« فطرت پاک »
هر کس از ارکان علم و معنویت دور شد
در برِ هر روبهی ، تسلیم هر نخچیر2 شد
شیر نـر کی پیش روبه ، سر به تسلیم آورد
روبهـس تسلیم گردد ، گـر به نزد شیر شد
کار ما گِـرد جهان ، با فطرت اکسیری اش
فطرت نیکی بُدش3،اول که چون اکسیر4 شد
فطرت نیک و نکوی آدمـی ، را کم مبین
در ردیف آدمیـت ، قابل تأثیـر شد
فطرت پاک حسین(ع)است،آنکه این تدبیرداشت
خون خود کردن فدا ، در راه حق تدبیر شد
حضرت عباس(ع) را یاران،به یاری حسین(ع)
قامت پُر جوهرش، چون طعمه ی شمشیر شد
اصغر شش ماهه را ، آن کافران تیرش زدند
بی دغا5 طفلی چرا آنجا ، هدف بر تیر شد
اکبر و قاسم(س) به میدان بلا ، گشتن شهید
اُم لیلا6 از غـمِ آنهـا ، بسـا دلگیـر شد
غافل از علم خدایـی ، کی توان آدم شود
اینچنیـن غفلت به بطلان ابـد ، تعبیـر شد
هر مگس نـتوان چو عنقا7 در فضا پرواز کرد
مرغ خوشخوان،خوش صدایَس گر هدف بر تیر شد
آدمـی از علم حق ، بـتواند آن آدم شود
وَرنه هـر حیوان و آدم، وقت خوردن سیر شد
داد از آن بی بخردان،کز جهلشان کشتن حسین
در مرام جهل آنهـا ، بر خِرد تعبیـر شد
آن جفا کاری کز آنها سر زد و نامش بماند
طوق لعنت بهـر آنها ، حلقه ی زنجیر شد
گوشه گیر معنوی ،صوتـش عالم گیری است
صوت پُر معنای آن باشد ، که عالم گیر شد
گوشه گیری و حقارت،نقش پُر ارزندگی است
سرکشی در مُلک حق نتوان،کسی گر شیر شد
دانش انسان و آگاهی زِ حق ، بُرندگی است
نطق انسان الهی ، نزد حق شمشیـر شد
هر که از آثار علم و معنویـت بهره برد
رو به ذلت ناید اَر ،دست بسته بر زنجیر شد
آه مظلومان عالم ، خرمن ظالم بـسوخت
هستی ظالم به باد ، از ناله ی شب گیر شد
معصیت در نزد حق ،تنها به یک شمشیر نیست
زخمـی از تیغ زبانـس ، بدتـر از شمشیر شد
در طریق قرب و بُعد حق ،مسافتها که نیست
موئی از کوه حقیقت کم کنی ،تقصیر2 شد
ای حسن درکفروایمان،این مسافت کمتر است
هرکس این معنا نداند،کفرس آن گر پیر شد
٭٭٭
1- روباه 2- شکارگاه – شکار 3- بودش 4- کیمیا 5- دغل - دعوی 6- مادر علی اکبر 7- سیمرغ
1- نزدیکی و دوری 2- کار خلاف کردن در حج – کم کردن موی
هر کس از ارکان علم و معنویت دور شد
در برِ هر روبهی ، تسلیم هر نخچیر2 شد
شیر نـر کی پیش روبه ، سر به تسلیم آورد
روبهـس تسلیم گردد ، گـر به نزد شیر شد
کار ما گِـرد جهان ، با فطرت اکسیری اش
فطرت نیکی بُدش3،اول که چون اکسیر4 شد
فطرت نیک و نکوی آدمـی ، را کم مبین
در ردیف آدمیـت ، قابل تأثیـر شد
فطرت پاک حسین(ع)است،آنکه این تدبیرداشت
خون خود کردن فدا ، در راه حق تدبیر شد
حضرت عباس(ع) را یاران،به یاری حسین(ع)
قامت پُر جوهرش، چون طعمه ی شمشیر شد
اصغر شش ماهه را ، آن کافران تیرش زدند
بی دغا5 طفلی چرا آنجا ، هدف بر تیر شد
اکبر و قاسم(س) به میدان بلا ، گشتن شهید
اُم لیلا6 از غـمِ آنهـا ، بسـا دلگیـر شد
غافل از علم خدایـی ، کی توان آدم شود
اینچنیـن غفلت به بطلان ابـد ، تعبیـر شد
هر مگس نـتوان چو عنقا7 در فضا پرواز کرد
مرغ خوشخوان،خوش صدایَس گر هدف بر تیر شد
آدمـی از علم حق ، بـتواند آن آدم شود
وَرنه هـر حیوان و آدم، وقت خوردن سیر شد
داد از آن بی بخردان،کز جهلشان کشتن حسین
در مرام جهل آنهـا ، بر خِرد تعبیـر شد
آن جفا کاری کز آنها سر زد و نامش بماند
طوق لعنت بهـر آنها ، حلقه ی زنجیر شد
گوشه گیر معنوی ،صوتـش عالم گیری است
صوت پُر معنای آن باشد ، که عالم گیر شد
گوشه گیری و حقارت،نقش پُر ارزندگی است
سرکشی در مُلک حق نتوان،کسی گر شیر شد
دانش انسان و آگاهی زِ حق ، بُرندگی است
نطق انسان الهی ، نزد حق شمشیـر شد
هر که از آثار علم و معنویـت بهره برد
رو به ذلت ناید اَر ،دست بسته بر زنجیر شد
آه مظلومان عالم ، خرمن ظالم بـسوخت
هستی ظالم به باد ، از ناله ی شب گیر شد
معصیت در نزد حق ،تنها به یک شمشیر نیست
زخمـی از تیغ زبانـس ، بدتـر از شمشیر شد
در طریق قرب و بُعد حق ،مسافتها که نیست
موئی از کوه حقیقت کم کنی ،تقصیر2 شد
ای حسن درکفروایمان،این مسافت کمتر است
هرکس این معنا نداند،کفرس آن گر پیر شد
٭٭٭
1- روباه 2- شکارگاه – شکار 3- بودش 4- کیمیا 5- دغل - دعوی 6- مادر علی اکبر 7- سیمرغ
1- نزدیکی و دوری 2- کار خلاف کردن در حج – کم کردن موی