حذف فیزیکی به شیوه سعودی؛ از منا و مسجدالحرام تا سفارت!
این روزها که اخبار مربوط به قتل وحشتناک خاشقجی روزنامهنگار عربستانی در صدر اخبار دنیا قرار دارد، به نظر میرسد بازخوانی جنایت سعودی در ماجرای حادثه منا در سال 94 نیز ضروری است. اکنون 3 سال از این حادثه گذشته است اگر بخواهید امروز بخشهایی از این جنایت را بازخوانی کنید به کدام بخشها بیشتر توجه میکنید؟ مدتهاست که سعودیها از رویکردهای...
این روزها که اخبار مربوط به قتل وحشتناک خاشقجی روزنامهنگار عربستانی در صدر اخبار دنیا قرار دارد، به نظر میرسد بازخوانی جنایت سعودی در ماجرای حادثه منا در سال ۹۴ نیز ضروری است. اکنون ۳ سال از این حادثه گذشته است اگر بخواهید امروز بخشهایی از این جنایت را بازخوانی کنید به کدام بخشها بیشتر توجه میکنید؟ مدتهاست که سعودیها از رویکردهای عقلانی و محافظهکارانه به سمت رادیکالیسم تکفیری و تهاجمی که بر نوعی جاهطلبی بیخردانه و بلندپروازیهای مغرورانه است، تغییر جهت دادهاند که درپی آن شاهد مداخلات مستقیم و سیاستهای حذفی آشکار در حاکمان سعودی هستیم. شکست عربستان در ساقط کردن دولت مشروع بشار اسد در سوریه و از سوی دیگر مهار و شکست بربریسم عریان داعشی آنها در عراق و یمن و... سبب شده تا سازه عقلایی تصمیمگیری در ریاض با انسداد جدی روبهرو شود که راهی جز اتخاذ سیاست به اصطلاح مشت آهنین در مقابله با مخالفان داخلی و خارجی برای سعودیها نمانده است. از برخورد خشن با شاهزادگان سعودی، اعدام بیپروای شیخ نمر، همراهی آشکار با پادشاه بحرین و مداخله مستقیم نظامی در سرکوب شیعیان این کشور، محاصره همهجانبه قطر، ماجرای رسوایی بازداشت سعد حریری و جنایات جنگی در یمن به ویژه کشتار کودکان و غیرنظامیان و حمله مستقیم و عامدانه به اتوبوس دانشآموزان و هدف قراردادن بیمارستانها و... همگی ناشی از اتخاذ سیاست مداخله مستقیم در حذف فیزیکی دولتها و شخصیتهای مخالف این رژیم است. در این چارچوب، ظلمی که در حق زائران و ضیوفالرحمان در سال ۱۳۹۴ از سوی عمال شجره خبیثه ملعونه سعودی روا داشته شد، اولین ظلم نبوده و آخرین هم نخواهد بود. حذف فیزیکی عناصر حقگو همواره یکی از برنامههای اصلی رژیم آلسعود بوده است. این جنایت سعودی درباره روزنامهنگار هم ملیتی خودشان، در حقیقت گوشهای از جنایاتی که آلسعود روزانه در یمن انجام میدهد، به صورت دیگری مورد توجه عمومی قرار دارد به نظر میرسد خوی وحشیگری با آلسعود آمیخته است نظر شما چیست؟ در سوابق رژیم سعودی حذف فیزیکی مخالفان این رژیم به شیوههای مختلف وجود دارد. توسل به پول و زور اصلیترین روشهای حذف مخالفان در این کشور و حتی در سیاست خارجی این کشور است. تلاش برای خفه کردن سازمانهای بینالمللی و دادن رشوه به دادگاهها و مجامع بینالمللی برای سرپوش گذاشتن بر جنایات بشری این رژیم بر هر وجدان بیداری آشکار است. در مواردی که پول کارساز نباشد و مقاومتی در برابر عوامل شجره خبیثه ملعونه سعودی صورت بگیرد قطعاً عامل زور و حذف فیزیکی در دستور کار قرار میگیرد که استفاده از عناصر تروریستی در گوشه و کنار دنیا در قالبهای مختلف (داعش، القاعده، طالبان و نیروهای الشباب در سومالی و...) از جمله نمونههای شناخته شده آن است. جنایات بسیاری که امروزه در یمن به دست رژیم سعودی و با پشتیبانی امریکا و سلاحهای امریکایی رخ میدهد همه در این چارچوب قابل ارزیابی است و اصولا بسیاری از کارشناسان و آگاهان سیاسی، رژیم سعودی را بانک تغذیه گروههای تروریستی میدانند. در کل باید گفت ماهیت این رژیم به گونهای است که حتی اگر مخالف آن از خاندان سلطنتی هم باشد او را هم به راحتی از صحنه روزگار حذف خواهند کرد که نمونه آن را اخیراً همه شاهد بودند که تعداد قابل توجهی از گرگزادگان سعودی توسط ولیعهد این کشور ماهها زندانی شدند. اینکه امروز سعودیها به جنایت علیه شهروندان خود اقدام میکنند نشان از اختلافات گسترده درون خاندان سلطنتی و تنگتر شدن عرصه بر آنان است بطوری که حتی در روزهای اخیر ۵ تن از شاهزادگان سعودی که برای هشدار دادن نسبت به وضعیت پیش آمده بعد از مرگ خاشقجی به دربار مراجعه کرده بودند بازداشت شدهاند. ژبرخی از افراد با خیالاندیشی نسبت به اقدامات به ظاهر اصلاحی در عربستان مانند اجازه رانندگی به زنان و... سعی در ارائه الگو از عربستان به ایران داشتند! امروز آنان حرفی برای گفتن دارند؟ ریشه این تفکرات در چیست؟ سیاست مدرنسازی صنعتی، فرهنگی و اجتماعی محمد بنسلمان به قدری سطحی است که بر هر آگاه سیاسی روشن است که جامعه قبیلهای و بشدت اقتدارگرا و وابسته عربستان سعودی هیچگاه حتی در یک بازه زمانی بلندمدت نخواهد توانست این پروژه را به پیش ببرد. اساساً سیاستهای مدرنیته دستوری و همراه با فشار متقابل جوامع سنتی و دینی منجر به تعمیق شکافهای قومی و مذهبی شده و رادیکالیسم ضد حاکمیتی را به همراه خواهد داشت و از سویی دیگر این استفاده ابزاری و تجویز شده از سوی اربابان امریکایی و اروپایی این رژیم نمیتواند مانع درک وجدانهای بیدار از جنایات هر روزه آنها در داخل و خارج عربستان باشد. حتی روزنامه گاردین در سرمقاله روز شنبه ۲۱ مهر درباره محمد بنسلمان نوشته این قتل ماهیت واقعی دیکتاتوری مرتجع محمد بنسلمان را نشان میدهد و حتی نوشته، بنسلمان تمایل دارد هرگونه اقدام برای ایجاد دموکراسی واقعی را چه در عربستان و چه در جهان عرب سرکوب کند که مصداق این موضوع را میتوان در بحرین مشاهده کرد. مجله اکونومیست هم درباره او نوشته بنسلمان یک مصلح نیست، یک دیکتاتور مستبد است. جنایت آلسعود درباره برادر شهید شما همچنان هر فرد دغدغهمندی را آزرده خاطر میکند به نظر شما وقتی سعودی در خاک یک کشور دیگری علیه هموطن خودش اینطور جنایت میکند حالا سطح این جنایت علیه یک ایرانی انقلابی مثل شهید رکنآبادی آن هم در خاک خودش تا چه سطح میتواند گسترده و فجیع باشد؟ مرگ فاجعهآمیز خاشقجی به دست عوامل سعودی که با مشارکت مستقیم محمد بنسلمان طراحی و اجرا شد اکنون به طور واضح نشان میدهد که فاجعه سقوط جرثقیل در مسجدالحرام و جنایت منا که به فرموده رهبر انقلاب حادثهای است که احتمال عمد در آن قوی است و طی آن بیش از ۷۰۰۰ حاجی احرامپوش به شهادت رسیدند که در بین آنها شخصیت هایی مثل دکتر رکنآبادی و دکتر حاتمی دانشمند فضایی کشورمان حضور داشتند همه نشاندهنده سیاست کور انتقام گیری بابت شکستهای میدانی سعودیها در سوریه، عراق و یمن در عرصههای بیخطری چون مناسک حج است. اگر بخواهیم به سابقه ترور شهید رکنآبادی بازگردیم باید بگویم این شهید بارها از سوی عوامل ترور رژیم سعودی هدف قرار گرفته بود، اما در بسیاری از این موارد با هوشیاریهای صورت گرفته عملیاتها ناکام ماند که نمونه آن حمله به سفارت جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۲ در بیروت بود که تحت نظر مستقیم بندر بنسلطان رئیس سرویس امنیتی سعودی انجام شد و این فرد در حال حاضر نیز هدایت منافقین و عوامل مخالف با جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار داده است. رکنآبادی بعنوان زائر برای انجام مناسک و فریضه حج و دقیقاً مانند بقیه حجاج به خاک سعودی پا گذاشت اما خُلق خونخوارانه سعودیها به حدی بالا بود که احترام زائر خانه خدا را زیر پا گذاشتند و در ماه حرام جنایتی را مرتکب شدند که تا قیامت حتی با آب زمزم از دامان این خاندان پاک نخواهد شد. آنچه که امروزه درخصوص خاشقجی رخ داد تأکید و تأیید مجددی بود بر جنایتهای این رژیم که زمان و مکان نمیشناسد که میتواند از خانه امن الهی و مراسم حج و ربودن زائران و تا سفارت و مثله کردن خبرنگار منتقدی باشد که تنها سلاح و ابزارش قلم است. به نظر شما آیا نباید دقیقاً نهادهای بینالمللی درباره شهادت برادر شما نیز کمیته حقیقتیاب تشکیل دهند و مانند قتل روزنامهنگار عربستانی به طور ویژه در این زمینه نیز فعال شوند؟ تشکیل کمیته حقیقتیاب یکی از مواردی بود که از سوی رهبر معظم انقلاب درخصوص جنایت منا درخواست شد و متأسفانه تا به امروز با صرف هزینههای کلان از سوی سعودیها در برابر آن مانعتراشی شده است. امروز بستن دهانها و بستن چشمها و گوشها یکی از تخصصهای جنایتکاران سعودی است همچنانکه هماینک نیز درخصوص خاشقجی ما شاهد موضعگیریهای منفی دولتمردان امریکایی علیه این روزنامهنگار منتقد سعودی هستیم. رهبر معظم انقلاب امسال هم پیش از برگزاری حج بر تشکیل کمیته حقیقتیاب فاجعه منا تأکید کردند ولی به نظر میرسد چنین ظرفیت و الگوی رفتاری در دستگاه اندیشهای و دیسیپلین رفتاری دولت محترم وجود ندارد! دستگاههای متولی مانند وزارت امور خارجه در این زمینه اقدامی کردهاند؟ شما از آنها برای پیگیری بینالمللی مطالبهای داشتهاید؟ پاسخ عملی و شفاهی آنها چه بوده است؟ متاسفانه سیاست خارجی دولت یازدهم بر مدیریت روابط خارجی از طریق همسویی راهبردی با دولت هژمون یعنی دولت آمریکا مبتنی است که عملاً دستهای خود را در تأمین منافع ملی و برخورد مؤثر با بحرانهای بینالمللی بسته است. اساساً دولت و دستگاه دیپلماسی آن دچار نوعی ساده انگاری راهبردی و بیتوجهی به ماهیت و دشمنیهای آمریکا و متحدان منطقهای آن همچون عربستان است. بر این اساس آنچه که میتوانم بگویم و باید بگویم این است که تا به امروز پس از پیگیریهای بسیاری که صورت گرفته است اقدام مؤثر و مثمرثمری درخصوص پیگیری جنایت منا و تحقق مطالبات مقام معظم رهبری در این حوزه نه از سوی وزارت خارجه و نه از سوی هیچ ارگان دیگری را شاهد نبودهایم. به جرأت میتوانم بگویم بسیاری از ارگانهای دولتی تلاش میکنند تا جنایتی که در منا رخ داد به ورطه فراموشی سپرده شود. برای راستیآزمایی این کلامم در همین جا از مسئولان وزارت امور خارجه به عنوان ارگان کلیدی درپیگیری موضوع درخواست میکنم اگر اقدام مؤثر و مثمر ثمری پس از سه سال از گذشت این جنایت انجام دادهاند در همین صفحه روزنامه با هزینه اینجانب به چاپ برسانند تا امر بر همگان روشن شود. در اینجا یک سوال از وزیر محترم امور خارجه دارم؛ آقای وزیر آیا شما خبر دارید قلب و مغز دیپلمات برجسته شما و مخزنالاسرار این کشور کجاست؟ یک سوال هم از آقای رئیسجمهور دارم؛ روزی که شما در سازمان ملل حضور داشتید مصادف با دوم مهر و سالروز جنایت منا بود؛ آیا توانستید از این فرصت استفاده کنید و گوشهای از مظلومیتها و ظلمهای روا داشته به ایرانیان از سوی سعودیها را برای جهانیان تصویر کنید و از مجامع بینالمللی استمداد کنید؟ شما پیش از این گفته بودید برادرتان در حادثه ازدحام در منا شهید نشده بلکه ربوده و در بیرون از فضای منا به شهادت رسیده است و به همین علت سعودیها برای پاک کردن آثار جرم، مغز و اندامهای داخلی او را پیش از تحویل پیکر او به خانوادهاش از بدنش خارج کرده بودند. درباره این موضوع به یافتههای دیگری هم رسیده اید که لازم باشد بگویید؟ آنچه امروز درخصوص خاشقجی رخ داده است تحلیلها و سناریوهای مطرح شده درخصوص شهید دکتر رکنآبادی را به واقعیت و حقیقت نزدیک ساخته است. وقتی جسد شهید رکنآبادی پس از گذشت بیش از ۶۰ روز از قبر خارج شد آثار برش روی بدن برادر شهیدم کاملاً مشهود بود. به نظر شما سعودیها چرا باید در آن شرایط سخت پیکر برادر شهیدم را کالبدشکافی کنند؟ و حتی اعلام کنند چنین کسی اصلاً وارد خاک سعودی نشده است؟ اگر شهید رکنآبادی در روز عرفه در برابر میلیونها چشم حاضر در صحرای عرفات و بینندگان تلویزیونی پیام مقام معظم رهبری را قرائت نکرده بود چگونه میتوانستیم حضور ایشان را در خاک سعودی اثبات کنیم؟! ژفکر میکنید چه ابعاد ناگفتهای درباره شهادت شهید رکنآبادی همچنان مغفول مانده است که لازم است واکاوی شود؟ مهمترین چیزی که خاطر من را آزار میدهد این است که چرا سعودیها تصاویر دوربینهای مداربسته منا را در اختیار افکار عمومی قرار نمیدهند و آزاردهندهتر اینکه چرا هیچیک از مقامات مسئول در کشور ما پیگیر جدی این موضوع نیست و چرا سازمانهای بینالمللی درخصوص این جنایت سکوت اختیار کردهاند؟ ژاساسا چرا شهید رکنآبادی برای سعودی مهم بود و اینگونه علیه او دست به جنایت زدند؟ با توجه به نقش ممتاز شهید رکنآبادی در مدیریت فضاهای لبنان و سوریه و جایگاه ایشان در همگرا سازی نیروهای مقاومت فلسطین و لبنان که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عربستان بیش از هرکس دیگری به واسطه حضور نزدیک در لبنان بر آن آگاه بود، حذف فیزیکی و ترور شهید رکنآبادی بعنوان موتور محرکه مقاومت و پیشرو اصلی در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در دستور کار هیات حاکمه عربستان سعودی قرار گرفت که در ابتدا با حمله انتحاری به سفارت جمهوری اسلامی در بیروت در سال ۱۳۹۲ کلید خورد که پس از ناکامی این عملیات، شهید رکنآبادی این تهدید را نیز تبدیل به یک فرصت برای حزبالله و جمهوری اسلامی کرد. لذا تحلیلگران آگاه مفقود شدن شهید رکنآبادی در منا و حدود ۶۰ روز تعلل در قبول حضور رکنآبادی در خاک سعودی و حتی تعلل در تحویل پیکر شهید را از همان ابتدا در راستای سیاست حذف فیزیکی ایشان تعبیر کردند. اعلام نظرهای متعارض رسانهها و مقامات سعودی درخصوص عدم حضور شهید رکنآبادی در مناسک حج سال ۹۴ ،اعلام بیاطلاعی از وضعیت و سرنوشت ایشان و نهایتاً تحویل پیکر شهید به صورت کاملاً متلاشی و بدون مغز، قلب و سایر امعاء و احشاء آن هم پس از تهدید و نهیب مقام معظم رهبری همگی حکایت از یک برنامهریزی دقیق برای حذف فیزیکی شهید رکنآبادی دارد.ژ علت اینکه پیکر ایشان را تحویل نمیدادند چه بود؟ چون نزدیک به دو ماه بدن شهید در عربستان بود. علت اصلی این بود که میخواستند تمامی سرنخهای احتمالی باقی مانده را پاک کنند. سعودیها قبل از دفن برادرم پیکرش را کالبدشکافی کرده بودند، چرا؟ در شرایطی که حدود ۷ هزار پیکر روی دست سعودیهاست آیا کالبدشکافی پیکر تنها یکی از این شهدا سوالبرانگیز نیست؟ در این شرایط اعلام اینکه چنین کسی اصلاً وارد خاک سعودی نشده است چه معنایی را میتواند به هر ذهن بیداری متبادر کند؟ به جرأت میگویم اگر نهیب پیر روشن ضمیر و رهبر مردانِ مرد این سرزمین به خبیثان آلسعود نبود، نه پیکر شهید رکنآبادی و نه پیکر هیچ یک از شهدا به سرزمین ایران باز نمیگشت. ژابعاد جنایت آنها درباره تخلیه اجزا بدن این شهید همچنان محل سوالات جدی است در این زمینه به سرنخهایی رسیدهاید؟ اقداماتی شده است؟ در اینجا میخواهم یک مقایسه انجام دهم. کاری که با پیکر مطهر حمزه سیدالشهدا شد و نشانه حقد و کینه دشمن از او بود این بود که جگرش را بیرون کشیدند و خامخام خوردند که تاریخ و داستان هند جگرخواره باز هم در حال تکرار است. بیرون کشیدن مغز و قلب و امعاء و احشای پیکر شهید رکنآبادی هم نشاندهنده همان حقد و کینهای است که سران شجره خبیثه ملعونه از شهید رکنآبادی داشتند. امروز باز هم شاهد تکرار این حادثه با مثله کردن پیکر خاشقجی هستیم. اینکه آقای ظریف بعد از گذشت ۳ سال بدون اینکه اقدام جدیای از سوی وزارت امور خارجه برای خونخواهی شهدای منا شده باشد از بحث روابط با عربستان حرف میزند به نظر شما محل ایراد است یا نه؟ برخی از خانوادههای شهدای منا تأکید کردند وقتی شهدای منا هنوز تعیین تکلیف نشدهاند ارتباط با عربستان مصداق عبور از خون شهداست. به نظرم ایران نباید در مناسک حج شرکت میکرد تا به دنیا ثابت میکرد عربستان حق و حقوق زائران ما را پایمال کرده است. با رفتن به حج بزرگترین خدمات را به سعودیها دادیم. این عمل ما نشان میدهد پذیرفتیم که مقصر آنچه که سعودیها در منا به ایرانیها نسبت میدهند هستیم. اکنون که دست دوستی از سمت ما مدتهاست دراز شده و از سوی سعودیها بدون پاسخ مانده عمق فجایع را بیشتر میکند. با توجه به اینکه نقش موساد و سیا در قتل روزنامهنگار عربستانی مشخص شده به نظر شما این دستگاههای جاسوسی تا چه میزان در شهادت برادر شما نقش ایفا کردهاند؟ اساساً طراحی این اقدام از کجا بوده است؟ بنده کوچکترین شکی درخصوص عملیات مشترک موساد و سرویس سعودی در به شهادت رساندن شهید رکنآبادی ندارم و نمونه بارز آن عملیات مشترک موساد و سرویس سعودی در انفجار سفارت جمهوری اسلامی در بیروت در سال ۱۳۹۲ است. برای درک گذشته کافی است کمی عملکرد این رژیم خوانخوار را در زمان حال بررسی کنیم. از کسانی که به هموطن و شهروند خود که تنها سلاح و ابزارش قلم است ترحم نمیکنند و انصاف روا نمیدارند و با قطعه قطعه کردن بدنش از او انتقام میگیرند آیا میتوان انتظار داشت که با امثال شهید رکنآبادی که در مقابل دنیای آنها ایستاده بود به گونهای دیگر واکنش نشان دهند؟! آیا معتقدید که وزارت امور خارجه با توجه به اینکه زمینه بینالمللی آن نیز فراهم است باید اکنون اقدام ویژهای در این زمینه انجام دهد؟ با توجه به اینکه همه افکار عمومی الان علیه سعودی بسیج شده است به نظر میرسد بهترین زمان اقدام دیپلماتیک باشد. جملهای را از حضرت آقا بخاطر دارم که فرمودند ما استاد از دست دادن فرصتها هستیم. تا به امروز فرصتهای بیشماری را در این عرصه از دست دادهایم و بنظر من سکوت رسانهای داخل در این برهه از زمان درخصوص جنایات سعودیها نسبت به ایران و ایرانیها معنی دار و شکبرانگیز و تأیید کننده همان جمله بنده است که عرض کردم ارگانهای بسیاری در کشور در تلاش هستند تا جنایت منا به ورطه فراموشی کشانده شود. در کمال تأسف باید بگویم یکی از مسئولان عالیرتبه کشوری چند روز قبل مصاحبه کرده بود و گفته بود که «ربودن برخی فرماندهان نظامی و رکنآبادی در حادثه منا تحلیل ذهنی و غیرواقعی است.» دوست دارم خطاب به این مقام مسئول بگویم تو را به خیرت امیدی نیست شر مرسان! به عنوان یک شهروند درجه پایین کشور به مسئولان میگویم مطالبات ما درخصوص جنایتهایی که در منا رخ داده همان مطالباتی است که حضرت آقا دارند نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر. اگر به مطالبات ما توجه نمیکنید حداقل به مطالبات رهبری توجه کنید و بخاطر داشته باشید گذر زمان و بیتوجهیهای شما به این موضوع هر لحظه عمق داغ ما را بیشتر میکند...