عزیزم


عزیزم

بغل کن زانوانت را و با غم سر کن عزیزم به روز من نشستی، عشق را باور کن عزیزم بیا سر را به روی شانه‌ام بگذار و یک امشب تمام بغض این سی ساله را پرپر کن عزیزم منم، سنگ صبورت، آشنای دیر و دورت،شاعر:سانازشجاعیان

بغل کن زانوانت را و با غم سر کن عزیزم

به روز من نشستی، عشق را باور کن عزیزم

بیا سر را به روی شانه‌ام بگذار و یک امشب

تمام بغض این سی ساله را پرپر کن عزیزم

منم، سنگ صبورت، آشنای دیر و دورت، من

بلرزان شانه‌ها را، چشم‌ها را تر کن عزیزم

بیا، هرچند مستم، امشب اما تا سحر هستم

شراب و شعر آوردم، بزن، لب تر کن عزیزم

دوتارم را نوایی کوک کردم، کیف‌مان کوک است

بزن، بشکن، بریز، اما بخوان، محشر کن عزیزم

قلم بردار و دعوت کن تمام می‌پرستان را

خودم هم ساقدوشت می‌شوم، باور کن عزیزم

بیا انگشت‌هایت را برقصان، خط به خط بنویس!

خمار آن کشش‌هایم، قلم را سر کن عزیزم ...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


روش‌های نوین مقابله با آلودگی صوتی در شهرها؛ از فواره‌های صوتی تا کاشت درخت