نگاه کن به پنجره ی تاریکی
پیچید مشام عطر اقاقیا
نوری تابان بَر آمد
باد شروع به وَزیدن گرفت
پروانه از پیله ی خویش
به بیرون جزم رفتن نمود
اما تو نیستی
در کنار صندلی تنهاییِ من
آفتاب روی سایه بان،
قَد نمی داد
تا دستانم برسد
به هم آغوشیِ؛
بوسه های بی پروایت
پیچید مشام عطر اقاقیا
نوری تابان بَر آمد
باد شروع به وَزیدن گرفت
پروانه از پیله ی خویش
به بیرون جزم رفتن نمود
اما تو نیستی
در کنار صندلی تنهاییِ من
آفتاب روی سایه بان،
قَد نمی داد
تا دستانم برسد
به هم آغوشیِ؛
بوسه های بی پروایت