تحلیل فیلم کامیون به کارگردانی کامپوزیا پرتوی، زنی با روبنده‌ی آبی


تحلیل فیلم کامیون به کارگردانی کامپوزیا پرتوی، زنی با روبنده‌ی آبی

مخاطب یک روز کامل را همسفر زنی ایزدی (تروسکه جولا) می شود که با کمک راننده کامیونی ایرانی (سعید آقاخانی) از کردستان عراق که تحت حمله ی داعش هست در جستجوی شوهرش به تهران می آید. و در این راه ما با موانع و مشکلات این زن و آوارگی و سرگردانی و جدایی خانواده هایی که داعش مسبب آن بوده است، مواجه می شویم. نوشته تحلیل فیلم کامیون به کارگردانی...

0

کامپوزیا پرتوی چند سالی بود که در سینمای ایران به عنوان کارگردان فعالیت نمی کرد و در سال های اخیر نام اش بیشتر به عنوان نویسنده ی فیلم هایی چون فراری ساخته علیرضا داوود نژاد و محمد رسول الله ساخته مجید مجیدی و فیلم های هنوز اکران نشده ی خیابان های آرام به کارگردانی کمال تبریزی و پرده با کارگردانی مشترکش با جعفر پناهی و چند فیلم از رسول صدر عاملی از جمله دیشب باباتو دیدم آیدا، هر شب تنهایی و شب دیده می شده است. آخرین ساخته او که اکران شد، فیلم تحسین برانگیز کافه ترانزیت بود که سال هاست از اکرانش می گذرد و حالا کامیون، جدیدترین ساخته ی کامپوزیا پرتوی، در کنار فیلم های به وقت شام به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و امپراطور جهنم ساخته پرویز شیخ طادی و مستند زنانی با گوشواره های باروتی اثر رضا فرهمند، دیگر فیلمی است که در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، به داستانی با موضوع داعش پرداخته است.

دلیل گرایش چندی از کارگردان ها در یک جشنواره به چنین موضوعی بیان می دارد که سیاست تا چه میزان می تواند در هنر و به ویژه در سینمای ایران تاثیر بگذارد. داعش گروهی تروریستی است که با حملاتش فاجعه های انسانی بسیاری را در سر تا سر جهان به بار آورد و تا مدتی در صدر اخبار جای داشت. کمااینکه هنوز هم خبرهایی از این گروه تروریستی شنیده می شود.

داستان فیلم کامیون بر خلاف به وقت شام در دل ماجرا و حملات داعش نمی گذرد و به حاشیه ی آن و عواقبی که برای بازماندگان این حملات رخ می دهد پرداخته است. (نگارنده امپراطور جهنم و زنانی با گوشواره باروتی را ندیده است.) مخاطب یک روز کامل را همسفر زنی ایزدی (تروسکه جولا) می شود که با کمک راننده کامیونی ایرانی (سعید آقاخانی) از کردستان عراق که تحت حمله ی داعش هست در جستجوی شوهرش به تهران می آید. و در این راه ما با موانع و مشکلات این زن و آوارگی و سرگردانی و جدایی خانواده هایی که داعش مسبب آن بوده است، مواجه می شویم. فیلم سراسر در ستایش زندگی است و جنگ و خشونت را نفی می کند و پرچم دار سفیدی صلح می شود. و در تاریک ترین لحظه های فیلم روشنی و روزنی از زندگی را یادآور می شود. به یاد بیاوریم نمای درخشانی را که زن ایزدی پس از آنکه دیگر امید چندانی به یافتن شوهرش نیست و پول هایشان هم رو به اتمام است، چگونه با اندک وسایل زندگی خود که از کردستان همراه خویش آورده، در پشت کامیون، زندگی سراسر رنگ را تشکیل می دهد، آشپزی می کند، چای دم می کند و روح تازه ای به مرد خسته و همیشه در راه داستان می بخشد. کمااینکه مرد اقرار می کند که سال هاست از صدای زن و بچه دیگر اثری نبوده است. این بخش را می توان از نگاه اساطیری هم بررسی کرد.

زن به دلیل توانایی زایندگی اش، نامیرا و زندگی بخش است. در فیلم هم شخصیت زن است که در پس تمام جنگ ها و خون ها و تلخی ها و ناامیدی ها به مردان داستان روح زندگی را می بخشد. این امر حتا در لباس روشن و شاد او نیز دیده می شود. روسری و روبندی آبی با سربندی طلایی همراه با دامنی حریر که نقش های گل صورتی دارد که خود نمادی است از شور زندگی.

در مقابل مردان داستان، چه راننده کامیون و چه برادر شوهر نوجوانش، لباس هایی تیره و خاکی گون به تن دارند. اما از پیام شور زندگی کامیون که بگذریم و بخواهیم به لحاظ فیلمنامه ای به اثر نگاهی بیندازیم، در جاهایی او را دچار مشکل می بینیم. برای مثال می توان از سکانس تصادف کامیون و خودروی نیکی کریمی که در نقش واقعی خویش در این فیلم ظاهر شده است یاد کرد. به واقع این تصادف اتفاقی که آن هم در محله ی پایین تهران رخ می دهد و چندان با کاراکتر نیکی کریمی جور در نمی آید برای چه باید رخ بدهد؟! درست است که در چند سکانس بعدی متوجه می شویم باروژ، همسر زن ایزدی به عنوان سیاهی لشکر یک فیلم عکسی به یادگار با این بازیگر سینما انداخته است و همین شاید راه روشن دیگری برای جستجوی او باشد، اما این حادثه آن قدر اتفاقی است که باورش در جهان واقعی فیلم سخت است.

کل فیلم درباره ی جستجوی باروژ است اما گویی در انتها پرتوی فراموش کرده است که اصلا برای چه این داستان را تا به اینجا پیش رفته است و ناگهان بدون اطلاع چندانی از سرگذشت باروژ و رفتن کامیون، فیلم پایان می یابد. پایانی که نه می توان آن را باز نامید و نه می توان به آن قانع شد. درست است که پرتوی با همانندی اسم همسر زن ایزدی و راننده کامیون می خواهد ارتباطی دراماتیک بین این دو شخص برقرا کند و به راننده کامیون نقش همسری به معنای معنوی آن که حمایت باشد و نه شناسنامه ای بدهد اما مخاطب انتظار دارد که در نهایت با دست پرتری از سالن سینما بیرون بیایید.

نقطه چشم گیر فیلم، بازی روان سعید آقاخانی است که گویی از فیلم خداحافظی طولانی ساخته فرزاد موتمن که در جشنواره سی و سوم فیلم فجر هم مورد تحسین قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را بر شانه اش نشاند، برگ جدیدی از فعالیت هنری اش رقم خورده است. پیش از این او را در قالب کاراکتر های طنز می دیدیم و خداحافظی طولانی نقطه عطفی در کارنامه بازیگری اش می باشد. پس از آن است که ما با انتخاب های سنجیده تری از او مانند فیلم من دیه گو مارادونا هستم به کارگردانی بهرام توکلی رو به رو می شویم. در کامیون هم با نقشی چندین سال مسن تر از سن واقعی خویش و با لهجه ای کردی، بسیار خوب از پس چنین شخصیتی بر آمده است.

کامیون فیلم محترمی است که اگر برای اکران عمومی تدوین دوباره ای روی آن صورت بگیرد تا به ریتم یک دست تر و روان تری برسد، باعث اثرگذاری بیشتر بر مخاطبش می شود.
شانس سیمرغ کامیون ساخته کامپوزیا پرتوی؛
سعید آقاخانی برای بازیگر نقش اول زن

تحلیل فیلم کامیون به کارگردانی کامپوزیا پرتوی، زنی با روبنده‌ی آبی

کامیون کاری از کامپوزیا پرتوی

تحلیل فیلم کامیون به کارگردانی کامپوزیا پرتوی، زنی با روبنده‌ی آبی تحلیل فیلم کامیون به کارگردانی کامپوزیا پرتوی، زنی با روبنده‌ی آبی
برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذاید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن

نام *

ایمیل *

وبسایت



عکس پروفایل مخصوص روز زن ،مادر و ولادت حضرت فاطمه (س)