با تو تمام شب را رقصیدم
عشق یعنی همین
یعنی؛
من باشم و من باشم و تنها خیال تو
لحظه ی پرواز نزدیک است
قوی باش
نترس از وحشت نرسیدن
قاصدکی در راه است
بال میزند در این نزدیکی
و تو همچنان
در بلندای غرور و عظمت ایستاده ای
و من
عاشقانه می نویسم که تو همانی
که در جان من می خرامی
باز هم ،من و خیال تو
در صاعقه ای آتشین پیچیده اند
آیا نمی بینی؟!
یا که
می بینی و بی خیال از خیال منی؟!
پرده بگشای و سکوتم را بشکن
که بی شک
عشق شهره ی دوعالمم خواهد کرد
ای شهد شیرین افسانه ها
ای صبح
ای روشنایی بی نهایت
برون آی از آینه ی وجودم
که
آینه در آینه شدن لذت دیگری دارد.
عشق یعنی همین
یعنی؛
من باشم و من باشم و تنها خیال تو
لحظه ی پرواز نزدیک است
قوی باش
نترس از وحشت نرسیدن
قاصدکی در راه است
بال میزند در این نزدیکی
و تو همچنان
در بلندای غرور و عظمت ایستاده ای
و من
عاشقانه می نویسم که تو همانی
که در جان من می خرامی
باز هم ،من و خیال تو
در صاعقه ای آتشین پیچیده اند
آیا نمی بینی؟!
یا که
می بینی و بی خیال از خیال منی؟!
پرده بگشای و سکوتم را بشکن
که بی شک
عشق شهره ی دوعالمم خواهد کرد
ای شهد شیرین افسانه ها
ای صبح
ای روشنایی بی نهایت
برون آی از آینه ی وجودم
که
آینه در آینه شدن لذت دیگری دارد.