«اتوبوس شماره هشت» رونمایی میشود
کانون خبرنگاران نبأ ــ مراسم رونمایی از کتاب «اتوبوس هشت» امروز سهشنبه 15 آبان ماه در گلزار شهدای امام زاده عبدالله روستای دمزآباد ورامین، با حضور خانواده شهدا و نویسنده این کتاب برگزار میشود.
به گزارش کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ؛ در کتاب «اتوبوس هشت» دلنوشتهها، خاطرات و تجربههای سفرهای معنوی به سرزمینهای نور در سالهای 1396 تا 1392 با حضور شهروندان شهرستان پاکدشت و پیشوا جمعآوری و لحظات بهیاد ماندنی همسفر شدن نویسنده با یک طلبه ساده بسیجی و پاسدار انقلاب نگاشته شده است.
حسن عاطف ضمیر، نویسنده این کتاب در این باره میگوید که این خاطرات را به یاد او که در بهترین جایگاهها است و بهواسطه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا که افتخارش کمتر از شهادت نیست، به رشته تحریر در آورده است.
او درباره سوژه اصلی کتاب میگوید: «هنوز بوی خوش لباس پیامبر(ص) و عطر گلاب کلام زیبایت در جمعمان خودنمایی میکند، هنوز لبخندهای بیآلایشت غم را از وجودمان دور میکند، هنوز در میان اتوبوسهایی که به مقصد راهیان نور حرکت میکنند، نام اتوبوس شماره هشت با تو زنده است».
نویسنده در پیش گفتار کتاب آورده است: «مولایمان در سالهای اخیر، حرکتهای خودجوش فرهنگی را کلیدواژه ورود به عرصه اقدامات فرهنگی توسط آحاد مردم قرار دادند، به خود گفتم هر چند به اندازه ذرهای اما باید این امر مولا و مقتدایمان تحقق یابد؛ این شد که در عرصه فرهنگی دست به دامان شهدا شدم تا شد آنچه پیش روی شماست».
در این کتاب احساسات درونی نویسنده و خاطراتی از طلبه خادم شهدا، حجتالاسلام سیدحامد حسینی به رشته تحریر در آمده است.
یادداشتی از رحیم مخدومی، نویسنده آثار دفاع مقدس، مقدمه، پیشگفتار و 29 یادداشت، خاطره و تصاویری از اردوهای راهیان نور قسمتهای مختلف این کتاب را تشکیل دادهاند.
مطالب این کتاب در دو بخش کلی «دلنوشتههای کاروان راهیان نور» و «خاطرات روحانی کاروان» تنظیم و دستهبندی شده است.
در بخشی از خاطرات این کتاب میخوانیم: «سید حامد گفت: بالاخره خود شهدا مهموناشونو دعوت میکنن، اومدم اطلاع بدم که در جریان باشید و نگران نباشید. اگه اجازه بدین، من هم با همون اتوبوس میام. اتوبوس شماره هشت. اینها را گفت و بلافاصله با لبخند از ما جدا شد. با نگاهم دور شدن سید را دنبال میکردم تا رسید به اتوبوس، سید با اشاره به راننده فهماند که حرکت کن، درب اتوبوس هنوز بسته نشده بود که ژست شاگرد راننده را به خود گرفت و پای رکاب ایستاد و با صدای بلند اعلام کرد: اتوبوس شماره هشت... اتوبوس شماره هشت حرکته، کسی جا نمونه! رفقا رفتیما! لبخندی زد و ادامه داد: حرکت... حرکت...».
در صفحه 52 کتاب در روایت خاطرهای آمده است:
«از پشت در صدای سید را گوش میکردم:
- آقا چند لحظه اجازه بدید... سکوت لطفاً... میخوام یه خبر خوب بهتون بدم: بچههای تدارکات قرار بود تا ساعت 12 براتون شام بیارن، اما داریم پیگیری میکنیم که اگه شلوغ نکنید تا یازده و نیم غذا برسه...
نمیدانستم حرص بخورم یا به این رفتار سید که با یک مزاح، ناراحتیها را کم کرده بود، بخندم؟ هرچه بود، از این که این روحانی با صفا در جمعمان بود، خدا را شکر کردم».
در بخش 13 کتاب درباره ولایتمداری، آورده شده است: «در حالی که خداحافظی میکرد، اشاره کرد که فرمایش آقا نباید روی زمین بماند و باید به سرعت انجام شود. با خجالت از خودم، توی دلم گفتم: چقدر خوب که آقا این سربازا رو داره، من که هنوز تو الفبای ولایتمداری در جا میزنم».
در صفحه 83 کتاب در خاطرهای با عنوان «کجا میروی برادر؟» میخوانیم: «بعضی وقتها که به پشت سرم نگاه میکنم و آنچه تا به این جا در این اردو رخ داده را مرور می کنم، چیزی جز لطف خدا و عنایت شهدا نمی بینم. انگار اینجا به هیچ چیز جز وحدت و در کنار هم بودن نمی توانی فکر کنی. انگار این جا به واسطه حضور شهدا، جنس خدمت کردن هم متفاوت است. انگار این جا شهدا همه را از من بودن جدا کرده و به ما تبدیل کرده اند، به راستی اینجا اصلاً نمی توانی که از خودت نگذری!"
در خاطره ای دیگر از روحیه جهادگری روحانی کاروان آمده است: "چهره عرق ریزان سید که عبا و عمامه را گوشه حیاط رها کرده بود، چندین متر لوله آب، شیر آب، مغزی و سایر وسایل لوله کشی و ابزار کار که در کنار سید بود، توجهمان را جلب کرد. پیرزن و پیرمرد، مدام برای سید دعا می کردند و سید با لبخندهای بدون پایانش، همانطور که کار را انجام می داد پاسخ داد: این چه حرفیه؟! ما وظیفه مونو انجام میدیم."
در قسمتی از این کتاب آمده است که سوژه اصلی اثر با لبخند و شوخی جواب داد: "این آقا رضای اتوبوس ما هوس سوارکاری کرده بود، ما هم که دیدیم این جا اسب نیست مجبور شدیم خودمون یه کاری بکنیم دیگه"
"لحظه های دلدادگی"، "همین که گفتم"، "مغرور نشو"،"اجازه دهید خادم باشم" و "کجا آمده ایم؟" نام چند بخش از کتاب حاضر است.
نخستین چاپ کتاب «اتوبوس هشت» پاییز امسال در 152 صفحه با شمارگان یکهزار نسخه و به بهای 15 هزار تومان از سوی نشر "رسول آفتاب" راهی بازار نشر شده است.
گفتنی است مراسم رونمایی از این کتاب با همت جبهه فرهنگی انقلاب و موسسه فرهنگی رسول آفتاب ساعت 15 روز سه شنبه ۱۵ آبان ماه سال جاری در گلزار شهدای امام زاده عبدالله روستای دمزآباد ورامین، در کنار مزار حجت الاسلام سید حامد حسینی(سوژه اصلی این اثر) با حضور خانواده شهدا و نویسنده این کتاب برگزار میشود.
علاقهمندان جهت تهیه این اثر و ارائه خاطرات و هرگونه پیشنهاد به شماره ۰۹۳۰۶۳۲۵۷۰۱ در پیامرسان سروش تماس حاصل کنند.
انتهای پیام