سعید امیرسلیمانی بازیگر، مهمان نی نی بان
منبع خبر /
رسانه کودک /
06-06-1397
سعید امیرسلیمانی سال ها است که در عالم هنر به عنوان بازیگر هنر نمایی می کند.
نی نی بان: سعید امیرسلیمانی متولد ۱۷ آبان ۱۳۲۱ در تهران است او سال ها است که در عالم هنر به عنوان بازیگر هنر نمایی می کند. وی پدر سپند و کمند امیرسلیمانی بازیگر سینما و تلویزیون نیز هست. از کارهای او می توان به فیلم های چون خط قرمز،دلشدگان، فوتبالیست ها و..اشاره کرد.این بازیگر این گونه پاسخ گوی سوالاتمان شد.
بازیگرکودکی برای شما چه معنا و مفهومی دارد؟
شیرین ترین دوران دوران کودکی است که هیچ وقت هم بر نمی گردد.
اولین تصویرهای دوران کودکی؟
بازی در محله های قدیم تهران.
در کودکی تان چه چیزی را به جا گذاشتید؟
همه خاطرات کودکی ام را ، ای کاش می شد دوباره آن ها را تجربه کنم.
خانه پدری؟
خوش می گذشت.
سفره هایی که مادرتان می چیدند را هنوز به خاطر دارید؟
نه اما مادرم دست پخت خوبی داشت.
چقدر در خانه شما پدر سالاری وجود داشت؟
بیشتر مادر سالاری بود البته مادرم روی امور خانه مدیریت داشتند تا این که بخواهند حکم رانی کنند چون پدرم درویش مسلک بودند.
اولین روزی که مقابل دوربین رفتید؟
ترس و لذت.
لحظه ای که پدر شدید؟
احساس خوشبختی می کردم.
اولین باری که فرزندانتان پدر صدایتان کردند؟
باورش سخت اما شیرین بود.
با آمدن فرزندانتان چه تغییر مهمی در زندگی شما ایجاد شد؟
حس مسئولیتم بیشتر شد و تمام دغدغه ام خوشبختی او بود.
بعدها چقدر فرصت سر زدن به خودتان را پیدا کردید؟
وقتی بچه ها کوچک تر بودند من بیشتر سر کار بودم برای همین خیلی فرصت این کار را نداشتم.
برای خوشبختی آن ها چه کرده اید؟
همه زندگی ام را برای به سامان رساندن آن ها گذاشتم که خوشبختانه امروز حاصل زحمات را دیدم.
سلامت روان خانواده تان چقدر برایتان اهمیت دارد؟
خیلی زیاد من آدم مثبت نگری هستم برای همین هم سعی می کنم با افکار مثبت سختی های زندگی را کنار بزنم.
بدترین تنبیهی که شدید؟
یادم نیست ولی اصولا خیلی ما را تنبیه نمی کردند مگر در مدرسه.
بزرگترین مشکل کودکان امروز؟
هم بازی خوب ندارند.
چرا کودکان امروز بی خاطره شده اند؟
چون فقط جلوی رایانه نشسته اند و کمتر به خارج از خانه و مسافرت می روند.
گردشگری چقدر در برنامه های خانوادگی تان سهم دارد؟
خیلی زیاد اصولا ما خانوادگی عاشق سفر و گردش هستیم.
آخرین باری که پای درد دل فرزندانتان نشستید؟
همیشه.
اگر فرزندانتان خطایی مرتکب شوند آن ها را خواهد بخشید یا نه؟
بله.
خدا را چگونه به فرزندانتان معرفی کردید؟
با قصه و شعر.
آخرین باری که به آلبوم کودکی تان سر زدید؟
خیلی وقت پیش سال سال گذشته بود که این کار را کردم.
یک پیام برای کودکان دنیا؟
دوستتان دارم.
داشتن یک والدین ماشینی و پر استرس چه بلایی سر کودک می آورد؟
قطعا با این شرایط معنای زندگی را گم می کنند.
یک پیشنهاد برای رفاقت بیشتر با کودک مان؟
با هم به سفر بروید.
با چه غذاهایی در کودکی مشکل داشتید؟
هیچ غذایی.
وقتی از شما می پرسیدند می خواهیددر آینده چه کاره شوید چه جوابی می دادید؟
معلم تاریخ.
از دکتر و مریضی در کودکی چیزی به خاطر دارید؟
نه چون آن زمان خیلی مثل امروز مطب و بیمارستان زیاد نبود ودر هر محله ای یک پزشک وجود داشت.
چه کاری در مورد تربیت فرزندانتان انجام دادید که فکر می کنید می توانید به بقیه هم توصیه کنید؟
با آن ها رفاقت کردم وسعی کردم همیشه در شرایط سخت در کنارشان باشم.
چقدر درس خوان بودید؟
درسم بد نبود.
بهترین زنگ مدرسه؟
زنگ تاریخ و ادبیات.
چه چیزی در کودکیتان بوده که دوست دارید تکرار بشود؟
بازی با بچه های محل و همین طور کتاب خواندن و تئاتر اجرا کردن با بچه های مدرسه.
مهمترین سوالی که در کودکی ذهنتان را مشغول می کرد؟
خانه مورچه ها چه شکلی است.
با فرزندانتان بچگی کردید؟
بله خیلی زیاد.
بازیگرکودکی برای شما چه معنا و مفهومی دارد؟
شیرین ترین دوران دوران کودکی است که هیچ وقت هم بر نمی گردد.
اولین تصویرهای دوران کودکی؟
بازی در محله های قدیم تهران.
در کودکی تان چه چیزی را به جا گذاشتید؟
همه خاطرات کودکی ام را ، ای کاش می شد دوباره آن ها را تجربه کنم.
خانه پدری؟
خوش می گذشت.
سفره هایی که مادرتان می چیدند را هنوز به خاطر دارید؟
نه اما مادرم دست پخت خوبی داشت.
چقدر در خانه شما پدر سالاری وجود داشت؟
بیشتر مادر سالاری بود البته مادرم روی امور خانه مدیریت داشتند تا این که بخواهند حکم رانی کنند چون پدرم درویش مسلک بودند.
اولین روزی که مقابل دوربین رفتید؟
ترس و لذت.
لحظه ای که پدر شدید؟
احساس خوشبختی می کردم.
اولین باری که فرزندانتان پدر صدایتان کردند؟
باورش سخت اما شیرین بود.
با آمدن فرزندانتان چه تغییر مهمی در زندگی شما ایجاد شد؟
حس مسئولیتم بیشتر شد و تمام دغدغه ام خوشبختی او بود.
بعدها چقدر فرصت سر زدن به خودتان را پیدا کردید؟
وقتی بچه ها کوچک تر بودند من بیشتر سر کار بودم برای همین خیلی فرصت این کار را نداشتم.
برای خوشبختی آن ها چه کرده اید؟
همه زندگی ام را برای به سامان رساندن آن ها گذاشتم که خوشبختانه امروز حاصل زحمات را دیدم.
سلامت روان خانواده تان چقدر برایتان اهمیت دارد؟
خیلی زیاد من آدم مثبت نگری هستم برای همین هم سعی می کنم با افکار مثبت سختی های زندگی را کنار بزنم.
بدترین تنبیهی که شدید؟
یادم نیست ولی اصولا خیلی ما را تنبیه نمی کردند مگر در مدرسه.
بزرگترین مشکل کودکان امروز؟
هم بازی خوب ندارند.
چرا کودکان امروز بی خاطره شده اند؟
چون فقط جلوی رایانه نشسته اند و کمتر به خارج از خانه و مسافرت می روند.
گردشگری چقدر در برنامه های خانوادگی تان سهم دارد؟
خیلی زیاد اصولا ما خانوادگی عاشق سفر و گردش هستیم.
آخرین باری که پای درد دل فرزندانتان نشستید؟
همیشه.
اگر فرزندانتان خطایی مرتکب شوند آن ها را خواهد بخشید یا نه؟
بله.
خدا را چگونه به فرزندانتان معرفی کردید؟
با قصه و شعر.
آخرین باری که به آلبوم کودکی تان سر زدید؟
خیلی وقت پیش سال سال گذشته بود که این کار را کردم.
یک پیام برای کودکان دنیا؟
دوستتان دارم.
داشتن یک والدین ماشینی و پر استرس چه بلایی سر کودک می آورد؟
قطعا با این شرایط معنای زندگی را گم می کنند.
یک پیشنهاد برای رفاقت بیشتر با کودک مان؟
با هم به سفر بروید.
با چه غذاهایی در کودکی مشکل داشتید؟
هیچ غذایی.
وقتی از شما می پرسیدند می خواهیددر آینده چه کاره شوید چه جوابی می دادید؟
معلم تاریخ.
از دکتر و مریضی در کودکی چیزی به خاطر دارید؟
نه چون آن زمان خیلی مثل امروز مطب و بیمارستان زیاد نبود ودر هر محله ای یک پزشک وجود داشت.
چه کاری در مورد تربیت فرزندانتان انجام دادید که فکر می کنید می توانید به بقیه هم توصیه کنید؟
با آن ها رفاقت کردم وسعی کردم همیشه در شرایط سخت در کنارشان باشم.
چقدر درس خوان بودید؟
درسم بد نبود.
بهترین زنگ مدرسه؟
زنگ تاریخ و ادبیات.
چه چیزی در کودکیتان بوده که دوست دارید تکرار بشود؟
بازی با بچه های محل و همین طور کتاب خواندن و تئاتر اجرا کردن با بچه های مدرسه.
مهمترین سوالی که در کودکی ذهنتان را مشغول می کرد؟
خانه مورچه ها چه شکلی است.
با فرزندانتان بچگی کردید؟
بله خیلی زیاد.