رمزگشایی از معمای اعدام هویدا/هادی غفاری:هر روز احتمال کودتا بود/ هر کس بگوید اعدام هویدا به خاطر من بود دروغگوست/همه جرم من حضور نیم ساعته در دادگاه دوم هویداست/خلخالی توصیهپذیر نبود/ خلخالی از درخواست خواهر هویدا برای خروج جسد هویدا از ایران استقبال کر
هادی غفاری گفت: کاری به درست و اشتباه بودن اعدام هویدا ندارم، خلخالی اندیشهاش این بود که هر لحظه امکان دارد انقلاب سقوط کند.
18 فروردین سالروز اعدام هویدا به حکم قاضی شرع زمان صادق خلخالی است. درباره اعدام او شایعات بسیاری وجود دارد. برخی اعدام او را عجولانه می خوانند و برخی درست و صحیح توصیف می کنند. اما حجت الاسلام هادی غفاری این نگاه ها را رد می کند و معتقد است در ماه های ابتدایی پیروزی انقلاب هر لحظه امکان داشت که عوامل رژیم پهلوی دسیسه ای کنند و شرایط را به وضعیت قبل برگردانند. او گرچه صادق خلخالی را به لحاظ ویژگی های فردی اش تأیید می کند اما درباره احکام انقلابی او می گوید «ممکن است خطا کرده باشد».
مشروح گفتگوی هادی غفاری با نامه نیوز را در ادامه بخوانید.
- یک صحبتی را در انتقاد به شما مطرح میکنند و میگویند «اول انقلاب چهرهای که از خودتان نشان دادید، خیلی خشن بود؛ مخصوصا وقتی در دادگاههای سردمداران رژیم طاغوت حاضر میشدید؛ اگر برگردید، باز هم در همان مقطع آقای هویدا را اعدام خواهید کرد یا تأمل بیشتری به خرج می دهید؟
من یک بار در دادگاه انقلاب اسلامی حضور یافتم، آن هم تماشاچی بودم. در واقع همه جرم من این است که یک بار نیم ساعت مثل بچه آدم در دادگاه انقلاب اسلامی نشستم؛ فقط همین. تازه من عقب میخواستم بنشینم، چون من را در جریان انقلاب میشناختند به من گفتند برو جلو بنشین.
- آقای خلخالی شما را دعوت کرد که جلو بنشینید؟
نه، مردم، گفتند بفرمایید جلو. یک آقایی جلو نشسته بود، بلند شد و به زور من را نشاند جای خودش. من هم نشستم. فقط من به مباحث آقای خلخالی و آقای هویدا گوش می دادم، یک کلمه از من پیدا نمی کنید که در آن دادگاه حرف زده باشم.
- ولی میگویند یکی از پیگیریکنندگان اعدام هویدا شما بودید.
هر کس میگوید، دروغ میگوید. اگر نعوذ بالله پدر شهید من از قبر بلند شود و بگوید که من پیگیر این مسئله بودم، یقین خواهم گفت پدرم دروغ میگوید. من کجا بودم؟ این حرف را برای اولین بار عباس میلانی که از ایران فراری و در خدمت آمریکا و انگلیس است؛ در کتاب یا مقاله ای بهنام معمای هویدا نوشت. اگر کسی این کتاب را بخواند، میفهمد که آقای عباس میلانی یک ذره در انقلاب نبوده است. داستانسرایی میکند، دروغ میگوید. برای همه چهرههای شاخص انقلاب، این دروغ ها را گفته است. یک جمله هم آقای مرحوم دکتر یزدی گفت که در دادگاه انقلاب اسلامی یک آخوند پیگیر اعدام هویدا بود؛ آنجا شش، هفت تا آخوند بود. مرحوم شهید شاهآبادی هم بود. بینی و بینالله اگر من دنبال و پیگیر مسئله حتی محاکمه هویدا بودم؛ حتی خبر نداشتم، او دستگیر شده است. بچهها به من گفتند «پس فردا محاکمه دوم هویدا است،- آن هم نه محاکمه اول؛ محاکم دوم-، شما هم بیایید». من هم به عنوان تماشاچی رفتم، چون محاکمهاش علنی بود.
- خودتان با آقای خلخالی رفاقتی نداشتید در آن زمان که توصیهای به او درباره حکم هویدا کنید؟
اولا نیاز به توصیه نبود، ثانیا آقای خلخالی توصیهپذیر نبود، یک مجتهد مسلم و قاضی بود که امام او را نصب کرد. آقای خلخالی یک اشکال عمده فقهی که داشت، این بود که زود به قطع می رسید. ما در بحث اصول فقه یک بحثی بهنام قطع یعنی محرز شدن موضوع داریم. البته کسی که زود به قطع میرسد، ممکن است اشتباهاتی هم داشته باشد. آقای خلخالی زود به قطع میرسید ولی آقای خلخالی آدم بسیار بسیار سالم، پاکدامن، یک ریال اهل تخلف مالی، اهل مسائل اخلاقی و شخصپرستی نبود.
- میگفتند صدور حکم اعدامهای انقلابیاش خیلی عجولانه بود.
باید به روزهای ایران سال 57 بروید و کشتارهای پشت سر هم را ببینید، هر شب ما ترور داریم، هر شب امکان داشت یک کودتایی بشود و انقلاب اسلامی را از دست بگیرند.
- هویدا سال ها نخست وزیر بود، برخی با همین استدلال میگفتند میشد از اطلاعاتش استفاده کرد تا زودتر کشور به ثبات برسد.
اینها حرفهای الان است، بله، الان درست است، اما آن موقع هر لحظه امکان داشت که باند پهلوی بیاید حکومت را به وضعیت قبل برگرداند، آنها در خیابان بودند. 20 نفر دستگیر شدند، ولی دو هزار نفر دیگر آزاد بودند. هر لحظه امکان کودتا در کشور بود.
- پس اعدام هویدا در آن موقع کار درستی بود؟
من کاری به درست و اشتباهش ندارم، میگویم آقای خلخالی اندیشهاش این بود که هر لحظه امکان دارد انقلاب سقوط کند.
- جنازه آقای هویدا چه شد؟
آقای هویدا را از ایران بیرون بردند.
- اما بعضی میگویند داخل ایران خاک است.
خیر؛ خواهر ایشان آمدند دادگاه و از آقای خلخالی سوال کردند، ایشان جواب دادند، از حاج احمد آقا سوال کنید و بگویید خواهر هویدا آمده و میخواهد جنازه برادرش را تحویل بگیرد؛ حاج احمد آقا نیز گفت هر کجا که میخواهند ببرند، بدهید ببرند. البته نظام از خدا میخواست که او را ببرند، برای اینکه آن روزها جو خیلی تند بود، هر کس را دادگاه انقلاب اعدام میکرد، مردم میفهمیدند که اعدام شده، میرفتند از قبر درمیآوردند و میانداختند بیرون؛ یا آتش میزدند، یا سنگ قبرهایشان را خرد میکردند. همین قطعهای که الان در بهشت زهرا(س) مربوط به قطعه معدومین است، همه سنگها را مردم خرد کردند، نه حاکمیت. برای هر سنگ قبر نمیتوانیم 40 تا پاسدار بگذاریم. مردم عصبانی بودند، مردم 2500 سال از نظام شاهنشاهی ضربه دیده بودند. نه آزادی بود، نه استقلال بود، نه عظمت؛ بیگانگان بر کشور ما مسلط بودند؛ من بارها گفتهام دو عنصر جدی بر سرنوشت ما مسلط بود، بهخصوص در دوره پهلوی اول و دوم؛ استعمار خارجی و استبداد داخلی. مردم رها شدند از استعمار خارجی و استبداد داخلی. طبیعی است که از عوامل استعمار خارجی و استبداد داخلی کینه داشتند و میخواستند سر به تنشان نباشد. وقتی خواهر هویدا به آقای خلخالی گفت که میخواهیم جسدش را از ایران ببریم، خلخالی خیلی استقبال کرد و گفت بگذاریم بپرسیم. از حاج آقا پرسیدند، ایشان از امام استفتاء کردند، گفتند هر کجا میخواهند، ببرند.