قصه روباه دم بریده و حکایت امروز ما (عکس)


روزی دم یک روباه در حادثه ای قطع شد. روباه های دیگر پرسیدند دم ات را چی شد؟ چون روباه جنسا مکار می باشند گفت خودم قطع اش کردم. گفتند چرا؟ این خو بسیار بد معلوم می شود. روباه گفت نخیر حالا خوب آزاد و سبک احساس راحتی میکنم وقتی راه میروم فکر میکنم...

روزی دم یک روباه در حادثه ای قطع شد.
روباه های دیگر پرسیدند دم ات را چی شد؟
چون روباه جنسا مکار می باشند گفت خودم قطع اش کردم.
گفتند چرا؟ این خو بسیار بد معلوم می شود.
روباه گفت نخیر حالا خوب آزاد و سبک احساس راحتی میکنم وقتی راه میروم فکر میکنم که پرواز دارم.
یک روباه دیگر که بسیار ساده بود رفته دم خود را همچو تقلیدی قطع کرد.
مگر از دست درد شدید و بد شکلی به عذاب شد.
رفت نزد روباه اولی و گفت توخو گفته بودی که سبک هستم و احساس راحت میکنم من خو بسیار به عذاب هستم.
گفت صدایته نکش اگر نه تمام روز روباه ها سر ما می خندند.
هر لحظه خوشی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود وگر نه تمام عمر مورد تمسخر دیگران خواهیم بود!
همان بود که تعداد دم بریده ها آنقدر زیاد شد که بعدا سر روباه های دم دار می خندیدند.
وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد می شود. باز سر افراد با شرف و باعزت می خندند و گاهی هم آنها را دیوانه می گویند.
بهشته


قصه روباه دم بریده و حکایت امروز ما (عکس)

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه افغانستان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تصاویر جنجالی ترانه علیدوستی روی تخت بیمارستان پس از انتشار خبر بیماری + عکس