می خواهم وکیل شوم


می خواهم وکیل شوم

تهران- ایرنا- موهای کوتاه، کلاه نقابدار، چهره زمخت مردانه، پیراهن گشاد، شلوار شش جیب و کمربندی با سگک درشت، این تصویر گذشته مینا است. او 9 سال کارتن خواب بوده است.

مینا می گوید: «تیپ پسرانه می زدم به من تجاوز نکنند، راحت تر تردد کنم و بتوانم مواد بفروشم» اما اکنون خانمی است که در «سرای مهر بانوان» زندگی می کند و حتی سیگار هم نمی کشد.
تصویر یک سال قبل مینا با شرایط کنونی او قابل مقایسه نیست. عکس های او را که می بینی باور نمی کنی که یک زن است. خودش از تعجب بقیه می خندد و می گوید: الان ببینید که چه خانمی شدم. ٩ سال کارتن خواب، مصرف کننده و فروشنده مواد مخدر بودم. با موتور مواد پخش می کردم و حتی خیلی از مشتری ها هم اول متوجه نمی شدند که زن هستم. چند بار دستگیر شدم. یک بار که گیر افتادم، به خاطر فروش مواد به 15 سال حبس محکوم شدم اما بعد از چهار سال عفو خوردم.
کارتن خوابی در دنیا پدیده جدیدی نیست و در شهرهای مختلف کشور وجود دارد. این آسیب اجتماعی در شهرهای بزرگتر بیشتر نمایان می شود و البته وجود زنان و کودکان بی خانمان که اغلب هم معتاد هستند، واقعیتی تلخ، مذموم و شوم است.
مینا می گوید: «23 ساله بودم که طلاق گرفتم چون شوهرم را دوست نداشتم و به اصرار خانواده با پسر خاله ام ازدواج کرده بودم. سرکوفت های خانواده باعث شد تا به مواد مخدر روی آوردم؛ شیشه و هروئین مصرف می کردم و برای تامین مواد، مواد فروشی می کردم.»
«به خاطر وضعیت ناگوارم از خانه فرار کردم و کارتن خواب شدم بعد از مدتی با مردی آشنا شدم که او هم شیشه مصرف می کرد. او کارتن خواب نبود و در یک مغازه کار می کرد که جای خواب داشت. باردار شدم اما مردی که دوست داشتم در یک سانحه رانندگی فوت کرد. «تمنا» را در بیابان خودم به دنیا آوردم. یک سال و نیمه بود که یک بار به من آبمیوه دادند و بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیگر دخترم کنارم نبود»
«از این ماجرا 2 سال می گذرد و هنوز تمنا را پیدا نکرده ام اما باور دارم یک روز، یک جایی بالاخره تمنای زندگیم را می بینم.»
مینا بی وقفه صحبت می کند. دوست ندارد سوالی بپرسم. می گوید: یک سال است که اینجا هستم، الان حتی سیگار هم نمی کشم. همه امید من این است که روزی تمنا را پیدا کنم و در این فاصله به خودم قول دادم که به خانم هایی که در شرایط قبلی من هستند، کمک کنم.

* زندگی در طلوع
مینا اکنون در سرای مهر بانوان جمعیت طلوع بی نشان ها، محل زندگی خانم های بی سرپناه کارتن خواب و درگیر اعتیاد زندگی می کند.
آمار رسمی از تعداد کارتن خواب ها وجود ندارد اما آمار غیر رسمی حکایت از آن دارد که یک سوم 15 هزار کارتن‌خواب تهران را زنان تشکیل می‌دهند.
ندا ماندنی، مدیر سرای مهر، در بازدید خبرنگار اجتماعی ایرنا از محل زندگی زنان بهبودیافته، می گوید: اکنون 44 خانم و 6 کودک در این سرا زندگی می کنند.
او توضیح می دهد: این خانم ها همه کارتن خواب یا معتاد بوده اند. در کنار آنها معمولا فرزندانشان هم زندگی می کنند که آنها هم یا «بخوری» معتاد شدند یا بر اثر نا آگاهی مادر، به این بچه های معصوم هم مواد مخدر داده شده است.
مدیر سرای مهر می افزاید: متاسفانه زنان در مقابل آسیب های اعتیاد نسبت به مردان از نظر جسمی و روانی بسیار شکننده تر هستند و خانم های گرفتار این آسیب اجتماعی، از خانواده، اطرافیان، جامعه و حتی از خود، رانده و طرد می شوند.
ماندنی درباره فرایند پیدا کردن زنان کارتن خواب و کمک به بهبودی آنان، می گوید: جمعیت طلوع بی نشان ها سه شنبه هر هفته در محل های تجمع کارتن خواب ها یک وعده غذای گرم توزیع می کند و با جلب اعتماد آنان سعی می کند تا به کسانی که کمک می خواهند، خیری برساند البته برخی هم خودشان با مراجعه به سرای مهر درخواست کمک می کنند.
او توضیح می دهد: برای همه خانم ها در بدو ورود پرونده مددکاری تشکیل و سوالات ساده ای از آنها پرسیده می شود تا برای خدمت رسانی بهتر، علت آسیب را ریشه یابی کنیم. مثلا اینکه از آنها می پرسیم، اولین بار کی و چرا شروع به مصرف کردی، الان چرا اینجا هستی و در این فاصله زمانی چه اتفاقاتی رخ داده است.
ماندنی می گوید: اینجا هیچ کس به زور، نگهداری نمی شود اما در صورتی که این افراد بهبودیافته، بخواهند دوباره لغزش کنند با مراجعه به پرونده و پاسخ هایی که روز نخست، خودشان اظهار کرده اند به آنها کمک می کنیم که دومرتبه به چرخه آسیب وارد نشوند و معمولا بیش از 80 درصد آنان با یادآوری حرف های خود به گروه باز می گردند.
مدیر سرای مهر می افزاید: خانم ها ابتدا یک هفته در اتاق فیزیک، سم زدایی می شوند و بعد از آن با کنترل های نامحسوس سعی بر اصلاح رفتار آنها داریم . این فرایند حدود 70 روز طول می کشد.
او درباره زنان کارتن خواب بهبودیافته با مهر سخن می گوید و ابراز می دارد، آنان اگر چه مصائب بسیاری را متحمل شده اند و مورد سوء استفاده قرار گرفته اند اما در عین حال بسیار نجیب هستند. معمولا رفتار و پوشش بیشتر این خانم ها زمان ورود، مردانه است؛ آنها با موهای کوتاه، شلوار شش جیب، کلاه و پیراهن هستند تا بتوانند برای جلوگیری از تجاوز و محافظت از خود یا تهیه راحت تر مواد مخدر اقدام کنند اما بعد از بهبودی، زنانگی و مادرانگی را تمرین می کنند.
ماندنی می گوید: بر اساس مشاهدات میدانی و مراجعان، در پنج سال اخیر، تعداد زنان کارتن خواب معتاد، بسیار رشد داشته است شاید هم پیش از این پنهان بوده و اخیرا آشکار شده است؛ الان در هر گروه پنج نفره معتادان کارتن خواب، حداقل یک زن وجود دارد.
مدیر سرای مهر می افزاید: این خانم ها بین 17 تا 35 سال سن دارند. خانم هایی که سن بالاتر دارند، شیشه و هروئین و چند مواد را همزمان مصرف می کنند و جوانترها، روانگردان ال اس دی (اسید لایزرژیک دی اتیل آمید) و کمیکال بیشتر مصرف می کنند؛ کمیکال افشرده «گل» است. مصرف کراک هم در مقایسه با قبل، کمتر شده است.
ماندنی «طرح نهال مهر» را معرفی می کند و می گوید: طرح نهال مهر، پرورش گل و گیاه است که بسیار موفق بوده زیرا مددکاران معتقدند که مهرورزی و کار با گل و گیاه، ٣١ درصد نتیجه درمان را بالا می برد.
«البته آموزش هایی در زمینه فعالیت های هنری و صنایع دستی هم به خانم ها ارائه می شود تا آنها بتوانند مستقل درآمد داشته باشند زیرا بسیاری از آنها برای تامین زندگی خود نیازمند اشتغال هستند و باتوجه به تصورات غالبی در جامعه معمولا برای پیدا کردن کار با دشواری های بسیاری مواجه می شوند.»

* نوزاد 10 روزه معتاد
مینا ما را به اتاق مادر و کودک می برد. اتاق هایی بزرگ که در آن هم تخت و کمد کودک قرار دارد و هم تخت و وسایل مادر. حسرت و اندوه در چهره او موج می زند.
در این اتاق، مادری را می بینیم که نوزاد 10 روزه دارد. ناف نوزاد امروز افتاده است و این دختر اسم ندارد. مادر در مرحله سم زدایی است و هنوز کاملا ترک نکرده است. آن طور که مدیر سرای مهر می گوید، تاثیر مواد بر این نوازد هم مشخص است.
مدیر سرای مهر می گوید: قبل از به دنیا آمدن فرزندش به سرای مهر آمد و گفت که می ترسد بچه را در بیابان به دنیا بیاورد چون بسیاری از خانم های کارتن خواب حتی در زمان وضع حمل کسی کنارشان نیست و خودشان بند ناف را قطع می کنند.
سینا و مادرش هم اینجا زندگی می کنند. سینا چهار ماهه است. در آغوش مادر با آرامش خوابیده است و معصومیت و پاکی او را می توان به وضوح دید.
قرار است به اتاق دختران برویم و با آنها گفت و گو کنیم. حیاط سرای مهر، پر مهر و باصفا است. محوطه بزرگی است که گوشه آن تاب و سرسره بچه ها قرار دارد. وسط حیاط هم تور والیبال نصب شده است. ماندنی می گوید روزهای یکشنبه برای خانم ها کلاس والیبال داریم.
با پله های گرد فلزی نیم دایره از گوشه حیاط به سمت بالا می رویم.
یک اتاق کاملا دخترانه، تمیز و مرتب که هشت تخت خواب دور تا دور آن چیده شده است و روی هرکدام پتو، عروسک و کوسن هایی با رنگ های شاد قرار دارد. مشخص است که این اتاق را بچه ها خودشان تمیز می کنند چون برنامه نظافت روی دیوار چسبانده شده است.
کنار این اتاق بزرگ، یک میز توالت قرار دارد و جلوی آن پر از لاک های رنگارنگ است. یک قسمت هم از اتاق خواب جدا شده و حالت نشیمن دارد. دیوار آن به سلیقه دخترها، صورتی است و روی آن چند خط سیاه کشیده شده که روی خطوط، پرنده هایی نشسته یا در حال پرواز هستند و در ذهن، رهایی را تداعی می کند.

* دوست دارم «وکیل» شوم
قبل از ظهر است و فقط یکی از دخترها در اتاق مشغول نوشتن سرمشق است. خجالتی است و سرش را بلند نمی کند؛ فقط لبخند می زند و به آرامی احوالپرسی مرا جواب می دهد.نمی خواهم با سوالات کلیشه ای و پی در پی او را آزرده کنم. سعی می کنم تا با شوخی یخش را آب کنم.
دفترش بسیار تمیز، مرتب و خوش خط نوشته شده است. مشق هایش را به من نشان می دهد. موقع ورق زدن دفترش، انگشتر او توجه مرا جلب می کند، انگشتری که روی آن یک کلید کوچک آویزان است. ذوق و شوق کودکانه اش را کاملا می توان حس کرد. به او آفرین می گویم و می پرسم چرا تو هم مثل بقیه مدرسه نرفته ای؟ چیزی نمی گوید و سرش را پایین می اندازد، فقط لبخند می زند.
مدیر سرای مهر می گوید: فعلا او به مدرسه نمی رود. قرار است همین جا باسواد شود. عمو اکبر گفته، خودم هر روز می آیم و به او سرمشق می دهم.
عمو اکبر «اکبر رجبی مشهود»، مدیر جمعیت طلوع بی نشان ها است که بچه ها او را عمو اکبر صدا می زنند.
ماندنی با اشاره و آهسته می گوید: کمتر از دو ماه است که به سرای مهر آمده. او 12 سال دارد و از طریق اورژانس اجتماعی به اینجا معرفی شده است؛ پدر و مادرش بر اثر سوء مصرف مواد مخدر فوت کرده اند و او را در حالی که بالای سر پدر بی جانش شوکه نشسته بود، پیدا کردند.
«پونه تاکنون مدرسه نرفته و زمان مراجعه هم گیج و مات و مبهوت بود. اول فکر کردیم که ضریب هوشی پایینی دارد یا عقب مانده ذهنی است اما بعد، متوجه شدیم که او به دلیل شرایط بد خانوادگی عقب نگه داشته شده است. او در بدو ورود فقط چهار رنگ را می شناخت و فقط تا عدد سه می توانست بشمرد.»
به پونه لبخند می زنم. فکر می کنم صحنه هایی که او دیده و رنج هایی که این دخترک 12 ساله کشیده، قابل تصور هم نیست.
مدیر سرای مهر، لپش را می کشد و می گوید: این طور که او مشق می نویسد، فکر کنم تا چند وقت دیگر دانشگاه برود. او به پونه می گوید: «مامان جون، می خوای بزرگ شدی، درس خوندی، چه کاره بشی؟»، پونه با او راحت تر حرف می زند، کمی فکر می کند و می گوید: دوست دارم «وکیل» شوم.
او می گوید: «که وکیل بشی چه کار کنی؟»
پونه چیزی نمی گوید و می خندد.
از پاسخ او تعجب می کنم، شاید پونه در مورد حرفه وکالت چیز زیادی نمی داند اما انتخاب این شغل با توجه به شرایط زندگی او، معنادار است.
ارمغان که از حیاط به اتاق می آید، کلاس هفتم است او امروز چون کمی سرماخورده، به مدرسه نرفته است. پیشانی و بین دو ابروی ارمغان جای بخیه است و کمی از ابرویش هم ریخته است.
ارمغان لاک قرمز زده و روی تختش می نشیند و خرس صورتی بزرگی را بغل می کند. با دقت و کنجکاوی ما را می نگرد. نگاهش پرسشگر است اما چیزی نمی گوید.
از مدیر سرای مهر در مورد صورت ارمغان می پرسم، او توضیح می دهد که صورت ارمغان بر اثر برق گرفتگی این طور شده و تاکنون دو عمل جراحی سنگین هم داشته است. قرار است بعد از بازسازی پوست، کاشت ابرو هم برای او انجام شود.
سمیه هم بعد از ظهر به مدرسه می رود. او دو سال و نیم است که در سرای مهر زندگی می کند. مادرش هم بهبودیافته و الان سرکار می رود و سعی دارد تا شرایط اولیه زندگی را مهیا کند و به زودی او را هم پیش خودش ببرد.
مدیر سرای مهر می گوید آرزوی من این است که همه مهمانان سرای مهر بعد از دوره بهبودی به زندگی عادی بازگردند البته ما با آنها همراه هستیم و آنان را رها نمی کنیم.
گزارش از حنانه شفیعی
اجتمام *3229* 3063

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اجتماعی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نهادینه سازی ارزش آفرینی برای مشتری در فرهنگ تولید