ترک شیرازی


ترک شیرازی

بدست آورده و برده، جان از من به یغمارا چه شبهایی که با یادش بغل کردم متکا را وخوردم قرصهای بیخیال خیس رویا را که شاید ما کند خوابم، من تنهای تنها را و شاید، کاشکی بی او، نبینم روی فردا را چهشاعر:مهسا طهرانی

بدست آورده و برده، جان از من به یغمارا
چه شبهایی که با یادش بغل کردم متکا را
وخوردم قرصهای بیخیال خیس رویا را
که شاید ما کند خوابم، من تنهای تنها را
و شاید، کاشکی بی او، نبینم روی فردا را
چه شبهایی که در دل آه بود وچشم دریا را
دلم میخواست نفرینش کنم لیک آن سزاها را؟!؟
به لبخند ژکوندش باج می دادم مدارا را

***
و هرشب باز مجنونی دوباره این معما را
((اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا؟))
***
اگر آن ترک شیرازی تمامش کرد اداها را!
نشانش میدهم دفترچهء قرص و دواها را
از آنچه رفت بر من روز و شب ها را
که می بردم به دنبالش دل غمگین و رسوا را
***
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا!
حضورش میبرد با خود، تمام درد و غم ها را



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس پروفایل مادر فوت شده