی
زودتر و با اطلاعات دقیقی از آن خبر آگاهی دارند. ایشان در طول شبانهروز
همه خبرگزاریها و روزنامههای موافق و مخالف را مطالعه میکردند و نسبت به
اتفاقات کشور تسلط کامل داشتند. آیتا... هاشمی در همان مقطع نیز خطر حضور
آقای احمدینژاد را با بزرگان نظام و از جمله مقام معظم رهبری در میان
گذاشته بودند. *من ده روز پس از رحلت آیتا... هاشمی به مجمع رفتم تا
لباسهای پدرم را بیاورم. بهنظر میرسد همان شب رحلت ایشان
مدارک و وسایل مهم محل کار آیتا... هاشمی جمعآوری شده است و به همین دلیل
ما هنوز اطلاع دقیقی از این وسائل نداریم. البته ما هنوز دقیقا نمیدانم
وصیتنامه در اتاق محل کار پدرم بوده یا خیر. پدرم در سال 79 یک وصیتنامه
نوشتند و بعد عنوان کردند که در آینده آن را تکمیل خواهند کرد. من به خاطر
دارم که پدرم دوبار اقدام به نوشتن وصیتنامه کردند. یک بار قبل از سفر به
عراق و بار دیگر دو یا سه سال پیش بود که من وارد منزل پدرم شدم و مشاهده
کردم که مادرم قصد دارد یک خط به وصیتنامهاش اضافه کند و از سوی دیگر پدرم
نیز در حال نوشتن وصیتنامه بودند.
*آیتا... هاشمی قبل از انقلاب و قبل از اینکه به زندان بروند و همچنین زمانی که به جنگ رفتند نیز وصیتنامه نوشتهاند. با این وجود تنها وصیتنامه موجود همان وصیتنامه سال 79 است. من روز شنبه یعنی یک روز قبل از درگذشت ایشان، کنار ایشان در مجمع بودم. پدرم مدارک و اسناد محرمانه را در دو کشوی میز و همچنین گاوصندوقی که در اتاق محل کارشان قرار داشت، نگهداری میکردند. روز رحلت پدر، من در حسینیه جماران در حال سوگواری بودم که محسن به من گفت: شما نمیدانید وصیتنامه پدر کجاست؟ من به محسن گفتم: وصتینامه باید در گاوصندوق پدر در منزل باشد و اگر آنجا نبود احتمالا باید در مجمع باشد. مثل اینکه محسن یکی از نزدیکان را به این دو محل میفرستند که در نهایت متوجه میشوند که وصیتنامه موجود نیست.
1717