اصولا ذهن اجرای سه دسته مسائل را به ناخودآگاه خود می سپارد :
یک : مسایل روتینی که کاملا آن را آموخته است.
دو: مسایلی که برایش جذابیت ندارد و از پرداختن به آنهاکلافه می شود.
سه : مسایلی که از آنها نااُمید شده و یا از به یاد آوردن آنها احساس ناراحتی و ترس میکند، این خاطرات را به اعماق ذهن ناخودآگاه می فرستد.
وقتی مساله ای به ناخودآگاه سپرده میشود کنار گذاشته نمیشود بلکه بصورت فرآیند پنهان در پشت صحنه ذهن ما جریان دارد.
اینجا با طرح سوالی به ادامه بحث خود می پردازیم :
آیا حالت ناخودآگاه مناسب نیست و باید از آن دوری کرد؟
اگر قرار بود در حالت بیداری نتوانیم انجام بعضی از امور روزمره را به ناخودآگاه ذهنمان بسپاریم طبیعتا زندگی بسیار سخت و ملال آور میشد. به غیر از چند عمل ساده همزمان قادر به انجام کار دیگری نبودیم. بعضی از مسایل که اصلا در حالت خودآگاه به زیبایی در نمی آمد، تصورکنید پیانوزدنی که بخواهد بصورت خودآگاه انجام شود؟ اصلا در حالت ناخودآگاه هست که بواسطه اتصال به اعماق ذهن و همچنین ناخودآگاه جمعی (که در ادامه در موردش صحبت خواهیم کرد) خلاقیت و شهودِ درونی خلق میشود و عمدۀ مسایل هنری خلق میشود. اما آن چیزی که مهم است این میباشد که در طول زمان بیداری چه مقدار در حالت ذهن خودآگاه به سر میبریم و چه مقدار ناخودآگاه سیر میکنیم؟ و آیا کنترل اینکه کی بتوانیم خودآگاه عمل کنیم در اختیار ما هست یا نه؟
انجام همه امور به صورت ناخودآگاه حالتی از مسخ شدن و نیمه هیپنوتیزمی را در فرد ایجاد میکند که دقیقا احساس میکنید اختیاری در انجام امور ندارید، دقت برخی امور اُفت میکند، حضور در جسم و احساس محیط کاملا از بین میرود. چنین فردی در مواجهه با مسایل متعدد دقیقا رفتارهای ناخودآگاهی را بروز خواهد داد که چه بسا بعداً باعث شرمندگی و خسارت میشود. در ادامه در این مورد حتما بیشتر صحبت خواهیم کرد.
آنچه که ما بعنوان کنترل ذهن از آن در این کتاب صحبت میکنیم در حقیقت در اختیارگرفتن ذهن هوشیار و ایجاد حالت خودآگاه در انجام اکثر موارد و وادار کردن این منِ ذهنی به انجام اموری که خودِ واقعی تشخیص می دهد میباشد.
ما به ذهنی احتیاج داریم که حاضر و ناظر بر هماهنگی مجموعۀ روح، بدن و ذهن باشد و با مدیریت خود این سه گانه را در تعادل نگه دارد، نسبت به دریافت های بیرونی پاسخ مناسب بدهد و نگذارد مگر در مواقع حیاتی و اضطراری مانند حفظ حیات، پاسخی از سطح ناخودآگاه به محرک های بیرونی ارسال شود. ما از جنس حیوانات نیستیم که دائما بصورت غریزی عمل کنیم و فرق ما دقیقاً در همین یک نکته است : ” اختیار در پاسخ به محرکهای خارجی ” و این شدنی نیست مگر با کنترل ذهن و ایجاد خودآگاهی در رفتارهای روزمره. در حالت خودآگاه این خودِ واقعی است که به منِ ذهنی مینگرد و این دوگانگی اساسی که مد نظر ما برای کنترل ذهن میباشد ایجاد میگردد و احساس میشود.