آیا در کارهای عروسکی و انیمیشن محدودیت های مرسوم رسانه ای وجود دارد؟
بالاخره ما هم با محدودیت هایی روبرو هستیم. نمی شود هر چیزی نوشت و ساخت. دو گروه اصلی این ها را می خوانند و می بینند که با اهدافشان سازگار است یا نه. خوشبختانه کسانی هم که این ها را می خوانند به فضای طنز آشنا هستند. در کارهای انیمیشن که کار کردم همیشه گفتم هر چیزی را که سفارش می دهید چه راهنمایی رانندگی، چه برق، چه گاز و... 70 درصد مردم را می خندانم و 30 درصد پیام می دهم و اینجا همین شکل است. نکات نامحسوس گفته می شود و چیزی رو نیست. برای همین احساس می کنم که خیلی جالب است. همه از جان و دل کار می کنند و حیثیت خودشان را گذاشته اند. کسی کم کاری نمی کند یعنی نمی تواند کم کاری کند و همه میزان و سخت جلو می رویم و مطمئنا نتیجه اش را خواهیم گرفت.
با فضای عروسکی سریال «سرحال» هم مثل انیمیشن ارتباط برقرار کردید؟
من دانش کارهای عروسکی را نداشته ام. روزی که کار را شروع کردم دیدم که یک عروسک جلویم است و عروسک گردان دارد. من می توانم آن را ببینم و می دانم که یک نفر آن پایین است. یک صداپیشه آن طرف است و شخصیتی که می تواند رئال باشد. عروسک آن را یک نفر دیگر ساخته و یکی دیگر آن را تکان می دهد و یکی هم صدا است. آدم ناخودآگاه درگیر آنها می شود و نمی تواند شخصیت را بپذیرد یعنی پذیرفتن آن سخت است، اما برای من خیلی سخت نبود، به خاطر اینکه یک عمر کار انیمیشن کردم و خودم به این تصاویر سبک دادم، میمیک چهره و دوبلورش را انتخاب کردم و کنار کار بودم، شخصیت های کار را پذیرفتم و این فضای انیمیشن هم به کار عروسکی نزدیک است.
قاعدتا کار در دنیای عروسک ها ویژگی هایی دارد که در ذهن و در کارنامۀ هنری هنرمند باقی می ماند...
بله، اتفاقا چند روز پیش آقا منوچهر کنار من بود و عروسک گردانش دست و پایش را تنظیم می کرد که بنشیند باور کنید آنقدر درگیرش شده بودم که یک لحظه احساس کردم آقا منوچهر می خواهد چیزی به من بگوید! این کار این قدر روی من تأثیر گذاشته که یک لحظه متوجه نبودم عروسک است و هر چه جلوتر می رود این تأثیر گذاری و باور پذیری بیشتر می شود. بیشتر هم به خاطر این است که من انیمیشن کار کرده ام و می دانم که خلق شخصیت چیست و این قدر باید روی شخصیت کار کرد تا مردم آن را بپذیرند.
"سیا ساکتی"، "داود خطر" ، "آقای ایمنی"، "بابا برقی" و... کاراکتر هایی بودند که مردم حرف آنها را گوش می کردند. در مصرف آب و برق صرفه جویی می کردند، کار خلاف انجام نمی داند و... "داود خطر" یک کاراکتر فانتزی بود با شوخی ها و دلقک بازی های خودش که یک حرف جدی به مردم می گفت و مردم می شنیدند و روی آنها تأثیر می گذاشت. این سریال هم همین گونه است، الان یکسری عروسک هستند که در پس حرف هایشان چیزی است که به درد می خورد، فقط بیننده باید این ها را بپذیرد و مطمئنا روی آنها هم تأثیر خواهد گذاشت.
بهرام عظیمی پس از سال ها کار در دنیای انیمیشن و خلق کاراکترهای جذاب، امروز زندگی هنری اش را چگونه تعریف می کند؟
تا یک ماه قبل از اینکه این کار بخواهد شروع شود زندگی هنری من به دو بخش تقسیم می شد. یکی بخش کاریکاتور بود که از نظر جایزه ها و جشنواره ها و هر آن چیزی که خودم می خواستم به حد بالا و جایی رسیدم که مد نظرم بود و اتفاقات خیلی خوبی برایم رقم خورد. بعد از آن انیمیشن شروع شد. من به مخاطب خیلی فکر می کنم. در کاریکاتور طیف مخاطبان من خیلی زیاد نبود. در حد نمایشگاه و ... کم بود.
برای من که به مخاطب خیلی فکر می کنم و دوست دارم که کارهایم دیده شود کاریکاتور این گونه نبود. به همین دلیل به انیمیشن روی آوردم. تازه متوجه شدم که چه وسعتی دارد. مخصوصا کارهای تلویزیونی، یعنی چیزی که در ذهنت است را به تصویر می کشی و به نمایش می گذاری، پخش می شود و روی مردم تأثیر دارد و این اتفاق خیلی بزرگی است. بعد از آن هم سراغ سینما رفتم و اتفاقات دیگر... تا الان فکر می کردم که همیشه زندگی هنری من یک بخش کاریکاتور دارد که آن را خوب طی کردم و یک بخش انیمیشن دارد که آن را بد شروع نکردم، ولی به نظرم به جایی که می خواستم هنوز نرسیدم. از زمانی که ساخت سریال «سرحال» شروع شده یک بخش عروسکی به بخش های کاری من اضافه شد که به من خیلی حس و حال خوبی داد و به شدت برایم جذاب و عجیب بود.
با این تفاسیر قابل پیش بینی است که بخواهید در دنیای عروسک ها ادامه بدهید؟
اینکه بخواهم ادامه دهم یا نه و اینکه ساخت سری های بعدی این سریال را شروع کنیم یا نه را نمی دانم. فقط می دانم اتفاقی در زندگی من افتاده که تجربه آن را نداشتم، اما می بینم که چقدر برایم جالب است و به کار من ربط دارد. چهره هایی را که می بینم کاریکاتوری و فضاها انیمیشنی است. این یک فرآیند از تجارب قبلی بود، ولی برایم خیلی جذاب است. وقتی کار تعطیل است یا از سر صحنه به منزل می روم مدام در فکر شخصیت ها هستم، با وجودی که اصلا فکر نمی کردم این گونه باشد، اما این سریال من را خیلی درگیر کرده است.
شاید این صحبت ها کمی کلیشه ای باشد، اما واقعا تیمی که با آن کار می کنم خیلی حرفه ای است. یعنی گروه همه دلسوز و حساس هستند مثلا عروسک گردان ها که عروسک را تکان می دهند با چه حساسیتی کار را انجام می دهند. بارها اتفاق افتاده که با سوئیچ کردن دوربین، بازی خاص یا یک حرکت جالبی را از عروسک ندیدیم، اما خود عروسک گردان با وجود سختی و سنگین بودن آن صحنه خواسته که مجدد آن حرکت برداشت شود و دوربین آن را بگیرد. یعنی این قدر روی کارشان حساس هستند و اگر تیم تیمی خوبی نبودند این اتفاقات نمی افتاد. ما در این مدت صبح تا شب کار کردیم، من وقتی صبح سر صحنه این سریال می آمدم بچه هایم خواب بودند شب هم که می رفتم باز خواب بودند و این خیلی برایم سخت بود، یعنی برای همه عوامل این طور شرایط سخت بود؛ اما ارزشش را دارد. باید این سریال پخش شود مردم آن را ببینند و خوششان بیاید و تأثیر خود را بگذارد. شاید فقط افرادی که کار هنری انجام داده اند درک کنند که من چه می گویم.
درباره اینکه چقدر دستمزد می گیریم و... همان روز اول صحبت هایی انجام شد و بعد از آن همه شدیدا درگیر کار شدیم و هر کسی در بخش خودش درگیر این است که کارش را به بهترین شکل ممکن انجام دهد. بارها پیش آمده یک سکانس خوب را برداشت کرده ایم و همه چیز عالی بوده ولی با صداپیشه و عروسک گردان و کارگردان گفتیم که ای کاش این دیالوگ یا این حرکت را هم انجام می دادیم ( برداشت مجددی داشتیم) حالا یا دوباره می گیریم یا نمی گیریم چون کار سختی است که دوباره چیده شود، ولی اینکه بچه ها همین قدر حساسیت دارند خیلی مهم است و امیدوارم برای این سریال یک اتفاق خوب بیفتد و کار ماندگاری شود. شاید کسی تا به امروز فکرش را نمی کرد یک کار عروسکی در این دوره ساخته شود که روی مردم تأثیر بگذارد.
تا به حال پیش آمده از مشکلات و نا ملایمتی ها خسته و دلسرد بشوید و نخواهید ادامه دهید؟
یکی از تخصص های من این است که کار نکنم. در کار باید حال من خوب باشد. تا یک حدی پول برایم مسأله است. بعد از آن به موارد دیگر که برایم اولویت و دغدغه است برای همکاری توجه می کنم.
یک سوال بی رودربایسی البته پایانی فضای انیمیشن را در ایران چگونه می بینید؟
بحث درباره این موضوع گسترده است و تا به حال خیلی راجع به آن صحبت شده است. اخیرا اتفاق های خیلی خوبی برای انیمیشن می افتد خصوصا در بخش سینمایی تیم های مختلف حرفه ای کار می کنند و به انیمیشن بها می دهند، اما برای کارهای تلویزیونی اوضاع خیلی مساعد نیست. حتی تعداد زیادی از شرکت ها تعطیل می شوند و ... به خاطر مشکلات هزینه های پخش خیلی از شرکت ها نمی توانند کار کنند. هزینه تولید و ساخت انیمیشن خیلی بالاست. یک انیمیشن در کم خرج ترین حالت ممکن 5 یا 6 میلیارد هزینه دارد. حالا چه کسی ریسک همچین هزینه ای را بپذیرد یا سرمایه گذاری کند که آیا بفروشد یا نفروشد این مسائل مقداری دست سازندگان را بسته است.