ارزش نقد، ارزش خواندن
همشهری آنلاین- سید اکبر میرجعفری*: ظریفی میگفت:آن سالها که کتاب شهید جاوید منتشر شده بود و موافقان و مخالفان هر کدام دربارة این اثر سخنسرایی و قلمفرسایی میکردند، روزی وارد مجلسی شدم . سخنران محترم چنان با جوش و خروش کتاب شهید جاوید را به باد انتقاد گرفته بود که انگار یکی از چهارستون آفرینش عنقریب در حال فرو ریختن است و باعث و بانی آن نیز کسی...
ارزش نقد، ارزش خواندن
ظریفی میگفت:آن سالها که کتاب شهید جاوید منتشر شده بود و موافقان و مخالفان هر کدام دربارة این اثر سخنسرایی و قلمفرسایی میکردند، روزی وارد مجلسی شدم . سخنران محترم چنان با جوش و خروش کتاب شهید جاوید را به باد انتقاد گرفته بود که انگار یکی از چهارستون آفرینش عنقریب در حال فرو ریختن است و باعث و بانی آن نیز کسی نیست جز نویسندة این کتاب.
چیزهایی را با ذکر شمارة فصل و صفحه به این کتاب نسبت میداد که دهان بنده نیز مثل اغلب مستمعان از تعجب بازمانده بود. از حسن اتفاق بنده این کتاب را تازه خوانده بودم و باز هم از حسن اتفاق آن را در کیف خود همراه داشتم. بعد از پایان سخنرانی، خدمت سخنران محترم رسیدم . کتاب مذکور را به سمت ایشان گرفتم و گفتم:
«آقا این مواردی رو که به این کتاب نسبت دادید، لطفا به بنده هم نشون بدید. بفرمایید کجای این کتاب چنین چیزایی نوشته شده ؟»
سخنران محترم کتاب را پس زد و بعد با نگاهی عاقل اندر سفیه، خطاب به بنده گفت:
«آخه این کتاب ارزش خوندن داره؟ چرا باید وقتم رو برای خوندنش تلف کنم؟ شما هم وقت خودت رو با این کتاب به باد نده!»
میدانم که واکنش اخموترین خوانندگان نیز به این نوشته، خنده است؛ اما بنده اتفاقا با توجه به پاسخ این واعظ محترم، به تقسیم بندی جدیدی درباب انواع کتابها رسیدم. به گونههای دیگر کتابها کاری ندارم؛ ولی حتما کتابهایی وجود دارند که اگر ارزش خواندن هم نداشته باشند، ارزش نقد دارند! توضیح این موضوع کمی سخت است؛ اما فرض کنید کتابی منتشر شده به نام حسنو یا حسنی که شمارگان آن- در دورة کسادی نشر - از چند میلیون هم فراتر رفته است. آیا یک نویسنده یا فعال اجتماعی نباید بداند که این اثر چه شِکری را میفروشد که مشتری بر وی میخروشد؟ به راستی شما به عنوان یک دوستدار فرهنگ و هنر هیچ وقت از خود پرسیدهاید که چرا مثلا هری پاتر اینقدر طرفدار دارد؟ این اثر چه تاثیری بر مخاطبانش میگذارد؟ اصلا تاثیرگذار است یا نه؟ چرا آثار فلان نویسندة برزیلی یا بریتانیایی در ایران طرفدران بسیار زیادی دارد؟ قطعا یک منتقد توجهش تنها به محتوای اثر نیست؛ بلکه به تاثیر آن بر مخاطب نیز میاندیشد.
گونة دیگری از کتابها، آثاری هستند که طرفدار ندارند؛ اما شمارگان بسیار بالایی دارند. به نظرم این آثار هم باید نقد شوند؛ حتی اگر خواندنی نباشند. یک قلم از این گونه کتابها «کتابهای درسی» هستند . البته کتابهای پر تیراژی را که نهادهای فرهنگی چاپ میکنند، یک قلم دیگر از این دست کتابهاست.
از فعالان فرهنگی میپرسم : چگونه است که سالانه چندین میلیون نسخه کتاب درسی منتشر میشود که به جبر یا اختیار باید خوانده شوند. دیدهایم و شنیدهایم که این کتابها منتقدان بسیار فراوانی دارد. اگر این کتابها ارزش خواندن ندارند؛ ارزش نقد هم ندارند؟! چرا کمتر کسی به خود زحمت میدهد که این کتابها را نقد کند؟! ( همین جا اشاره کنم که عجالتا به گونهای جدید از منتقد هم رسیدم: منتقدی که اتفاقا به شدت منتقد است؛ اما نقد نمیکند!)
حتما می پرسید که خب چگونه می شود کتابی را نخوانده، نقد کرد؟ عرض میکنم: « این دیگر مشکل خودتان است!»
* شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات