قرار منع تعقیب برای عکاس «قاچاق سوخت»
منبع خبر /
فرهنگی و هنری /
14-06-1397
«با عنایت به محتویات پرونده و نظر به کارشناس رسمی دادگستری و اظهارات شاکی از آنجا که اثر هنری متعلق به شاکی تاکنون پدید نیامده است که قابل حمایت کیفری باشد، در حال حاضر به لحاظ عدم کفایت ادله اثباتی بر وقوع جرم و انتساب آن به متهم مستندا به ماده 265 قانون آیین دادرسی کیفری قرار منع تعقیب صادر میگردد»
آفتابنیوز :
محمد امین شهنوازی از اهالی سیستان و بلوچستان که قصد تولید فیلم مستندی درباره «قاچاق سوخت» داشته آذرماه سال گذشته در گفتوگویی با ایسنا اظهار کرد که فیلمبردار این اثر، بدون اجازه او فریمهایی از این فیلم را در قالب مجموعه عکس در هلند و یک رویداد داخلی به نمایش گذاشته است. حالا پس از گذشت بیش از شش ماه از انتشار آن مصاحبه، فیلمبردار مورد نظر، بهواسطه، نسبت به این موضوع واکنش نشان داده است.
صادق سوری عکاس و فیلمبردار مورد اشاره شهنوازی است. او متنی را به عنوان جوابیه همراه با تصویری که گفته میشود رای دادسرا در پی شکایت شهنوازی از او است و چند عکس از مجموعه عکس «قاچاق سوخت» را از طریق همکار خود برای ایسنا فرستاده است.
در متن جوابیهای که سوری در تماس تلفنی خبرنگار ایسنا، انتساب آنرا به خود تایید کرده، آمده است:
محمد امین شهنوازی پیرو ادعاهایش در مطلب شما (ایسنا) شکایتی نیز در دادسرای فرهنگ و رسانه مطرح کرده بود. پس از طی روند دادگاه (توضیح: منظور نگارنده، دادسرا بوده است) و بررسی مستندات، نتیجهی این دادخواهی برخلاف پیشبینی شهنوازی شد؛ دادگاه برای بنده قرار منع تعقیب صادر کرده است. لذا برابر با ماده ۲۳ قانون مطبوعات، نکات زیر جهت تنویر افکار عمومی و درج به عنوان پاسخ در همان سایت ارائه می شود. مضافا حکم نهایی دادسرا جهت رؤیت به پیوست ارسال میگردد.
شما در نوشتار خود نام محمدامین شهنوازی را به عنوان مستند ساز آورده اید،لطفا در همین ابتدای امر، یک فیلم مستند، دقت کنید، فقط یک فیلم مستند از ایشان نام ببرید یا ارایه کنید تا ما نیز ایشان را به عنوان فیلمساز بشناسیم. تمام تلاش امین شهنوازی برای فیلمسازی همین اثر برای تولید مستند است که نه به دلیل مسائل مالی (طبق ادعای مطلب شما) که به دلیل ناآگاهی به اصول فیلمسازی و کارگردانی فیلم به نتیجه نرسیده است؛ البته تلاشی هم در شهرداری زاهدان داشتند که آن هم به دلیل نداشتن شناخت از مستندسازی به یک فیلم تبدیل نشده است.
بر اساس مطلب منتشر شده، شهنوازی در سال ۹۰ طرح مستند قاچاق سوخت را به عنوان یک موضوع، یافته و در کلاس آقای اسکویی ارائه میدهد. لازم است بدانید که موضوع قاچاق سوخت که شهنوازی با ادعا در سایت شما، از سال ۹۰ یافتهاند، از سالها پیش مورد توجه بسیاری از خبرنگاران، عکاسان، فیلمسازان و حتی فعالان محیط زیست و اجتماعی بوده است و بارها قبل از این تاریخ، در نشریات، عکسها و فیلمهای مختلف مطرح شده و این موضوع کشف جناب شهنوازی نبوده است.
به چند مورد از ثبت این موضوع که خود بنده نیز در آنها مشارکت داشتهام، اشاره میکنم:
فیلم «جاده قدیم» به کارگردانی آقای حسین ریگی لادیز که بنده در آن فیلم دستیار کارگردان و عکاس بودهام که در سال ۸۲ ساخته شده است.
«فیلم قاچاق سوخت» به کارگردانی آقای حسین ریگی / سال ۸۷ / همکاری بنده بهعنوان تصویربردار.
گزارش تصویری قاچاق بنزین / بنده بهعنوان عکاس حضور داشتم / نشر در خبرگزاری مهر: تاریخ ۲۷/۱۰/۸۸
فیلم «اقتصاد در مرز» به کارگردانی آقای حسین ریگی / در سال ۹۰ / همکاری بنده بهعنوان تصویربردار
تصویربرداری و پژوهش فیلم «سوختِ ما سوخت» به کارگردانی آقای یاسین خوشآمدزهی/ از سال ۸۹ تا ۹۶
و نمونههای دیگری هم وجود دارد مانند کار آقای مازیار مشتاق گوهری که تصویربرداری شده و در مرحلهی تدوین است.
... ایشان قاچاق سوخت را کشف خودش می داند و اشاره می کند که رفتن به چنین مکانی کار سختی است و غیر از آقای شهنوازی که طبق گفتهی خودش، اقوام و خویشاوندانش در این کار هستند، شخص دیگری نمیتواند به این مکانها دست پیدا کند. بد نیست اشاره کنم غیر از موارد بالا، مجموعه عکس خانم مهین محمدزاده که یک خانم است و رفتن به مکانهای اینچنینی و خارج از عرف جامعه قاعدتا برایش سختتر است نیز وجود دارد؛ مجموعه ای با عنوان «زندگی در مرز» که در سال ۹۴ ارایه شده است.
بنابراین، هم بکر بودن و هم نبود امکان حضور در فضایی با این موضوع که از طرف آقای شهنوازی مطرح شده، بیمعنی و بیاساس است.
در مطلب شما محمد امین شهنوازی مدعی شده است که: این فرد از قابهایی که من میبستم عکس میگرفت. زمانی هم که برای صدای شاتر به او اعتراض میکردم، پاسخ میداد این صداها را بعدا میتوانی در تدوین خارج کنی.
نخست اینکه اگر در هنگام فیلمبرداری، بنده امکان عکاسی هم داشته باشم، قابلیت عجیب و خارقالعاده است که نشان از توانایی بالای بنده دارد. چگونه میشود که هم پلانهای فیلم را بگیرم و هم عکاسی کنم! فیلمبرداری کار سنگینی است که به تمرکز بالا نیاز دارد و هوشیاری دایم فیلمبردار را میطلبد، علاوه بر این، راشهای فیلم موجود است و اگر چنین فرض محالی امکان داشته باشد، بدون شک، صدای شاتر دوربین روی تصاویر، ضبط شده و قابل شنیدن است.
آقای شهنوازی ادعا کرده که عکسها را از من خواسته و من گفتهام بعد از برداشتن عکسهای شخصی به او تحویل میدهم، سؤال اینجاست که مگر من عکاس فیلم بودهام؟ که آقای شهنوازی چنین درخواستی از من کرده باشد و من چنین پاسخی داده باشم. همین اشتباه نشان میدهد که از اساس این گفتوگوها خیالپردازی است.
در مطلب شما ادعای تسویه حساب مالی با من را مطرح کردند، اما به هر حال سؤال من از شما و ایشان این است که اگر چنین ادعایی درست است، چرا هماکنون دو نامه در انجمن سینمای جوان و حراست شهرداری زاهدان از طرف بنده و سایر عوامل فیلمهای به پایان نرسیدهی آقای شهنوازی وجود دارد و ۵ نفر از عوامل ایشان به عنوان طلبکار نامهها را امضاء کردهاند، که همه به دلیل عدم تسویه حساب چندین ماهه از ایشان شکایت کردهایم و البته قابل پیگیری است و اسنادش موجود. اگر ایشان ادعای استخدام بنده را دارد، چرا هیچگاه برای تسویه حساب اقدام نکرده است؟!
جالب است که از شرایط سخت تهیه کنندگی گفتهاند، درحالیکه هر دو مستند، تهیه کننده دارند که در بالا به آن اشاره کردم.
در انتها لازم می دانم اشاره کنم بنده از سال ها پیش با موضوع قاچاق سوخت درگیر بودهام و عکسهای مختلفی چه قبل و چه بعد از راشهای فیلم آقای شهنوازی داشتهام که تاریخ و فریمهای آنها موجود است. در موضوع این اتفاق باید بگویم که همواره افرادی هستند که از آب گل آلود ماهی بگیرند، اما حقیقت پنهان ماندنی نیست.
ضمن سپاس از روشنگری شما، بدیهی است حق خود برای تعقیب کیفری افرادی که بدون دلیل و مستندات باعث بردن آبروی حرفهای و شغل من شدهاند را برای خود محفوظ میدارم.»