اکوسیستم را خالی نکنید!


اکوسیستم را خالی  نکنید!

«یک‌ استارت‌آپ در خارج ازکشور به ‌من نشان بدهید که در کمتر از ۸سال توانسته‌ به‌ سرمایه‌گذاران و بنیانگذارانش سود برساند! ببینید، باید به مسئله ‌سختکوشی به‌ این صورت نگاه‌کنید که آیا ایده‌ای که دارید خواب را از شما ربوده ‌یا نه! اگر خواب را از شما ربوده‌، عالی است، اگر ‌نه ‌فایده‌ای ندارد. من که سنی ازم گذشته ‌و در آمریکا فعال بوده‌ام، ۲ هفته ‌مرخصی پشت سر هم را به ‌یاد ندارم. به‌ یاد ندارم هفته‌ای کمتر از ۷۰ ساعت کار را! پس چطوری شما می‌خواهید با ۱۲۴ روز تعطیلی یک استارت‌آپ موفق داشته باشید؟ با کسی که آن‌سوی دنیا نشسته رقابت کنید؟ همه فقط دنبال این هستند که یک ارائه‌ خیلی قشنگ، با چند اسلاید درست کنند و بگذارند جلوی سرمایه‌گذار...»
اگر بنیانگذار استارت‌آپ هستید، احتمالا دوست دارید بدانید چه کسی این جملات گزنده را گفته. کمی صبور باشید و اینها را هم بخوانید تا بدانید نقدهای فریدون کورنگی، مدیرعامل مپس فقط متوجه استارت‌آپ‌ها نیست. «۴۲۰۰ استارت‌آپ در این ۵ سال اخیر در ایران راه‌اندازی شد، ۱۰‌ استارت‌آپ فقط از لحاظ درآمدزایی موفق بوده‌اند که از نظر من هیچ کار دیگری نکرده‌اند جز همان موفقیت تجاری. هیچ‌کدام هم از دل این شتاب‌دهنده‌ها بیرون نیامده‌اند! پس این ساختار شتاب‌دهنده‌ها چه کار می‌کند؟ من فقط یک ‌بنیانگذار در کل فضای اکوسیستم ‌ایران می‌شناسم که از یک مرکز رشد بیرون آمده‌: بنیانگذار محترم تخفیفان؛ خانم دانشور که گویا از مرکز رشد رویش شروع کرده است...» این هم نصیب شتاب‌دهنده‌ها!
فریدون کورنگی را در یکی از روزهای بارانی اردیبهشت، در خانه‌ای شیروانی‌دار و قدیمی، در یکی از زیباترین کوچه‌های تهران ملاقات کردم؛ خانه‌ای که او در آن بزرگ شده و هنوز هم در طبقه دومش زندگی می‌کند. پرانرژی است و آرام اما وقتی با او هم‌صحبت می‌شوید، آرام بودنش تحت شعاع صراحت کلامش قرار می‌گیرد. سال‌ها در آمریکا کار و زندگی کرده اما در استفاده از کلمات فارسی اصرار و ابرام عجیب و البته دلنشینی دارد. نقدهایش را با استدلال به همه بخش‌های اکوسیستم وارد می‌کند و تاکید دارد اگر قرار بر شکل‌گیری اکوسیستم باشد باید همه اجزای آن درست و منطقی کار کنند. از ورود و دخالت دولتی‌ها و شبه‌‌دولتی‌ها و خصولتی‌ها به این زیست‌بوم شاکی است و هشدار می‌دهد این دخالت‌ها اگر تمام نشود به بهای نابودی آن تمام خواهد شد. گفت‌وگوی شنبه با فریدون کورنگی بیش از اینکه درباره مپس باشد، تبدیل به آسیب‌شناسی بی‌تعارف زیست‌بوم استارت‌آپی شده است؛ زیست‌بومی که او با تجربه‌ای که از کار در زیست‌بوم فناوری آمریکا دارد، معتقد است اگر مولفه‌های بومی آن را در تصمیم‌های‌مان مدنظر قرار دهیم و تجربه‌های انباشته آن را تقویت کنیم، می‌تواند مسیرهای تازه‌ای پیش روی جوانان این کشور قرار دهد.

آقای کورنگی، شما چطور وارد دنیای استارت‌آپ‌ها شدید، منظورم اینجا در ایران نیست، کلا پیوند شما با دنیای استارت‌آپ‌ها از تحصیلات دانشگاهی شما می‌آید، از فعالیت‌های کسب‌وکاری‌تان می‌آید یا اینکه اتفاق خاصی باعث شد که وارد این فضا شوید؟

راستش از تحصیلات دانشگاهی که نه، چون من اقتصاد خواندم و بعد مدیریت. در سال ۱۹۸۹ میلادی، سال ۱۳۶۸ خودمان، از طرف یکی از دوستانم دعوت شدم که از دفتری در شهر کینگستون نیویورک بازدید کنم. در آن بازدید با یک سری جوان مهندس استثنایی آشنا شدم که شوق و علاقه‌ای که در مورد کار خودشان ابراز می‌کردند، به‌قول معروف واگیردار بود. آن ویروس به ‌من منتقل و از من خواسته‌شد که مدیریت آن شرکت را بپذیرم، یک سرمایه‌گذاری در آن شرکت انجام دادم و یک تیم سه‌نفره ‌را ظرف مدت ۳‌سال رساندیم به ‌یک تیم ۱۸۰ نفره‌ در آمریکا که محصولش را در بیشتر از ۱۵ کشور دنیا می‌فروختیم. محصولش هم یک سوئیچ دیجیتال تلکام بود. داستان من از آنجا شروع شد و بعد از آن من افتخار راه‌اندازی ۶ شرکت دیگر را در این حوزه ‌داشتم؛ در کشورهایی مثل آمریکا، دانمارک، آلمان، امارات و...

اسم آن شرکت چه ‌بود، آن جوان‌ها چه‌کسانی بودند و الان کجا هستند؟

اسم شرکت دیجیتال‌تکنیکز بود و یکی از شرکت‌های بزرگ مخابراتی آمریکا آن را خرید و الان اکثر آن جوان‌ها بسیار موفق هستند، بعضی‌هایشان در همان شرکت رشد کردند و من با دو سه ‌نفرشان هنوز در تماس هستم. دیجیتال‌تکنیکز در حقیقت به ‌من نشان داد که مجبورم بروم و زبان مهندس‌ها را یاد بگیرم. بنابراین برگشتم به‌ دانشگاه‌ و فوق‌لیسانسم را در مهندسی سیستم و مدیریت فناوری گرفتم و ادامه داستان هم این شد که ۳۰ سال بعد، هنوز در این بخش فعالم!

شما چه‌سالی از ایالات متحده ‌خارج شدید و آمدید ایران؟

من سال ۱۳۹۱ به‌دلیل فوت مادرم به ‌ایران برگشتم. برگشتم که پدرم را راضی کنم که با من بیاید و ایشان راضی نشدند و دستور دادند که من برگردم اینجا و بنده‌ هم اطاعت کردم!

پس پدرتان در شکل‌گیری مپس نقش خیلی محوری‌ای دارند!

بله، به‌هرحال ما نصف خانه ‌ایشان را برای مپس تسخیر کردیم، طبقه پایین خانه پدری‌ام را مپس استفاده ‌می‌کند و اتاق‌های خواب من و پدرم طبقه بالاست.

از نگاه ‌ضرورت‌های شکل‌گیری یک شتاب‌دهنده یا بحث‌های بیزینسی که نگاه ‌می‌کنم، کار شما را یک مقدار دلی هم می‌بینم؛ یعنی انگار شما دارید یک ادای دین می‌کنید، مثل خیلی از ایرانی‌های موفق خارج کشور که در یک سن خاص برمی‌گردند و احساس می‌کنند سال‌ها نبوده‌اند و باید کاری بکنند... ‌مپس برای شما که در خانه‌پدری‌تان هم راه انداخته‌اید، چنین رسالتی دارد؟ یا نه، قضیه‌ خیلی برای شما جدی و کسب‌وکاری است؟

من فکر می‌کنم که خیلی زیباست اگر بتوانیم بگوییم که دینی حس کرده‌ایم و کاری راه انداخته‌ایم. یک قسمتی از کارکرد مپس شاید ادای دین است، اما قسمت اصلی‌اش که اینجا شاید کمتر مورد توجه‌ قرار می‌گیرد، این است که با مسئولیت اجتماعی خودتان چطوری رو‌به‌رو می‌شوید. چیزی که شما می‌گویید شاید مسئولیت اجتماعی شخص خود من است و نه مسئولیت سازمانم. من بیشتر این دید را دارم که یک کسب‌وکار اقتصادی داشته باشم، چرا‌که اگر این دید را نداشته‌ باشید، مسلما کسب‌وکارتان پایدار نخواهد ماند؛ یعنی مپس یک کار عام‌المنفعه و خیریه ‌نیست. انتظار ما این است که بازدهی فوق‌العاده ‌اقتصادی و سودآوری ‌داشته‌ باشد تا بتوانیم با آن، ثروت به‌وجود بیاوریم و آن ثروت اجازه ‌بدهد که مپس را توسعه‌ بدهیم. پس این کار کاملا اقتصادی است، ولی شما می‌توانید به ‌کار اقتصادی با دو رویکرد مختلف نگاه‌ کنید. یکی اینکه شما به‌دنبال این هستید که خدمات، سیستم‌ها و یا قابلیت‌هایی را به‌وجود بیاورید که در کوتاه‌مدت جوابگو باشند و به‌تاثیرشان در طولانی‌مدت توجه ندارید. رویکرد دوم این است که با دید طولانی‌مدت به ‌یک تصمیم نگاه ‌می‌کنید و بر آن مبنا تصمیم می‌گیرید. من با رویکرد کوتاه‌مدت مشکل دارم به‌خاطر اینکه حباب‌سازی می‌کند، رفتارهای بازاریابی ما را بر مبنای به‌وجود آوردن ارزش تنظیم نمی‌کند بلکه برمبنای حبابی که امروز جذاب است و از آن پول درمی‌آوریم بنا می‌کند. ولی اگر نگاه‌تان طولانی‌مدت باشد به خودتان در هر محیطی که باشید می‌گویید من می‌خواهم بخشی از عوامل زیست‌بوم آن محیط شوم. وقتی هم شما از عامل‌های یک زیست‌بوم شدید، اولین مسئولیت‌تان این است که به آن صدمه‌ای نزنید. دوم اینکه بتوانید از آن بهره‌وری یا بهره‌برداری کنید آن‌هم با نگاه ‌توسعه‌ای نه‌ با نگاه ‌تخلیه‌ای. مدل انقلاب صنعتی این بود که ما مثلا می‌رویم معدن را کشف می‌کنیم و وقتی منابعش را تخلیه‌کردیم، می‌رویم سراغ یک معدن دیگر! شما اگر این دید را نسبت به ‌یک زیست‌بوم داشته‌ باشید خصوصا نسبت به‌ زیست‌بوم نوپایی مثل زیست‌بوم فناوری در ایران به ‌اکوسیستم فناوری صدمه‌ خواهید زد. دید من درمورد اکوسیستم فناوری ایران، دید توسعه‌ای است نه تخلیه‌ای و خودم را عضوی از این زیست‌بوم می‌بینم، اما فعالیتم را با شرایطی که تجربه‌ خودم به‌ من یاد داده، ‌تعریف کنم.

اتفاقا سوال بعدی من همین است که شما وقتی بخشی از یک زیست‌بوم می‌شوید، هویت و سازوکارهای آن را می‌پذیرید و در کسب‌وکارتان پیاده می‌کنید، اما به‌نظر می‌رسد که شما در دل این زیست‌بوم، یک زیست‌بوم خیلی کوچک با مختصات ویژه‌ای برای مپس تعریف کرده‌اید. انگار یک متارکه‌ای بین شما و کل اکوسیستم وجود دارد. می‌دانم که شما نقدهای جدی به اکوسیستم استارت‌آپی ایران دارید. مثلا بارها تاکید کرده‌اید که در زیست‌بوم ایران، سرمایه‌گذارها، سرمایه ‌صبور نمی‌آورند و ما بیشتر از سرمایه‌گذاری جسورانه ‌به ‌سرمایه‌گذاری صبورانه ‌احتیاج داریم. به‌نظر می‌رسد به‌جای اینکه بخواهید انرژی بگذارید و این پیام را بیشتر و بلندتر به‌ بقیه‌ بگویید سعی کرده‌اید خودتان یک زیست‌بوم کوچک در مپس تشکیل بدهید و آن را الگو کنید. بعد از گذشت ۶ سال از شکل‌گیری مپس، از این مدل چقدر نتیجه ‌گرفته‌اید؟

ببینید من با این پیش‌فرض شروع کردم که شما می‌توانید عوامل لازم برای شکل‌گیری یک کسب‌وکار را کنار هم بچینید، اما شکل‌گیری یک زیست‌بوم دست شما نیست. شما بگویید من یک زمین را شناسایی می‌کنم و بعد از اینکه آب را آوردم، گیاهان مختلف هم در آن می‌کارم، پرندگان مختلف هم می‌آورم، جانورهایی که باید آنجا باشند را هم می‌آورم تا این زیست بوم شروع کند به‌ رشد. شما می‌توانید عوامل را کنار هم بچینید و ببینید که آیا استعداد بومی ‌آنجا اجازه‌ می‌دهد که این عوامل با همدیگر رابطه‌ برقرار کنند یا خیر. من وقتی به عواملی که در اکوسیستم ایران چیده ‌شده نگاه‌می‌کنم، می‌بینم که همه‌ عوامل آن با نمونه‌برداری از غرب کنار هم چیده شده‌ است. حرکت‌هایی که شما در شتاب‌دهنده‌ها یا مثلا مراکز رشد بخش خصوصی می‌بینید، بر اثر یک سری مطالعه‌ روی نمونه‌های خارجی انجام شده است. اما مپس بر اساس تجربه‌ خود من راه افتاده است. من بیشتر از ۲۷ سال شرکت‌های نوآور و فناور ساختم و آنها را رساندم به‌مرحله ‌موفقیت یا شکست. تمام فازهای این مسیر را تجربه ‌کرده‌ام نه اینکه بخواهم راجع به آن بخوانم. من نرفتم کتاب‌های آقای ایکس در سیلیکون‌ولی را بخوانم و بگویم من می‌آیم همین مدل را در شرکت خودم یا در ساختار و سازمان خودم پیاده‌ می‌کنم. من قبول ندارم که شما می‌توانید از روی کتاب الگو بسازید. می‌توانید از روی کتاب یاد بگیرید که چگونه ‌کم‌وکاستی‌ها‌ را برطرف ‌کنید ولی نمی‌توانید با کتاب چیزی بسازید. این تفاوت عمده‌ کاری است که ما در مپس می‌کنیم با کاری که در زیست‌بوم استارت‌آپی در حال انجام است. بنابراین من متارکه‌ای نمی‌بینم، فقط تفاوت راهکار می‌بینم. وقتی مثلا شما می‌آیید به‌من می‌گویید که می‌خواهم مدل وای‌کامبینیتور را در ایران پیاده‌ کنم، اگر کسی که در وای‌کامبینیتور این کار را کرده ‌بیاورید اینجا و او این کار را شروع کند، من فکر می‌کنم خیلی موثر خواهد بود ولی اگر رفتید در مورد این مدل مطالعه‌ کردید و گفتید خودتان آن را پیاده‌ می‌کنید، به‌نظر من در طولانی‌مدت به ‌این مسیر صدمه‌خواهید زد. به‌خاطر اینکه شما ۵۰ ‌سال سابقه ‌دره‌سیلیکون را نادیده ‌گرفته‌اید و وقتی آن سابقه ‌را نمی‌بینید، عکس‌العمل یا نتیجه ‌رفتاری که بر آن مبنا به‌وجود می‌آورید را هم نمی‌توانید پیش‌بینی کنید. من خیلی خوب به‌خاطر دارم در پنلی که هفته‌نامه ‌شنبه اجرا کرد (در برنامه یلدای استارت‌آپی) و خود شما هم آنجا مجری بودید، صحبت سر این بود که چرا ۶۸درصد ‌استارت‌آپ‌های ما در حیطه ‌خدمات فعالیت می‌کنند. این به‌خاطر این است که شما رفتاری را الگو کردید که این رفتار بر مبنای جامعه‌ای بوده ‌که تمرکز و حواسش باید به‌سوی خدمات می‌رفته؛ ‌چون تولید و صنعت زیربنای فناوری را داشته پس به خدمات پرداخته‌اند؛ یعنی ما نگاه نکرده‌ایم ببینیم آنها چه ‌کارهایی کرده‌اند که توانسته‌اند زیرساخت به‌وجود بیاورند تا استارت‌آپ‌های حوزه خدمات روی آن ساخته ‌شوند. ما آن زیرساخت‌ها را در ایران نداریم، اما تمرکز می‌کنیم روی آن نتیجه ‌نهایی که آنجا به ‌ما نشان داده شده‌ و این تمرکز آسیب‌ ‌خواهد زد. صدمه‌اش به‌خاطر چیست؟ به‌خاطر اینکه ما در سال، ۲۵۰هزار مهندس در رشته‌های مختلف تربیت می‌کنیم، چطوری بدون آن زیرساخت می‌خواهیم اینها را هدایت کنیم به‌سوی مولد‌بودن‌؟ آن مهندس مجبور است که بیاید و نگاه ‌کند و بگوید خب امکان اینکه من در خدمات درآمدزایی کنم بیشتر است، حالا ممکن است شانس بزند و ثروت هم به‌وجود بیاورد! دید من از این جهت ‌متفاوت بوده‌ و بر مبنای تجربه‌ای که در این حوزه داشتم، رفتار کرده‌ام.

ما الان چند شتاب‌دهنده ‌داریم و چه‌تعدادشان با نگاهی که شما دارید، شکل گرفته‌اند؟

آخرین عددی که من شنیدم ۵۶ شتاب‌دهنده ‌در ایران تشکیل شده است. وقتی که مپس را با عنوان اولین شتاب‌دهنده ‌و بعد مرکز رشد بخش خصوصی ایران راه‌اندازی کردیم، دوستان وزارت علوم گفتند که شما نمی‌توانید مرکز رشد باشید چون تاییدیه ‌وزارت علوم را ندارید، گفتیم خب نخواستیم! ما مرکز رشد نیستیم. گفتند که شتاب‌دهنده هم ‌باید تاییدیه‌ معاونت علمی را در پارک فناوری پردیس داشته‌ باشد. رفتیم پارک فناوری پردیس. در جلسه‌ای که داشتیم، دیدیم ساعت چهار بعدازظهر کولرها را خاموش کردند و ما از گرما مجبور شدیم جلسه‌ را تمام کنیم! به ‌آنها گفتیم شما چطور مرکز نوآورانه‌ای هستید که ساعت چهار بعدازظهر تعطیل می‌کنید؟! گفتند خب اینجا دولتی است و ما مجبوریم خاموش کنیم. تصمیم گرفتیم که شتاب‌دهنده‌ هم نباشیم، چون با ‌تاییدیه ‌آنها جور نبودیم. یک تیم بین‌المللی که بیشتر از ۱۲۰ سال تجربه ‌در تولید فناوری دارند، شرکای من در ایران هستند، من ۲۸ منتور بین‌المللی دارم که حداقل نزدیک به‌ یک‌میلیارد دلار ثروت به‌وجود آورده‌اند. حالا من بیایم تاییدیه سازمانی را بگیرم که برداشتش از این مسئله ‌یک برداشت فیزیکی است تازه‌آن هم به‌صورت ناقص؟! البته الان نسبت به آن زمان خیلی بهتر شده‌اند. خلاصه گفتیم ما شتاب‌دهنده‌ هم نیستیم و به‌ناچار شدیم مرکز پشتیبانی از فناوری. گفتیم مرکز پشتیبانی که اشکالی ندارد؟ گفتند نه، ‌ما تعریفی برایش نداریم بنابراین مسئله‌ای نیست!

فکر می‌کنید چقدر تجربه ‌و دانش کافی و حتی سرمایه ‌کافی در این ۵۶ شتاب‌دهنده وجود دارد؟ شما فکر می‌کنم جزو منتقدانی هستید که معتقدند نه‌تنها در فضای زیست‌بوم و راه‌اندازی استارت‌آپ که در حوزه‌ شتاب‌دهی هم حباب وجود دارد.

بله، ببینید هروقت یک منبع نادان - عذر می‌خواهم از این لغت استفاده‌می‌کنم- وارد یک حیطه‌ای شود به آن حوزه آسیب می‌زند. اینجا منبع نادان همان نهادهای غیرخصوصی هستند، چون به عنوان یک منبع مالی بدون دانش و تخصص لازم وارد این حیطه می‌شوند. الان من خیلی خوشحالم که معاونت علمی و ‌فناوری حرف‌هایی می‌زند که ما چهار پنج سال پیش خدمت ایشان گفتیم و در پاسخ به‌ من گفته ‌شد که شما خیلی ایده‌آلیست و آرمانی فکر می‌کنید! من همین صحبت‌ها را آن‌موقع ‌در جلسه‌ای خدمت ایشان گفتم که چرا دارید وارد این حوزه می‌شوید؟ شما باید خارج بشوید. شما در حال هدایت یک جریان مالی به ‌این بخش هستید که این جریان مالی آگاهی ندارد که چطوری باید رفتار کند و با این فقدان آگاهی، به این زیست‌بوم ضربه‌ خواهد زد. خب وقتی که این منبع آنجا هست و من می‌توانم خودم را وصل کنم به ‌این منبع و از آن منابع بگیرم، چرا باید برای ثروت‌آفرینی تلاش کنم؟! شما اگر وارد این حوزه می‌شوید و دیدتان این باشد که می‌خواهم ‌اشتغال‌زایی را توسعه دهم، به آن آسیب خواهید زد. این لغت کارآفرینی به‌نظر من لغت نحسی است، چون من یک شرکت تکنولوژی راه‌ می‌اندازم که میزان کار را کم کنم نه ‌اینکه تعداد کارمندان را اضافه‌کنم! بخش اول استفاده ‌از فناوری، اتوماسیون است. من دارم یک سری کارها انجام می‌دهم که زحمت آدم‌ها را کم کنم که بروند از زندگی‌شان بیشتر لذت ببرند. بنابراین کارکرد اول این زیست‌بوم این است که کار‌کردن کم بشود. حالا شما می‌آیید به‌من می‌گویید که کارکرد اول این فضا باید کارآفرینی باشد؟ دولت در سطح کلان از این نگاه ‌پشتیبانی می‌کند، چون رسالت دولت اشتغال‌زایی است ‌و اشکالی هم ندارد اما به کار‌بردنش در این حیطه‌ باعث می‌شود که من به عنوان یک فعال این حوزه بگویم که بسیار خب، من راهکاری به‌وجود می‌آورم که آن کارکرد را انجام بدهد و منابع شروع می‌کند به آمدن به‌ طرفم. یک دفعه ‌شما می‌بینید که فضای مجانی در اختیارتان می‌گذارند، دانشگاه‌ها می‌آیند دنبال شما که آقا بیا با ما کار کن، وام‌ها در اختیارتان قرار می‌گیرد و... بعد شما می‌بینید که در این چارچوب یک سری شاخص‌های من‌درآوردی، با مطالعه‌های خیلی خیلی سطحی تعریف شده است. فقط به واژه دانش‌بنیان فکر کنید. شما سطحی‌تر از این شاخص ‌هیچ جای دنیا پیدا نمی‌کنید! شما اگر یک شرکت دانش‌بنیان باشید، از منابع و پشتیبانی‌های دولت بهره‌مند می‌شوید. پشتیبانی مالیاتی، پشتیبانی گمرکی، وام، تسهیلات و... خب من که اینجا در مپس هشت تا پروژه ‌تعریف کرده‌ام که فقط یکی از آنها توانسته‌ از این دروازه‌ دانش‌بنیان رد شود، باید به‌بقیه ‌مهندسانم که در همان سطح هم هستند و از همان دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند، بگویم که ببخشید شماها جهل‌بنیانید‍! چون واژه مقابل دانش‌بنیان، جهل‌بنیان است. شما متر و معیارهای تعیین این شاخص را آورده‌اید داده‌اید به‌ یک ارگان دولتی. از آن طرف آمدید گفتید بخشی از بودجه ‌کل کشور اختصاص پیدا می‌کند به‌ صندوقی به‌نام صندوق نوآوری و شکوفایی. من با مسئولان این صندوق، چهار سال پیش، خیلی جلسه‌ می‌گذاشتم. یک سوال کردم که جوابی برای آن نداشتند. گفتم شما از یک جوانی که متقاضی تسهیلات شماست، بپرسید آیا تا به‌حال ۱۰۰میلیون تومان پول در حسابش بوده‌ یا نه. این دیگر نه‌ چیز پیچیده‌ای است، نه ‌فرمول پیچیده‌ای می‌خواهد، یک سوال خیلی ساده ‌است. در ۳۰ صفحه ‌فرمی ‌که این جوان باید پر کند، اول بپرسید آیا تا به‌حال در حساب بانکی‌تان ۱۰۰میلیون تومان پول وجود داشته ‌یا نه. اکثرا چنین پولی در حساب‌شان نداشته‌اند. پس چه ‌راهکاری یادش می‌دهید که بداند چطوری باید این ۱۰۰ میلیون تومان را خرج کند؟ وقتی این را نداند با وجود تسهیلاتی که از شما دریافت کرده‌، شکست می‌خورد، بدهکار می‌شود‌ و در نهایت خود شما تخریبش می‌کنید.

گویا الان این اتفاق افتاده است. ‌شنیده‌ام که صحبت‌هایی مبنی بر به اجرا گذاشتن این چک‌ها شده‌است.

آن موقع وقتی که به ‌دوستان گفتیم یک نگاه ‌عاقل‌اندر‌سفیه کردند که شما شرایط ایران را نمی‌دانید، بعد الان خودشان صحبت از این می‌کنند که اگر کسی وام بدهد، خیانت است و... من می‌گویم که اگر شما رفتید و زیربنای توسعه ‌فناوری فنلاند را خواندید و از ۴۰۰ صفحه ‌داکیومنت، ۱۹۰ صفحه‌اش را خواندید‌ و بقیه‌اش را فقط ورق زدید و آمدید پیاده‌ کردید، نتیجه می‌شود ساختار موجود ایران!

قاعدتا دولت‌ها باید زیرساخت‌ها را فراهم کنند تا اینکه بخواهند ‌مداخله‌گری کنند، اما اگر از لحاظ زیرساختی نگاه ‌کنیم در حال‌حاضر بیشترین نیاز زیست‌بوم چه‌چیزی است؟

اگر قرار است فناوری توسعه ‌پیدا کند شاهراه‌ها و مسیرها باید توسعه یابند. پس نیاز به‌ اینترنت، سرورهای دارای قابلیت پردازش بالا، داشتن مراکز داده ‌و... همینطور رشد خواهد کرد، ولی نیازی که من فکر می‌کنم دولت خیلی راحت می‌تواند آن را حل کند، موضوع مجوزهای اداری و دولتی است. الان اگر ایده‌ای داشته باشید و همه چیز آن هم عالی باشد، دو هفته طول می‌کشد تا شرکت ثبت کنید، دو ماه طول می‌کشد تا کد اقتصادی بیاید تا بعد از آن بتوانید با آن کد اقتصادی، کد بیمه ‌بگیرید. حالا شما آدمی ‌هستید که همه ‌فکر و ذکرتان این بوده‌ که باید این محصول را زودتر آماده ‌کنید، برای اینکه می‌دانید رقبا خواهند آمد، اما همین اول کار شما باید ۱۲۰ روز وقت‌تان را بگذارید در این بخش‌ها. نکته مهم بعدی این است که شما برای هر ۱۰۰تومان سرمایه‌ای که جذب کنید، ۲۳ تومان باید بدهید به‌ اداره ‌بیمه، ۴تومان باید بدهید به‌اداره‌ مالیات؛ یعنی در حقیقت شما یک هزینه‌ای اینجا دارید که این هزینه بر مبنای یک ساختار که ۶۰ سال پیش گذاشته ‌شده تحمیل می‌شود. من سوالم این است که آیا این صندوقی که ‌برای پشتیبانی از نوآوری و شکوفایی به‌وجود آمده، نمی‌تواند بگوید که اداره ‌محترم بیمه، اداره ‌محترم مالیات، من برای دو سال اول، بیمه ‌و مالیات تمام شرکت‌هایی که در این حیطه‌ها فعال هستند را پرداخت می‌کنم؟ معاونت‌محترم علمی و فناوری باید بگوید من یک میز اینجا می‌گذارم، هرکس مجوز می‌خواهد بیاید، اسمش را بنویسد، سه‌تا اسم هم به‌ من بدهد و بگوید خداحافظ شما! من یک مجوز موقت بهش می‌دهم و می‌گویم طبق این مجوز موقت می‌توانی بروی کار کنی و تمام کارهای مربوط به اخذ مجوزها را این معاونت انجام دهد. این شد پشتیبانی. ببینید این چیزهاست که من به آنها نقد دارم. چون شما به عنوان صاحب یک ایده می‌روید روی چیزی که به هیجان‌تان آورده و می‌خواهید زندگی‌تان را با آن دگرگون کنید، وقت می‌گذارید و ۱۰‌نفر ‌را هم دور خودتان جمع می‌کنید و یک استارت‌آپ راه می‌اندازید که باید تمرکزتان را بگذارید روی آن. شما تخصص رفتن به اداره ثبت و مالیات و بیمه را که ندارید! من از شما خواهش می‌کنم به‌عنوان یک روزنامه‌نگار با تمام معاونین و دست‌اندرکاران دولتی این بخش یعنی‌ معاونت فناوری، وزارت علوم، وزارت ارتباطات و همه‌کسانی که در این حوزه فعال هستند مصاحبه کنید و بپرسید آقا شما تا حالا چند شرکت خصوصی نوپا راه‌انداختید؟! چند شرکت ثبت کرده‌اید تا حالا؟ کدامتان فرآیند ثبت شرکت‌ها را یک بار تا آخر طی کرده‌اید؟ نه‌اینکه راجع به‌آن خوانده باشید و بدانید که چه ‌مشکلاتی هست، نه. کدامش را انجام داده‌اید؟ وقتی که به‌عنوان یک جوان باانگیزه در یک ساختار اداری به‌شما توهین می‌شود، شما را به‌عقب می‌فرستند، سرشان را بلند نمی‌کنند که با شما سلام کنند، آن وقت می‌بینید که چه‌تاثیری در زیست‌بوم دارد. شهردار نیویورک نزدیک ۲۰ سال پیش، ۱۰‌روز ناپدید شد. وقتی که برگشت از او پرسیدند کجا بودی، معلوم شد تغییر قیافه‌ و لباس داده‌ و در منهتن رفتگر خیابان شده‌ بود. ما در ساختاری هستیم که در آن جای خدمتگزار و صاحب کار کاملا جابه‌جا شده است. چطوری شما می‌خواهید که من در این زیست‌بوم رشد ‌پیدا کنم؟ لغت عامیانه‌اش را اگر بخواهم بگویم، دولت نوکر من است. نوکر منی که شهروند ایرانی هستم! ولی من می‌آیم مجیز او را می‌گویم. می‌آیم به دولت درخواست می‌دهم و خواهش می‌کنم. او باید بیاید به‌ من درخواست بدهد، من نباید سراغ او بروم بگویم خواهش می‌کنم. او باید بیاید بگوید من چه‌کاری می‌توانم برایتان انجام دهم. توجه‌کردید؟ وقتی این جابه‌جایی اتفاق می‌افتد، آن وقت شما ببینید که زیست‌بوم خودش را سوق می‌دهد به‌طرف اینکه مدام مجیز دولت را بگوید که منابع بیشتری از او بگیرد، یا حداقل ‌کاری کند که دولت توی دست و پای آنها نیاید. اذیتشان نکند. همین که می‌گویند ما را به‌خیر تو امید نیست، شر مرسان! خب حالا منی که هیچ تجربه‌ای در این ساختار ندارم، می‌خواهم در این محیط فعال بشوم. شما فکر نمی‌کنید که باید یک مقدار ایزوله ‌باشم؟ چون اگر ایزوله ‌نبودم، تلخ می‌شدم؛ یعنی عکس‌العمل تلخ از خودم نشان می‌دادم و فکر می‌کنم به همین دلیل مپس کمی کم‌سروصداست، ولی متارکه‌ای نبوده ‌این وسط...

شما در مپس از مدل استودیو استفاده‌ می‌کنید؛ یعنی اینجا ایده‌هایی دارید که برایشان تیم پیدا می‌کنید. این ایده‌ها و تیم‌ها چطور پیدا می‌شوند؟

ما ‌سعی کردیم که در حوزه‌هایی که کار می‌کنیم، در ایران اولین باشیم، اولین نرم‌افزار انبارسازی و پردازش داده‌های کلان در ایران در مپس به‌وجود آمده که همان ‌شرکت میراث است. اولین شرکت خدمات سلامت الکترونیک در ایران یعنی شفاجو در مپس به‌وجود آمده. اولین سایت جمع‌سپاری (کراودفاندینگ) در ایران در مپس به‌وجود آمده‌ که حامی‌جوست. اولین شرکتی که بر آموزش از طریق واقعیت افزوده ‌و واقعیت مجازی تمرکز دارد یعنی اوستا در مپس به‌وجود آمده‌ و...
دوم اینکه ما ایده‌ها را با مشاورین مپس مطرح می‌کنیم. راجع به‌ آنها با ایمیل و اسکایپ و تلفنی بحث می‌کنیم و بعد می‌گوییم آیا می‌شود نیروهایی برای این ایده‌ها شناسایی کرد یا نه. این شناسایی نیرو هم از طریق اساتید دانشگاه‌هاست؛ از طریق اساتیدی که خودشان نیروها را برای پروژه‌های خودشان برنمی‌دارند. برای اولین ایده، این بخش خیلی سخت بود، چون ما اعتباری نداشتیم و کسی ما را نمی‌شناخت. ولی الان خیلی راحت شده‌ و خود بچه‌ها هم، مپس را بین خودشان ترویج می‌دهند. یعنی این شبکه خود بچه‌هاست که نیروها را می‌آورد.
در این مدل چون ایده‌ از سمت شماست، ثبت شرکت هم از طرف خودتان انجام می‌شود؟
همه‌خدمات را خودمان انجام می‌دهیم، حسابداری، حسابرسی، همه را.

نوع معامله‌تان با این بچه‌ها ‌به‌ چه‌ شکل است. آیا مالک می‌شوند یا سهام می‌گیرند؟

‌سهام می‌گیرند. منتها ‌فرمول خیلی خاص داریم. فرمولی که ابتدا برای بچه‌ها خیلی عجیب و غریب بود، ولی الان همه ‌به‌ این نتیجه ‌رسیده‌اند که ما امانتدار بوده‌ایم و اعتمادشان را جای درستی گذاشته‌اند. مدل مپس این بود که روز اول صددرصد سهام شرکت مال مپس است. در پایان سال اول، یک سوم از میزانی که موافقت شده به تیم واگذار می‌شود. میزانی که موافقت می‌شود ۶۰ به ۴۰ است؛ یعنی همیشه ‌۶۰ درصد شرکت مال مپس است و ۴۰ ‌درصد برای بنیانگذاران و تیم‌های بعدی‌شان؛ با یک شرط که در راند اول سرمایه‌گذاری سهام آنها تقلیل پیدا نمی‌کند، بلکه سهام مپس کم می‌شود.

آنها سهام ممتاز دارند در واقع؟

آنها سهام ممتاز دارند، البته فقط برای یک دوره. پس این اجازه‌ را می‌دهیم که آنها سهام اکثریت داشته‌ باشند. اجازه ‌می‌دهیم که ببینند در این مسیر هدف این نیست که کی ‌مالک باشد بلکه هدف این است که عواملی را کنار هم بچینیم که این عوامل در مسیر رشد و موفقیت شرکت موثر باشد. این مدل در مپس جواب داده به‌خاطر اینکه خود بچه‌ها می‌آیند به ‌من می‌گویند که ‌شنیدیم فلان بنیانگذار در یک شتاب‌دهنده دیگر ۹۰ درصدش شده ۱۵ ‌درصد!

میزان سرمایه‌گذاری اولیه توسط مپس چقدر بوده است؟

میزان سرمایه‌گذاری در شرکت‌ها از ۵۰۰ میلیون تومان بوده ‌تا ۵/۲ میلیارد تومان.

برای راندهای اول سرمایه‌گذاری با سرمایه‌گذاران ایرانی هم همکاری کرده‌اید؟

در این زمینه اصلا موفق نبودیم!
این همه‌سرمایه‌گذار داخلی داریم. توی همین یلدای پارسال خیلی‌ها بودند می‌گفتند ما پول داریم اما استارت‌آپ وجود ندارد.
‌من متاسفانه ‌دسترسی ندارم و پیگیرشان هم نیستم. ما کِی‌وای‌سی (شناسایی مشتری) خیلی قوی‌ای انجام می‌دهیم. قوانین شناسایی منبع پول برای ما خیلی مهم است، اینکه منبعشان از کجاست. پول‌های دولتی، خصولتی و بنیادی را نمی‌پذیریم.

با سرمایه‌گذاران خارجی چقدر معامله انجام داده‌اید؟

در یک مورد فقط، ولی در بقیه ‌موارد متاسفانه ‌به‌ خاطر شرایطی که الان وجود دارد هنوز نتوانسته‌ایم معامله‌ای را نهایی کنیم.

یعنی در این ۶ سال تمام موارد سرمایه‌گذاری توسط خود مپس بوده به‌جز یک مورد که سرمایه‌گذار خارجی داشتید آن هم در راند دوم. کدام استارت‌آپتان بوده؟

استارت‌آپی در حوزه ‌واقعیت افزوده و در زنجان بوده است. در حقیقت سرمایه‌گذاری‌اش هم به‌این صورت بوده‌ که یک شرکت خارجی حاضر شده مشتری بشود و پیش‌پرداخت کند و محصول را بخرد.

خب در مجموع در این ۶ سال چقدر سرمایه‌گذاری روی این ۸ استارت‌آپ‌تان انجام داده‌اید؟

۸ استارت‌آپ بود که ۶ تا پروژه‌ آن باقی مانده و ۲تا را متوقف کردیم. ما یک فرآیند ۱۸‌ماهه ‌داریم که مدام بازبینی می‌کنیم که آیا به اهدافی که می‌خواستیم می‌رسیم یا نه.

یعنی شما ۲ استارت‌آپ را تعطیل کردید؟ به‌عبارتی شکست آنها را پذیرفتید؟

بله.

فکر کنم اولین شتاب‌دهنده‌ای باشید که با این جسارت می‌گویید ما ۲ استارت‌آپ را تعطیل کردیم! چون تا الان در شتاب‌دهنده‌ها همه استارت‌آپ‌ها مثل همان روز اول کماکان کارشان را می‌کنند و چیزی به اسم فرهنگ شکست‌پذیری در آنها وجود ندارد. آنها هم که شکست می‌خورند، به زمین و زمان بدوبیراه می‌گویند و یا شتاب‌دهنده یک‌جوری خودش را از شر آنها خلاص می‌کند. کم پیش می‌آید شتاب‌دهنده‌ای اعلام کند فلان استارت‌آپش Fail کرده است!

بله، برای اینکه وقتی که می‌گویید شکست خورده‌اید، تازه باید ببینید با این جوان‌های شکست‌خورده چه‌کار باید بکنید! هراسی که من داشتم در مورد موج و حباب شتاب‌دهنده‌ها در ایران به خاطر همین ‌بود که جوانی که می‌آید و شروع می‌کند، وقتی که موفق نشد با او می‌خواهند چه کار کنند؟ چون در زیست‌بوم‌هایی مثل سیلیکون‌ولی یا برلین و لندن، اینها به‌سرعت جذب می‌شوند. در ایران این اتفاق نمی‌افتد، پس باید چه‌کار کنیم؟ ما سعی کردیم تمام نیروهایی را که در شرکت‌ها فعال بودند، در پروژه‌های دیگر جذب کنیم. یا در خود مپس یا خارج از مپس معرفی کردیم به دوستانمان. به‌خاطر اینکه این زیست‌بوم خیلی نسبت به‌منفی‌گویی درباره شکست حساس است. در این محیط رفتارتان خیلی زود نمونه‌ می‌شود، خیلی زود می‌گویند ببین طرف اینطوری است و این باعث پس‌زدگی یا باعث دور‌شدن از این محیط می‌شود. ما نمی‌خواهیم این اتفاق بیفتد، هیچ‌کس ‌هم نباید بخواهد. ما باید بخواهیم که این بچه‌ها، جوان‌های ما، مهندسان ما، متخصصان ما، ارزش‌آفرین‌های ما برسند به‌ نقطه‌ای ‌که بگویند من وارد این اکوسیستم می‌شوم و ممکن است موفق بشوم یا ممکن است موفق نشوم. ولی تعریف موفقیت را باید مشخص ‌کنیم. تعریف موفقیت خیلی مسئله‌ مهمی‌است که ما در ایران این تعریف را با پول می‌سنجیم و به‌نظر من اشتباه ‌است!

به میزان سرمایه‌گذاری‌تان اشاره‌ نکردید!

اگر ‌اجازه ‌بدهید کل مبلغ را نگویم، به‌خاطر اینکه اطلاعات خصوصی شرکای من است.

در یک مصاحبه خواندم که از قول شما نوشته شده بود ۸ میلیارد دلار که مطمئنم رقم درستی نیست!

۸ میلیارد دلار؟ نه‌خیر. اصلا!

مطمئن بودم اشتباه ‌است ولی حدسم این بود که شاید ۸۰۰ میلیون دلار بوده ‌و یا شاید ۸۰میلیون دلار یا ۸ میلیون...

ما در ‌حد چند ده میلیون‌‌ دلار نیستیم.

فکر کنم حداقل یک میلیون دلار را تا حالا سرمایه‌گذاری کرده‌اید؟

اجازه ‌بدهید بگویم که بیشتر از ۳ ‌میلیون دلار و کمتر از ۱۰‌میلیون دلار!

موفق‌ترین استارت‌آپتان کدام بوده، نمی‌خواهم بین بچه‌هایتان دعوا راه ‌بیفتد، ولی دوست دارم که از نگاه‌ کسب‌وکاری پاسخ دهید.

از نظر کسب‌وکاری ۳ ‌تا از ۶ استارت‌آپ ما کاملا به ‌نقطه ‌درآمدزایی رسیده‌ا‌ند. ‌بنابراین ما موفق می‌دانیم‌شان. الان چالش همه‌شان این است که در حال وارد‌شدن به ‌فاز‌ ‌جذب سرمایه‌ بعدی هستند. ما اختیارشان را آزاد گذاشته‌ایم، چون شرکت‌های زیرمجموعه مپس ‌می‌توانند بروند دنبال منابع دولتی، خصولتی یا بنیادی. در این مرحله ما ممنوعیتی نداریم و الان باید فرآیند جذب سرمایه را شروع کنند و این خیلی سخت است به‌خاطر اینکه ما در آن دایره روابط ‌نیستیم. بنده‌ با آن ارگان‌ها هیچ رابطه‌ای ندارم و تا به‌حال نرفته‌ام سراغشان. میراث، شفاجو و اوستا، هر سه ‌از شرکت‌های موفق هستند. حامی‌جو هم به‌نظر من دگرگون‌کننده‌ترین و متحول‌کننده‌ترین استارت‌آپ مپس بوده ‌به‌خاطر اینکه ۸ رقیب پیدا کرده است. باید اینطوری بسنجید: او که رقیب بیشتری دارد، یعنی‌ فعالیتش جالب بوده‌ برای زیست‌بوم، ولی خب ببینید چه ‌اتفاقی دارد می‌افتد! دولت در حال ورود به حوزه کراودفاندینگ است و می‌خواهند جمع‌سپاری را به‌قول خودشان قانونمند کنند! می‌گویند هر سایت جمع‌سپاری باید ۵ در‌صد سهامش متعلق به ‌یک بانک باشد! می‌گویند تمام اطلاعات تراکنش‌ها را باید از طریق ای‌پی‌آی به ‌فرابورس انتقال بدهید. من از دوستان پرسیدم و جوابی نداشتند که بدهند. آیا تا به‌حال در طول این سه‌سال و اندی که این سایت فعال بوده‌ و بقیه کراودفاندینگ‌ها ‌فعال بوده‌اند، یک شکایت مطرح شده است؟ آیا شما تا حالا دیده‌اید که با کراودفاندینگ‌ها پولشویی شود؟ پس چرا به آن ورود می‌کنید؟ جمع‌سپاری یک اصل مهم برای به‌وجود آوردن زیست‌بوم فناوری است، به نظر من برای کنترل کل اکوسیستم می‌خواهند به آن ورود کنند!
خب من این سوال را از آقای ‌هامونی، مدیرعامل فرابورس پرسیدم، پاسخ ایشان این بود که بعد از مواردی مثل پدیده ‌شاندیز که یک پدیده‌ تامین مالی جمعی بود، اقتصاد ما دچار یک تنش‌هایی شد، الان دولت دچار دردسر شده و برای نمونه چه‌کسی تضمین می‌کند که فردا در دونیت یک پروژه‌ای نیاید و بگوید ۱۰۰میلیارد تومان بدهید تا برویم فلان پروژه را بسازیم و بعد پول مردم برده شود و معلوم نباشد یقه چه کسی را باید گرفت. فرابورس می‌گوید ما نمی‌خواهیم در فرایند یا در تراکنش‌ها دخالت کنیم، می‌گویند می‌خواهیم بگوییم که اگر ما دونیت را تایید کردیم، مردم مطمئن باشند که پروژه‌هایش مشکلی ندارد. تاکید دارند در جزئیات ورود نخواهند کرد...
‌دغدغه ‌ایشان و بقیه ‌کسانی که در این حیطه فعالیت می‌کنند را تشخیص می‌دهم. من دغدغه ‌را رد نمی‌کنم، ببینید خارجی‌ها یک ضرب‌المثل دارند که می‌گوید «جاده ‌جهنم با نیت خوش سنگفرش شده!» یعنی نیت کافی نیست! اینکه می‌گویند «ما می‌خواهیم این اتفاق نیفتد» کافی نیست. شما نمی‌توانید بیایید و بگویید که من ای‌پی‌آی کانکشن به‌ شما بدهم که آقای فریدون کورنگی مبلغ ۱۰‌هزار تومان در این تاریخ از این حساب بانکی به‌آقای جمیلی برای پروژه‌ فلان کمک کرده‌ و این تراکنش‌در این تاریخ وارد حساب بانکی آقای جمیلی شده و چون این اطلاعات را دارم پس از فلان سوء‌استفاده احتمالی جلوگیری کرد‌ه‌ام. آیا ای‌پی‌آی کانکشن به‌شما این امکان را می‌دهد؟ بعد اگر بانک بیاید و ۵درصد مالکیت یک شرکت نوپا را بپذیرد آیا می‌نشیند کنار که شما بتوانید کارتان را بکنید؟ خب نه. می‌آید می‌گوید من باید تصمیم‌گیری بکنم. وقتی او بیاید تصمیم‌گیری کند دیگر مسئله به‌طور کلی نابود شده است! بعد سوال دیگر این است که آیا تصویری که ما از ارگان‌های خیلی بزرگ مثل بانک‌ها داریم، تصویر شفاف و سالمی ‌است که شما انتظار دارید این زیست‌بوم و افرادش بیایند و به آنها اعتماد کنند؟ یعنی آیا ما در بانک‌هایمان هیچ خلافی اتفاق نیفتاده که حالا حضور آنها تضمین‌کننده اعتماد بقیه باشد؟! در حیطه‌ جمع‌سپاری پتانسیلی که در ایران وجود داشت این بود که سرمایه ‌غیرمتشکل مردم، ‌بیاید و از آن چیزی که مردم می‌خواهند پشتیبانی بکند. من راجع به‌ پدیده ‌شاندیز مطالعه‌ای ندارم، ولی حقیقت مسئله ‌این است که شما نمی‌توانید همه‌ جامعه‌ را با چوب یک عده ‌که خلافکارند یا کلاهبردارند، برانید. یعنی فقط دولت است که خرد‌جمعی دارد و می‌تواند از ما حفاظت کند؟ ما خودمان نمی‌توانیم؟ من که دارم یک سایت کراودفاندینگ را راه‌اندازی می‌کنم، نمی‌توانم در مورد پروژه‌های آن Due diligence‌ یا تایید صلاحیت انجام دهم؟ من برمبنای اقتضای اقتصادی خودم این کار را خواهم کرد و به‌نظر من خیلی خردمندانه‌تر از آن خواهد بود که آن پشت، یکی در فرابورس بنشیند و بخواهد به من بگوید چه کنم. من به آقای‌ هامونی نامه ‌نوشتم و مشخصا به ‌ایشان گفتم که این کار اشتباه است.

یعنی شما مخالف جدی مداخله فرابورس در حوزه کراودفاندینگ‌ها هستید؟

ما حتما با این روال حامی‌جو را متوقف می‌کنیم؛ یعنی امسال با رسانه‌ای‌کردن، آن را متوقف خواهیم کرد و اعلام می‌کنیم اولین سایت کراودفاندینگ ایران به‌دلیل دخالت دولت و سازمان فرابورس فعالیتش را متوقف می‌کند. سایتی که بیشتر از ۵۳۰ میلیون تومان پول برای ‌هنرمندان جمع کرده را تعطیل خواهیم کرد. البته این را بگویم که فناوری امروز، به ‌ما اجازه ‌عکس‌العمل می‌دهد، چیزی که دوستان نمی‌دانند این است که من می‌توانم سرمایه‌گذاری بکنم و حامی‌جو را روی بلاکچین بیاوریم. به‌همین سادگی! ما قصد این کار را نداریم اما کاری می‌کنید که اجبار بشود برای یک ارزش‌آفرین که بیاید و هزینه‌ بیخودی انجام بدهد. چرا بی‌اعتمادی را با رفتارتان توسعه‌ می‌دهید؟ چرا همه ‌را خلافکار می‌بینید؟ نقد من به همین رفتارهاست.

اصولا شما تعریف‌تان از موفقیت استارت‌آپی چیست؟

ما در اکوسیستم به رفرنس‌پوینت نیاز داریم. موفقیت به معنای ‌موفقیت فقط تجاری نیست، موفقیت دستاوردی مهم است. جوانانی که از بهترین دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند، تنها دغدغه‌ اقتصادی ندارند. دغدغه‌اش این است که یکی بیاید تشخیص بدهد که چه ‌کار استثنایی انجام داده، دغدغه‌اش این است که مورد احترام خانواده‌ و دوستانش قرار بگیرد، دغدغه‌اش این است که شخصیتش مورد قبول باشد و رفتارش مورد قضاوت قرار نگیرد. دغدغه ‌پول یک قسمت کوچک است. ما در مپس یک برنامه‌ریزی که مدام بازبینی می‌شود، داریم. ما از استارت‌آپ‌هایمان خواسته‌ایم تفکر سیستمی‌ را یاد بگیرند. من افتخار می‌کنم که ۵۶ مهندس و دکتر در مپس در طی این ۴ سال اخیر ۶ روز در هفته ‌کار کرده‌اند. برای ۱۸ ماه اول، فاندرهای ما فقط یک هفته‌ مرخصی دارند! ما در مپس تعطیلات نداریم.
با این تعریفی که شما از موفقیت دارید و با سختگیری که در مپس می‌کنید، نظرتان در مورد این جو راه‌اندازی استارت‌آپ که راه افتاده و از دولتی‌ها و خصولتی‌ها تا دانش‌آموزان دبیرستانی فکر می‌کنند با استارت‌آپ زدن یک‌شبه پولدار می‌شوند، چیست؟
نصف کسب‌وکارهای آنلاین ما روی قرعه‌کشی می‌چرخد. به کاربران نوید پولدار‌شدن و جایزه‌های آنچنانی می‌دهند و آنها هم فقط پیامک می‌فرستند و ۴۰۰ تومان بابت هر پیامک از حسابش کم می‌شود. الان همه دنبال این هستند که یک سرویسی را با اپراتورها تعریف کنند. هیچ‌کس به خلق ارزش فکر نمی‌کند چون همین که کاربر شاسی را فشار داد ۴۰۰ تومان از او کم می‌شود. سرویس یک ماه هم که بماند میلیاردها تومان پول درآورده و شما سهمتان را گرفته‌اید! دارند جوان‌هایمان را وارد این وادی می‌کنند. هرجای دیگر ‌دنیا بود به این کارها می‌گفتند کلاهبرداری، اما ما اینجا کلاه ‌شرعی گذاشته‌ایم سرش و به آن می‌گوییم کسب‌وکار!

خانه‌ای استارت‌آپی بالای میدان تجریش

‌متولد ۱۳۳۵ است، به‌زودی ۶۲ ساله می‌شود. از ۱۵ سالگی به خارج کشور مهاجرت کرده و چند سالی است که برگشته و در خانه پدری‌اش، بالای میدان تجریش ساکن شده؛ خانه‌ای بزرگ، سرسبز با یک سقف شیروانی که طبقه اولش شتاب‌دهنده مپس است و طبقه دومش محل زندگی او و پدرش. متولد اصفهان است و بزرگ‌شده تهران، کلاس دهم را در دبیرستان شهریار تمام کرده و بعد راهی آمریکا شده است. در دانشگاه‌ تمپل لیسانس اقتصاد و بعد لیسانس مدیریت خوانده و در دانشگاه‌ مریلند مهندسی سیستم و مدیریت تکنولوژی. یک ‌دوره ‌ناتمام دکتری امور مالی هم در رزومه تحصیلی‌اش دارد. در آمریکا ۷ استارت‌آپ راه انداخته و هم تجربه شکست دارد و هم تجربه موفقیت، آن‌هم موفقیت‌های بزرگی در حد لاجیک‌تری؛ شرکتی که سال ۲۰۰۶ آن را به ‌یک شرکت بزرگ کانادایی فروخته است. کورنگی درباره لاجیک‌تری می‌گوید: «در لیست شرکت‌های روبه‌رشد آمریکا، رتبه هفتادوششمین شرکت از نظر سرعت رشد را به دست آورد. این لیستی است که ‌شرکت مشاوره‌ دیلویت هر سال از ۵۰۰شرکت با رشد زیاد آمریکا تهیه می‌کند.» قیمت فروش لاجیک‌تری را هم به ما نمی‌گوید و ترجیح می‌دهد بیشتر به آمار رشد ‌ اشاره کند؛ چیزی که می‌گوید همیشه موفقیت‌هایش را با آن اندازه گرفته نه با پول. وقتی صحبت از استارت‌آپ موردعلاقه‌اش در ایران می‌شود، کمی محافظه‌کاری به خرج می‌دهد و یک پاسخ صداوسیمایی رو می‌کند! «به همه استارت‌آپ‌های ایرانی علاقه دارم و برای همه آنها آرزوی موفقیت می‌کنم.» وقتی اصرار من را می‌بیند، اینگونه پاسخ می‌دهد: «درست است که من خیلی به تکنولوژی علاقه دارم اما زیاد از آن استفاده نمی‌کنم، یعنی خیلی موبایلی نیستم. اما اپلیکیشنی که این روزها زیاد استفاده می‌کنم واژه‌یاب بوده، چون این روزها در حال نوشتن تعدادی مقاله‌ هستم.» در مورد آدم موردعلاقه‌اش در اکوسیستم هم ترجیح می‌دهد از کسانی یاد کند که در ایونت‌ها و رویدادهای استارت‌آپی فعالیت دارند و به بزرگ‌شدن این فضا کمک می‌کنند. «سوال خیلی سختی است چون من واقعا زیاد در اکوسیستم فعال نیستم. من فکر کنم تمام بچه‌هایی که در ایونت‌های استارت‌آپی فعال هستند و به جایی هم وابستگی‌‌ ندارند، مثلا بچه‌هایی که در استارت‌آپ‌ویکندها فعال هستند، در راه‌اندازی گفتمان این حوزه خیلی نقش داشته‌اند.» کورنگی کتابخوان است و می‌گوید: «آخرین کتابی که خواندم که هنوز روی میز من است، ترجمه ‌آخرین کتاب ادوین تافلر است. فعلا بیشتر تمرکزم روی مطالعه درباره تفکر سیستمی است.» وقتی صحبت از استارت‌آپ‌های مپس می‌شود با هیجان در مورد آنها صحبت می‌کند. «در حیطه‌ داده‌های کلان هنوز هیچ شرکتی در ایران نداریم که کار میراث را انجام بدهد. ما باید به‌نوعی کار روابط عمومی بیشتری روی استارت‌آپ‌هایمان بکنیم. در آسیا و خارج از کره‌ و چین هیچ کشور دیگری ثبت اختراع در حیطه‌ داده‌های کلان در یو‌اس‌پتنت‌آفیس نداشته ‌به‌ جز ایران که آن هم از شرکت میراث بوده است‌ با هزینه ‌ما. در حیطه سلامت الکترونیک که شفاجو فعال است، فکر می‌کنم بیشتر از ۱۰تا شرکت فعال شده‌اند؛ یعنی الان همه ‌نوبت‌دهی آنلاین می‌کنند. فکر می‌کنم بازار را خرد کرده باشند. خب تاثیرش مثبت نیست، ولی به‌نظر من رقابت خیلی خوبی شده، ‌برای اینکه ‌تیم شفاجو را مجبور کرده که پلتفرمشان را سه‌ بار بازنویسی کنند تا بتوانند رقابت کنند. در حیطه‌‌ واقعیت مجازی و افزوده در بخش آموزش تا آنجا که من آگاهم رقیب داخلی نداریم و در حوزه ‌حامی‌جو که در بخش پشتیبانی از هنرمندان است، هیچ سایتی نیامده‌ به‌جز یک سایت خصولتی که متاسفانه ‌در حال چیدن سنگ‌قبر این حوزه است و این را هم من به ‌آن دوستان گفتم که قبول نمی‌کنند. وقتی بنیاد برکت سایت کراودفاندینگ راه‌اندازی می‌کند، این پایان کار خواهد بود، ‌چون بنیاد برکت نه نیاز به شراکت ‌بانک دارد و با سرمایه ‌خیلی خیلی کلان می‌تواند جمع‌سپاری انجام ‌دهد. در بخش گیم ما یک تیم بسیار فعال داریم که در مورد این یکی استارت‌آپ ما از ایده‌ خودشان پشتیبانی کردیم. ان‌شاء‌الله ‌محصولشان تا خردادماه بیرون می‌آید و نشان خواهد داد که در ایران هم می‌شود یک نمونه ‌جذاب در حوزه بازی داشت.» در پایان گفت‌وگوی‌مان فریدون کورنگی از ما به عنوان رسانه می‌خواهد که به‌ جوان‌ها‌ روحیه و تفکر آینده‌نگری و د‌وراندیشی را برگردانیم، شهامت روبه‌رو شدن با خود و با بیرون از خود، تاآنگونه که او می‌گوید بتوانند آینده بهتری را رقم بزنند.



جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)