فیلم لو رفته رقص دختر دانشجوی ایرانی در پارتی مختلط
لو رفتن فیلم رقص دختر دانشجوی ایرانی در پارتی مختلط بازهم یک اخبار اجتماعی بد، و بازهم آبروی بر باد رفته دختران و پسران جوان، کسانی که خواه یا ناخواه در مسیر زندگی و تحصیل دچار لغزش شده اند، اینبار داستان از این قرار است که: دختر جوان که فیلم رقصیدنش دریک پارتی لو رفته بود تمام آرزوهایش را بر باد رفته میدید و گریه میکرد. این دختر...
لو رفتن فیلم رقص دختر دانشجوی ایرانی در پارتی مختلط
بازهم یک اخبار اجتماعی بد، و بازهم آبروی بر باد رفته دختران و پسران جوان، کسانی که خواه یا ناخواه در مسیر زندگی و تحصیل دچار لغزش شده اند، اینبار داستان از این قرار است که: دختر جوان که فیلم رقصیدنش دریک پارتی لو رفته بود تمام آرزوهایش را بر باد رفته میدید و گریه میکرد. این دختر دانشجو که در شهر دیگری برای تحصیل زندگی میکرد به اتفاق دوستانش دریک پارتی به خوشگذرانی پرداخت که فیلم رقص این دختر…
پخش فیلم رقص دختر دانشجوی ایرانی
چشم های این دختر دانشجو خیس از اشک بودو بدلیل آن فیلم لو رفته مدام به خودش نفرین می فرستاد. در حالی که دائم روسریاش را از ترس جلو میکشید گفت: «نمی خواستم امل باشم ودر جمع دوستانم کم بیاورم. باورکنید نخستین بار بود به آن میهمانیها قدم میگذاشتم. اما…» ماجرا ازین قرار بود که بعد از چند سال پشت کنکور ماندن و درس خواندن، در رشته مورد علاقهام در دانشگاه اصفهان قبول شدم.
من تک فرزند خانوادهام و پدر و مادرم از اول با شهرستان رفتنم مخالف بوده و بشدت برای آمدنم به اصفهان مقاومت میکردند. آن قدر التماس کردم و قول و تعهد دادم تا بالاخره کوتاه آمدند ودر حالی که ته دلشان هم ناراضی بود خودشان برای ثبتنام آمدند و بعد از اینکه در خوابگاه مستقر شدم با گفتن یک سری باید و نباید دیگر به شهرستان محل زندگیشان بازگشتند.
من درخانوادهای مذهبی بزرگ شدهام و نمیتوانستم رفتار بعضی از هم اتاقیهایم را تحمل کنم. از طرفی شلوغی خوابگاه آزارم میداد. به همین خاطر پس از مشورت با خانواده، با انتخاب چند تن از دوستان دانشگاهیام که به تصور خودم از نظر شخصیتی و اخلاقی به من نزدیکتر بودند یک خانه اجاره کردیم. اوایل همه ی چیز خوب بود اما به مرور متوجه شدم هم خانههایم بشدت اهل تفریح و خوشگذرانی و میهمانیهای خاص هستند.
راستش میترسیدم اگر به خانوادهام چیزی بگویم انها نگذارند در اصفهان بمانم. به همین خاطر هر بار که با مادرم صحبت میکردم طوری از دوستانم تعریف میکردم که خوشایند والدینم باشد. البته برای اینکه از جمع دوستانه آن ها طرد نشوم و نگویند امل و عقب مانده هستم خیلی با سیاست از رفت و آمدهای آن ها کنارهگیری میکردم اما بعد از مدتی به اصرار دوستانم پوششم را عوض کردم.
از ترس مسخره شدن یواشکی نماز میخواندم یا درمواقعی هم نمیخواندم. چون دوری از خانواده و تنهایی فشار زیادی به من میآورد، کم کم پای ثابت میهمانیها و دورهمیهایشان شدم. به مرور همه ی چیز برایم رنگ و بوی دیگری پیدا کرده بود.
من که اوایل ورودم به دانشگاه حتی اکراه داشتم به پسرهای همکلاسیام درود کنم، خیلی آسان با انها شوخی میکردم ودر ملاقات با آن ها کارهایی میکردم که در گذشته فکر کردن به آن ها برایم سخت و غیرقابل هضم بود.
تا اینکه دراین رفت و آمدها یکی از دوستانم من و همکلاسیهایم رابه میهمانی مختلطی دعوت کرد. قبح همه ی چیز برایم شکسته بودو بدون هیچ مخالفتی با دوستانم همراه شدم. فضای عجیبی بود. صدای موزیک آن قدر بلند بود که صدا به صدا نمیرسید.
اول با روسری نشستم اما بعد به اصرار بچهها روسریام را برداشتم و وسط مجلس رفتم و همراه بقیه شدم. آن قدر غرق خوشی بودم و از خود بیخود شده بودم که اصلاً متوجه نشدم کسی در حال فیلمبرداری از من است.
شب خسته و کوفته به خانه برگشتم و از خستگی بسرعت خوابم برد. صبح روزبعد تلفنم زنگ خورد. مادرم ازآن طرف خط فریاد میکشید و کلماتی میگفت که هرگز از او نشنیده بودم. من که همیشه خودم را برایشان همان دختر خوب و سربه زیر نشان داده بودم و تصور نمیکردم آن ها از چیزی خبر داشته باشند با کلی اصرار خواستم موضوع را بگوید اما مادرم تنها چند جمله گفت و قطع کرد:
«تو زیر قولت زدی. حالا کارت به جایی رسیده که بجای درس خواندن، پارتی میری!؟ آن قدر وقیح شدی که دیگر حجاب هم نمیگذاری؟ تو به اعتماد ما خیانت کردی و پیش از اینکه اتفاق بدتری بیفتد باید قید همه ی چیز را بزنی و خیلی زود برگردی.» با شنیدن آخرین جملهها آن قدر شوکه بودم که حتی توان بلند شدن از جایم را نداشتم.آن موقع فکرم به هر چیزی میرفت به همین خاطر سراغ تک تک دوستانم رفتم اما انها از هیچ چیزی خبر نداشتند.
خیلی کنکاش کردم تا اینکه فهمیدم در شب میهمانی یکی از اقواممان آنجا بوده و از من فیلم و عکس تهیه کرده و برای خانوادهام فرستاده است. حالا دیگر از سایه خودم هم میترسم. نمیخواهم درسم را رها کنم و از طرفی روی برگشتن به خانه را هم ندارم. نمیدانم فامیل دربارهام چه فکری میکنند و واقعاً از رفتارهایم پشیمانم و میخواهم کمکم کنید تا از این وضعیت نجات پیداکنم.
قدرت نه گفتن
کارشناسان مرکز مشاوره پلیس اصفهان پس از شنیدن اظهارات این دختر علاوه بر آموزشهای لازم برای تقویت مهارت «نه» گفتن به خواستههای دیگران و تأکید بر رفع اشتباهات گذشته اش، در جلسهای با پدر و مادر او نکاتی را نیز به آن ها یادآور شده و راه پیگیری قانونی درصورت پخش فیلم این میهمانی را نیز به آن ها آموزش دادند تا مشکل این خانواده بیش از این بغرنج نشود.
لغزش ناخواسته عامل سلب اعتماد
یکی از این کارشناسان گفت: خانوادهای که اعضای آن به یکدیگر اطمینان دارند با آسودگی خاطر از کنار هم بودن لذت برده و حضور یکی به دیگری دلگرمی میدهد. دراین حالت افراد خانواده به قابلیت ها و تواناییهای اعضای دیگر ایمان داشته و باهم برای رسیدن به راه حل مشترک گفتوگو میکنند. اعتماد متقابل سرمایهای برای گذراندن روزهای سخت زندگی است.
گرفتار بیماری خانه نشوید
غم غربت در ابتدای مهاجرت یا فاصله گرفتن از خانه اصلی فرد کاملاً طبیعی است اما راههایی وجوددارد که از تبعات بد این دوری پیشگیری شده یا زمان آنرا کوتاهتر کرد. روانشناسان یک واژه اختصاصی برای غم و غصه درباره مهاجرت یا دوری ازخانه مطرح کردند که آن «بیماری خانه» نامیده میشود.کسانی که از منزل اصلی خود دور می شوند میبایست با این بحران کنار آمده و خودرا با ارزشهای جامعه قبلی و ارزشهای جامعه فعلی که در آن زندگی میکنند تطبیق دهند.
در غیر این صورت دچار مشکلات عدیدهای میگردند.هر چه فرد از سن نوجوانی به سن بزرگسالی میرود به سمت تمایز یافتگی و استقلال پیش میرود و بهتر میتواند با این موضوع کنار بیاید اما نوجوان به لحاظ ویژگی دوران خاص خود و شرایط سنیاش تنهایی و غربت را بسختی با خود حل کرده به همین خاطر با صدمه های مختلفی روبه رو میشود.
نوجوانی حساس ترین دوران رشد
در سنین نوجوانی تمایل زیادی به سمت استقلال و همگام بودن با گروه همسالان و تأثیر انها وجوددارد. به همین دلیل چنانچه شخصیت اعتقادی، فکری و هیجانی نوجوان ثبات نداشته باشد میتواند وی را به سمت صدمه سوق دهد. بنابراین آگاهی دادن دراین زمینه به نوجوانان و جوانان و داشتن رابطه خوب والدین با فرزندانشان امر بسیار مهمی است و توجه به نیازهای عاطفی نوجوانان و سوق دادن انها به سمت استقلال و تمایز یافتگی باعث رشد و پیشگیری از صدمهها مختلف میشود.
دراین پرونده نیز با توجه به شرح حال دریافت شده میتوان گفت که ناآگاهی از روحیات و نیازهای فرزند از سوی والدین سبب بروز مشکلاتی شده است بنابراین چنانچه والدین توجه بیشتری به او داشتند با توجه به فاصله مکانی و معاشرت دائم با وی و دوری جستن ایشان از تنهایی میشد از صدمههای به وجود آمده کاست.
رابطه پنهانی استاد دانشگاه با دختر دانشجو
زهرا وقتی دل به استاد دانشگاه بست نمیدانست فریب شیطان را خورده است. دیگر روی بازگشت به زادگاهم را ندارم. چگونه میتوانم به چشمان عاشق و دستان پینه بسته پدر کشاورزم نگاه کنم که برای رسیدن من به مدارج علمی بالا و همچنین سعادت و خوشبختی ام در مزرعه کار میکرد و پولی راکه عرق ریزان به دست می آورد برای من می فرستاد تا من اجاره منزل را بدهم و یا آنرا خرج تحصیل کنم.
اکنون که آرزوهای پدرم را نابود کرده ام وخودم نیز نه تنها مورد سوء استفاده قرار گرفته ام بلکه دیگر در منجلابی از فساد غرق شده ام چگونه میتوانم… دختر ۲۴ ساله به نام زهرا که دیگر نمی توانست بغض در گلو مانده اش را پنهان کند به مشاور پلیس فتا گفت: روزی که در یکی از رشته های زیرمجموعه دکتری قبول شدم ولولهای درخانواده ام به راه افتاد. آن روز وقتی پدرم از مزرعه به منزل بازگشت هنوز بیلش رابه دیوار حیاط تکیه نداده بود که مادرم با زبان ترکی به او گفت:
مژده بده که دخترمان در یکی از دانشگاه های فلان شهر قبول شده است. آن لحظه شیرین ترین زمان عمرم را می گذراندم چرا که پدرم با دستان پینه بسته اش مرا در آغوش گرفت و گفت دخترم در شهر غریب نماز و روزه ات را فراموش نکن. اینگونه بود که وسایل شخصی ام را جمع کردم و راهی غربت شدم. سال اول را در خوابگاه دانشجویی بودم و تنها به گذراندن واحدهای درسی می اندیشیدم.
اما درسال دوم تحصیل متوجه نگاه های صمیمانه یکی از اساتیدی شدم که به صورت پاره وقت تدریس میکرد. وقتی فهمیدم او مجرد است دیگر سعی میکردم واحد درسی ام رابا او انتخاب کنم. وقتی روابطم با آن مدرس دانشگاه نزدیک تر شد اتاقی رابه همراه یکی از دوستانم اجاره کردم و از خوابگاه بیرون آمدم. این در حالی بود که روابط من و عادل هرروز بیشتر و خصوصی تر می شد و او در خانه اش فیلم هایی از روابط مان تهیه میکرد.
دراین مدت پدر و مادرم را وادار میکردم به خواستگارانم پاسخ منفی بدهند و اینگونه تعداد زیادی از خواستگاران خوب و با ایمان را در حالی رد کردم که خودم آخرین نصیحت پدرم را فراموش کرده بودم و دیگر از اعتقادات مذهبی ام خبری نبود.
وقتی مدت تحصیلم به اتمام رسید به دروغ عنوان کردم که در کارشناسی ارشد قبول شده ام تا بیشتر بتوانم درکنار عادل باشم اما در همین روزها بود که شنیدم عادل با دختر دیگری ازدواج کرده است.
مات و مبهوت مانده بودم وقتی به او اعتراض کردم گفت، من قولی برای ازدواج نداده بودم در صورتی که اصرار کنی فیلم هایت را منتشر میکنم! به خاطر انتقام از عادل و لجبازی با او دیگر رفاقت و دوستی های خیابانی برایم به یک عادت تبدیل شد
تا اینکه تصمیم گرفتم از پلیس کمک بخواهم وقتی عادل دستگیر شد، پلیس فیلمهای مرا در رایانه اش کشف کرد اما اکنون نمیدانم در شرایطی که مورد سوء استفاده قرار گرفته ام ودر منجلاب فساد دست و پا میزنم چگونه میتوانم به زادگاهم برگردم.
خط قرمزهای روابط دختران و پسران در دوران دانشجویی
آسیب های اخلاقی، جوان ها رابه خصوص در محیط دانشگاه تهدید می کند، بطور طبیعی دختران و پسران در دوران دانشجویی بدلیل حضور جنس مخالف در کلاس های درس و محوطه دانشگاه ها، بیشتر زمان شان را در محیط هایی می گذرانند که جنس مخالف در آن حضور دارد.
آفت دوران دانشجویی
دانشجویان هنگام مواجهه با این شرایط طبق معمول دچار تضاد و تنش می شوند زیرا از طرفی در جامعه نمی توان این دو جنس رابه طور کامل از هم جدا ساخت و از طرف دیگر ابهام در نحوه ارتباط با جنس مخالف و محدوده آن و نیز تمایل غریزی جوانان به جنس مخالف، آن ها را دچار سردرگمی می کند. بنابر این نحوه سازمان دهی ارتباط با جنس مخالف با توجه به شرع و فرهنگ از جمله پرسش های اساسی قابل طرح دراین باره است.
توجه داشته باشید نحوه روابط دختران و پسران به خصوص در محیط های دانشگاهی هم از نظر سلامت فردی و اجتماعی و هم به لحاظ اخلاقی و دینی بسیار حائز اهمیت است چراکه طبق پژوهش های علمی انجام شده، آسیب های اخلاقی، جوان ها رابه خصوص در محیط دانشگاه تهدید می کند.
چارچوب های ارتباط با جنس مخالف
یکی از آسیب هایی که جامعه دانشجویی را تهدید می کند، بحث آشنایی های قبل از ازدواج است که میان نوجوانان دبیرستانی و جوانان دانشجو دیده می شود. اینکه چرا این موضوع در جامعه قبح خودرا از دست داده است، بحث های مفصلی را می طلبد که فرصت پرداختن به آن نیست. با این حال جوانان در بدو ورود به دانشگاه در زمینه ارتباط با جنس مخالف به چند دسته تقسیم می شوند.
بعضی ها ارتباط بسیار کمی با جنس مخالف برقرار می کنند یا اصلا برقرار نمی کنند چراکه به امور دیگری مانند پیگیری جدی درس، ورزش، تئاتر و… سرگرم هستند. برخی دیگر هم بر اساس اعتقادات مذهبی خود ارتباط شان با جنس مخالف صرفا و حداکثر در حد مسائل درسی است یا اینکه اصلا در همین حد هم رابطه ای برقرار نمی کنند اما برخی دیگر هستند که از همان روزهای اول ورود به دانشگاه شروع به برقراری رابطه با جنس مخالف می کنند.
برای این دسته از جوانان باید چارچوب های ارتباط با جنس مخالف طبق معیار های اسلامی و اخلاقی بیان شود تا قبل از وقوع هر فاجعه اخلاقی، با آگاهی خودشان را مدیریت کنند و نجات دهند.
انحراف از مسیر ارتباط آموزشی ممنوع
محیط دانشگاه نخستین تجربه برخورد مستقیم و بی واسطه دانشجویان با جنس مخالف است بنابر این دانشجویان با شکل این نوع ارتباط و پیامد های مثبت و منفی و راهکارهای کنار آمدن با این پدیده آشنایی ندارند و پر واضح است که همین ناآشنایی می تواند موجب خسران و ضرر آموزشی شود و ممکن است که بجای سود علمی و آموزشی، ضرر اجتماعی و حیثیتی نیز به دانشجو تحمیل و بدون قصد یا برنامه قبلی وی را از هدف دور کند.
و یا به سمت انحراف های پیش بینی نشده ببرد. شما بعنوان یک دانشجو باید توجه داشته باشید که علت اصلی حضورتان در دانشگاه، همان گونه که از نام این محیط پیداست، تحصیل دانش و علم است نه تحصیل چیز دیگری. از این رو ارتباط اساسی و اصلی شما با تمام افراد دراین محیط یک ارتباط آموزشی است.
اگر ارتباطی هم با دیگران برقرار شود، در سیر تکمیل ارتباط آموزشی یا مقدمه ای برای رسیدن به اهداف آموزشی است. فراموش نکنید هر رفتار یا ارتباطی که شما را از این هدف دور کند، آفت زندگی دانشجویی و انحراف از مسیر ارتباط آموزشی تلقی می شود.
ارتباطی شکست خورده
گاهی اوقات به واسطه اینکه سطح ارتباط بین دانشجویان تعریف نشده است، اندک اندک از ارتباط معمولی فراتر می رود و به هتک حیثیت اجتماعی می انجامد و چه بسا خسارت های جبران ناپذیری به ویژه برای دختران در پی داشته باشد. از دیدگاه روان شناختی بین فردی نیز چون ارتباط با جنس مخالف، فاقد شرایط یک ارتباط سالم است و ویژگی های لازم در مولفه های آن رعایت نشده است، یک ارتباط شکست خورده و مقرون به آسیب محسوب می شود.
شیوه صحیح برخورد با جنس مخالف
حالا این سوال پیش می آید که اگر ارتباط با جنس مخالف در فضای آموزشی و غیر آموزشی آسیب زاست، پس رفتار ما با جنس مخالف چگونه باید باشد؟ برخورد مثبت همراه با شناخت و احترام متقابل، نحوه برخورد صحیح با جنس مخالف است. دراین شیوه، دختران و پسرانی هستند که به محض دیدن یک دیگر، خودرا نمی بازند و هیجان زده نمی شوند. این افراد یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف رابه عشق تعبیر نمی کنند و آنرا در ذهن خود نمی پرورانند، بسیار با وقار و سنگین برخورد می کنند.
در برخورد با جنس مخالف به توصیه های شرعی و اجتماعی توجه می کنند و درباره روحیات جنس مخالف به حد کافی آگاه اند ودر صورت تصمیم به ازدواج برای برقراری روابط نزدیک تر با جنس مخالف برنامه دارند و آنرا از طریق ازدواج و فراهم آوردن شرایط مقبول اجتماعی محقق می سازند.
نکاتی درباره همگروهی اجباری با جنس مخالف
مهم ترین توصیه این است در جمع دوستانی که به روابط نامناسب دل خوش کرده اند، شرکت نکنید و حداقل وقتی به گزارش این نوع عملکرد می پردازند ازآن ها کناره گیری کنید اما محیط آموزشی، بدون ارتباط آموزشی نیست و طرف دوم این ارتباط همیشه از جنس شما نیست. شاید گاهی اوقات وادار به برقراری ارتباط با جنس مخالف شوید، دراین صورت، به هیچ عنوان از محدوده پیام آموزشی تجاوز نکنید و فقط به مبادله همین نوع پیام به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بپردازید.
به عده ای از تاثیرات مثبت و اندک این ارتباط دل خوش نکنید و بدانید که انسان های پشیمان اندک اندک به خط قرمز رسیده و ازآن عبور کرده اند. اگر شما یک قدم جلو بگذارید باید تا ده قدم از ارزش های خود عقب نشینی کنید. جاذبه طبیعی و زیستی دختر و پسر به ویژه دراین سنین، زمینه انحراف ارتباط های انسانی را فراهم می سازد.
برخورد خشک یا احساسی؟
در پایان ذکر دو نکته ضروری بنظر می رسد. اول اینکه برخورد بسیار خشک بعضی جوانان بر اساس تربیت های نادرست که از هر نوع ارتباط با جنس مخالف اجتناب می کنند، دردسرهای زیادی برای آن ها ایجاد خواهد کرد البته خشک بودن هرگز به معنای رعایت کردن حدود شرعی نیست ولی رعایت موازین شرعی هم الزاماً به معنای بد اخلاقی و بی احترامی بطرف مقابل نیست.
نکته آخر هم اینکه برخورد احساسی که دلیل آن، نداشتن شناخت صحیح از جنس مخالف است و یک ابراز محبت ساده را نشانه عشقی عمیق تلقی می کند که طبق معمول در دختران چنین واکنشی بیش از پسران است، از اشتباهات رایج دانشجویان است.