دلایل ناکامی پی درپی امریکا در برقراری صلح در شبه جزیره کره
تهران- ایرنا-شبکه تلویزیونی الجزیره قطر امروز یکشنبه دو روز مانده به نشست رهبران آمریکا و کره شمالی در سنگاپور، در تحلیلی به قلم نویسنده امریکایی به آسیب شناسی علل ناکامی 11 رئیس جمهوری آمریکا برای برقراری صلح در شبه جزیره کره پرداخت.
در این تحلیل به قلم 'مایکل پِمبورک' نویسنده کتاب جدید 'کره،کشوری که قرن جدید آمریکا با آن آغاز می شود' آمده است: برخی اعضای دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا امروزه همان طرز فکری را پی می گیرند که اسلاف آنها در 64 سال گذشته با آن مذاکرات صلح آن عصر با کره شمالی را به شکست کشانده بودند.
'مایکل پِمبورک' نوشت: موضوع اصلی خلع سلاح کره شمالی را برخلاف درک عمومی و متداول از موضوع باید در مذاکرات 12 ژوئن (22 خرداد) و یا هر دیدار متعاقب آن میان دونالد ترامپ و کیم جونگ اون رهبران دو کشور جستجو و حل و فصل کرد، چون تمایل پیونگ یانگ برای این خلع سلاح از قبل مشخص بوده است.
به نوشته این تحلیل، اما، آنچه که هنوز مشخص نیست این است که آیا آمریکا برای تحقق این امر هنوز حاضر است تضمین های لازم امنیتی را به طرف کره ای خود بدهد، تضمین هایی که از خواسته های اصلی رهبران کره شمالی به حساب می آیند.
تردیدی نیست که پیونگ یانگ بر از کارانداختن و برچیدن زرادخانه هسته ای خود مصمم است، اما این موضوع صرفا به فرآیند فعالیت هسته ای آن کشور ربط پیدا می کند، اما تا زمانی که آمریکا تنها بر خلع سلاح یکجانبه کره شمالی بدون دادن هیچ تعهدی به آن کشور اصرار می ورزد، نباید مطمئن بود که کره ای ها هم بخواهند اقدامی در این خصوص انجام دهند.
نویسنده امریکایی افزود :تا زمانی که آمریکا نخواهد به دادن تعهدات متقابل تن ندهد و یکجانبه بر اجرای این خلع سلاح اصرار ورزد، طبق گفته جورج کنان دیپلمات معروف آمریکایی، نباید انتظار داشته باشد که یک مفهوم امنیت ملی را بدون درنظرگرفتن حقوق قانونی و اخلاقی برای رفع نیازهای امنیتی طرف مقابل، به راحتی عملی سازد.
به همین دلیل هم تجربه تاریخی شکست های مکرر آمریکا برای دستیابی به صلح و امنیت در شبه جزیره کره ناامید کننده است چون دولت های آمریکا بطور پی در پی از دادن ضمانت های امنیتی که مورد قبول کره شمالی باشد سر باز زده و شکست خورده بودند و کرارا فرصت های بزرگ دستیابی به صلح با آن کشور را نیز از دست دادند.
مولف کتاب 'کره، کشوری که قرن جدید آمریکا با آن آغاز می شود' می نویسد: اظهارات اخیر جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید و مایک پنس معاون رئیس جمهور آمریکا که در اندک زمانی به قطع ادبیات صلح و تعلیق موقت دیدار برنامه ریزی شده سران دو کشور منجر شده بود، موید آن است که این قبیل رفتار و رویکرد سیاسی همواره در واشنگتن وجود داشته است و همین نوع طرز تفکر سیاسی و ژست های ایدئولوژیکی بود که طی 64 سال گذشته بر ادبیات مذاکرات صلح آمریکا سایه افکنده و همواره مانع دستیابی دولت این کشور به صلح با کشورهایی چون کره شمالی شده است.
بطور مثال در کنفرانس ژنو که در سال 1954 با حضور نمایندگان شوروی سابق، چین، آمریکا، انگلیس و فرانسه برای تعیین سرنوشت شبه جزیره کره و هندوچین آن زمان برگزار شده بود، جان فاستر دولس وزیر خارجه وقت آمریکا (در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور) موضع غیرقابل انعطافی اتخاذ کرده بود که بیشتر شبیه به درخواست حق کاپیتولاسیون از دشمنانش بود.
نویسنده امریکایی می افزاید: گرچه یک بار در سال 1953 پیمان آتش میان همه طرف های جنگ کره امضا شد و این مساله موجب برخی امیدواری ها برای دستیابی به یک راهکار سیاسی برای حل وفصل این مناقشه شد، اما این وزیر خارجه آمریکا بود که در نهایت حاضر به مذاکره مستقیم با طرف چینی خود نشد و بدون دست دادن با 'ژو انالی' وزیر خارجه وقت چین، پیش از موعد مقرر محل کنفرانس را به اعتراض ترک کرد.
بعد از آن در سال 1957 بود که آمریکا با لغو یکجانبه بند 13 پیمان آتش بس؛ اعلام کرد که قصد دارد تسلیحات هسته ای را در شبه جزیره کره مستقر سازد و درست یک سال بعد واشنگتن موشک های مجهز به کلاهک هسته ای معروف به 'هانست جان' را در کره جنوبی مستقر کرد.
در نتیجه، پس از راه اندازی کمیسیون ملل متحد و بعد از استقرار آتش بس شبه جزیره کره و نقش نظارتی که این کمیسیون برای جلوگیری از جابجایی تسلیحات و نیروهای نظامی در این شبه جزیره بازی کرده بود، روند استقرار کامل آتش بس نیز با شکست مواجه شد.
در دهه 1960 میلادی یعنی زمان دولت های کندی و جانسون روابط آمریکا و کره شمالی به طور چشمگیری خصمانه تر شد مثلا در سال 1968 کره شمالی یک ناو شناسایی و اطلاعاتی آمریکا موسوم به یو اس اس پوبلو را رهگیری و توقیف کرده بود.
این کشور یک سال بعد هم یک فروند هواپیمای جاسوسی آمریکا را با کمک جنگنده میگ 21 بر فراز دریای ژاپن سرنگون کرد که براثر این حادثه 31 نظامی آمریکایی جان باختند.
کره شمالی در دهه 1970 سیاستی متفاوت از قبل در پیش گرفت و تا به امروز نیز آن سیاست را ادامه داد؛ از قضا یک بار همچون اقدام سال 1954، علنا امضای یک پیمان صلح برای دستیابی به صلح در شبه جزیره کره را امری بسیار لازم و ضروری اعلام کرد.
پیونگ یانگ در سال 1974 با ارسال نامه ای به کنگره آمریکا، آشکارا از دولت آن کشور خواست تا به مذاکرات مربوط به پیمان صلحی بپیوندد که جایگزین آتش بس قبلی شده بود، اما هیچ یک از دولت های نیکسون یا فورد به این دعوت کره شمالی پاسخ ندادند.
بعد از آن بود که کیم ایل سونگ رهبر وقت کره شمالی ایده توافق صلح با جیمی کارتر رئیس جمهور پیشین آمریکا را مطرح کرد، اما این پیشنهاد نیز نتیجه ای در بر نداشت.
گرچه سیاست کارتر بر کاهش شمار نظامیان آمریکایی در کره جنوبی استوار بود، اما وزارت جنگ (دفاع امروزی) آمریکا (پنتاگون) همواره با قدرت تمام با آن مخالفت کرد.
زمانی هم که رونالد ریگان در سال 1981 به قدرت رسید، بر تعداد نظامیان آمریکایی در کره جنوبی افزود، چون او به لحاظ فلسفی با هرگونه قرارداد صلح مخالف بود و لذا کره جنوبی را در کَنَف حمایت خود قرار داد.
اما خلف او، جورج بوش (پدر) پس از به قدرت رسیدن در واشنگتن با کاستن از تسلیحات هسته ای آمریکا در خارج از مرزهای این کشور، بطور مختصر از تعداد نیروهای آمریکایی مستقر در کره جنوبی کاست، اما او نیز بطور جدی با کره شمالی وارد مذاکرات صلح نشد.
بیل کلینتون نیز که از سال 1993 تا 2001 در مسند قدرت بود، سعی کرد کمی بیشتر از اسلاف خود به دستیابی به یک توافق برای پایان دادن به مناقشه شبه جزیره کره نزدیک شود.
به همین دلیل چارچوب توافق شده در سال 1994 و بیانیه مشترکی که واشنگتن و پیونگ یانگ در سال 2000 با هم امضاء کرده بودند، به یک نقطه عطف مهم در این زمینه تبدیل شد.
اما بعد از به قدرت رسیدن جورج دبلیو بوش (پسر) و شروع سیاست خارجی افراط گرایانه او و به ویژه تصمیمش برای قراردادن نام کره شمالی در لیست خیالی کشورهای محور شرارت، به رغم برگزاری تقریبا یک دهه مذاکرات سطح عالی میان مقامات دو کشور
روابط پیونگ یانگ و واشنگتن بار دیگر تیره و متشنج شد.
دولت آمریکا تا سال 2003 حاضر نشد تا به تعهدات خود در بند 2 چارچوب توافق شده قبلی برای عادی سازی کامل روابط سیاسی و اقتصادی با کره شمالی عمل کند و به همین دلیل هم بود که کره شمالی در واکنش به آن نوع سیاست ورزی آمریکایی ها از پیمان منع گسترش تسلیحات غیرمتعارف هسته ای (ان پی تی) خارج شد.
بعد از این مذاکرات شش جانبه راه اندازی شد اما دولت بوش همچنان به سیاست های خصمانه خود نسبت به کره شمالی ادامه داد و این مذاکرات شش جانبه (آمریکا، کره شمالی، چین، کره جنوبی، روسیه و ژاپن) عمدتا در سطح محدودی برگزار شد.
در سال 2006 دولت کره شمالی اعلام کرد که به آزمایش های هسته ای خود ادامه می دهد و آنها را تا سال گذاشته نیز ادامه داد. اما از زمانی که باراک اوباما در سال 2009 در واشنگتن به قدرت رسید، تلاش نکرد تا به طور جدی با کره شمالی برخورد سیاسی و یا نظامی کند و در عین حال ترجیح داد سیاست صبر راهبردی را در برابر این کشور پیشه کند و به امید سرنگونی حکومت آن کشور حتی بر تحریم های اقتصادی علیه آن کشور نیز تکیه کرد، سیاستی که هرگز کارساز نیافتاد.
اما راهبرد کیم جونگ اون رهبر جدید کره شمالی که از ماه دسامبر سال 2011 در پیونگ یانگ به قدرت رسید، برخلاف بی ثباتی در سیاست های واشنگتن نسبت به استقرار
صلح و ثبات در شبه جزیره کره، سیاستی کاملا مشخص بود.
وی به رغم تداوم تحریم های اقتصادی همچنان بر دفعات آزمایش های اتمی و موشک های بالستیک بین قاره ای کشور خود افزود و درعین حال بارها بر انجام مذاکرات برای دستیابی به توافق صلح اصرار ورزید.
دولت پیونگ یانگ همچنین از سال 2012 تا 2016 حداقل پنج بار بیانه رسمی صادر کرد و در آنها بر ضرورت نیل به یک توافق صلح تاکید ورزید.
این راهبرد تا ششم ماه مارس سال جاری میلادی (15 اسفند سال 1396) نیز ادامه یافت تا اینکه با اتخاد یک موضع رسمی ازسوی دولت کره شمالی برای دعوت به صلح رئیس جمهوری کره جنوبی به نقطه اوج خود رسید.
در همان ایام پیونگ یانگ با صدور یک بیانیه رسمی تاکید کرد که چنانچه هیچ تهدید نظامی علیه کره شمالی وجود نداشته باشد و امینت این کشور تضمین شود، دلیل موجه و ضرورتی به وجود تسلیحات هسته ای این شبه جزیره نخواهد بود.
بنابراین، کره شمالی امروز به عنوان یک قدرت هسته ای در سطح جهان از موضع قدرت به طرف آمریکایی پیشنهاد برگزاری مذاکرات صلح را داد.
از اینرو، باید گفت که توپ این بار در زمین دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا است تا با استفاده از فرصت به وجود آمده کاری را که اسلاف او نکردند به پایان برساند و پایان روابط خصمانه و وضعیت جنگ در شبه جزیره کره برای نیل به یک توافق صلح را اعلام عمومی کند.
شبک**آساق**1378**1392